• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۴ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5373 -
  • ۱۴۰۱ يکشنبه ۲۰ آذر

راستي‌آزمايي يك ادعا

عباس عبدي

يكي از ادعاهاي رسمي اين است كه هميشه ميان افراد ناراضي با معترض و با اغتشاشگر تفاوت مي‌گذارند. آيا مي‌توان اين ادعا را راستي‌آزمايي كرد؟ ناراضي كسي است كه رضايت ندارد ولي اعتراضي هم نمي‌كند. علت عدم اعتراض مي‌تواند، ترس يا بلد نبودن اعتراض يا نداشتن نمايندگي باشد يا اعتراض را بي‌فايده مي‌داند. معترض كسي است كه نارضايتي خود را به شكلي مدني ابراز مي‌دارد، با تجمع، شعار دادن، نامه‌نگاري و شيوه‌هاي مناسب ديگر. اغتشاشگر نيز در پي تخريب و درگيري و مسائل مشابه است چه اعتراض واقعي داشته باشد و چه نداشته باشد. اگر مجموع اين سه دسته از افراد را در يك جامعه هزار نفر بدانيم، به احتمال زياد و فقط براي تقريب ذهن، ۹۵۰ نفر آنان را افراد ناراضي تشكيل مي‌دهند. از ۵۰ نفر باقيمانده احتمالا ۴۸ يا ۴۹ نفر نيز معترض هستند و فقط يك يا دو نفر دست به اقدامات عملي مي‌زنند. اين درصدها مربوط به مراحل اوليه يك جريان اعتراضي است و در مراحل پيشرفته بسياري از افراد ناراضي به معترضين خواهند پيوست. البته حتي رقم يك يا دو درصد اغتشاشگر با تعريف رسمي حكومت از اغتشاش خيل بالاست. ولي همين رقم هم در خلأ ايجاد نشده است. هنگامي كه ساختار سياسي سخن ناراضيان را نشنود يا آنان نمايندگي نهادينه شده نداشته باشند، طبيعي است كه به سوي معترضان سوق پيدا مي‌كنند و اگر بي‌توجهي گذشته در اين مرحله نيز ادامه داشته باشد، به سوي درگيري و خشونت يا مقابله به مثل پيش مي‌روند و هر حكومتي براي افراد اين مرحله عنوان خاصي را انتخاب مي‌كند. تروريست، اغتشاشگر و... از عناوين رايج آن هستند. حل اين ماجرا از سركوب مرحله پاياني يا آنچه اغتشاشگر مي‌گويند، آغاز نمي‌شود. حل اين فرآيند از شنيدن صداي ناراضي است. تا هنگامي كه او هست، معترض را توليد مي‌كند و بخشي از معترضين هم به سوي اغتشاش حركت خواهند كرد. اين فرآيندي طبيعي است. برجسته كردن اغتشاش و درگيري و تقابل، اسم رمز تداوم ناديده گرفتن معترضين و ناراضيان است. بهتر است بگوييم كه مساله فراتر از نشنيدن صداي ناراضي و معترض است. چگونه؟ هنگامي كه مي‌گوييم چرا صداي آنان شنيده نمي‌شود، به‌طور ضمني داريم از دو موجود يا دو پديده صحبت مي‌كنيم. در حالي كه در يك ساختار سياسي مبتني بر مردم، حتي نياز نيست صداي معترض يا ناراضي شنيده شود، چون آن كه بايد بشنود، خودش برآمده از اين مردم است اگر هم ناراضي يا معترضي هست، در اقليت است كه به علل گوناگون حكومت‌هاي مردمي ناچار از شنيدن صداي اقليت‌ها هستند. با اين توضيحات آيا ادعاي موجود در ابتداي يادداشت را مي‌توان راستي‌آزمايي كرد؟ بله. ماجرا روشن است كه اگر همان نسبت‌هاي فرضي را در اينجا هم در نظر بگيريم و با فرض آنكه همه آنهايي كه بازداشت شده‌اند، مطابق تعريف رسمي اغتشاشگر باشند، اين بدان معناست كه از نظر مقامات رسمي تعداد معترضين ده‌ها برابر اغتشا‌شگران و تعداد ناراضيان نيز ده‌ها برابر معترضين است و اين رقم بسيار بزرگي است. ولي آنچه در سه ماه اخير ديده شده، تماما پاسخ به مجموعه‌اي است كه آنان را اغتشاشگر ناميده‌اند و هيچ اقدامي براي طرح مطالبات و نظرات معترضين و از آنها مهم‌تر ناراضيان ديده نمي‌شود و اصولا طرحي هم وجود ندارد. 

اگر هم به بولتن‌نويسان جريان حاكم مراجعه كنيد، متوجه مي‌شويد كه آنان عموما افراد سطحي آن سوي آب را مي‌بينند و جريان موجود را آگاهانه يا ناآگاهانه به آنان منتسب مي‌كنند، در حالي كه واقعيت امر چنين نيست و بايد جريان ناراضي و معترض را اصالت داد و اگر آنان بتوانند حرف بزنند، نماينده داشته باشند، به‌طور قطع و يقين كسي به سوي مرحله بعد يا اقدامات عملي و خشن نخواهد رفت و اگر هم برود مردم او را محكوم خواهند كرد. اكنون مي‌توان از حكومت پرسيد كه در اين مدت كدام خواست معترضين و ناراضيان را شنيده و آن را حل كرده است كه انتظار دارد، اغتشاش گسترش پيدا نكند؟ آخرين پاسخ چيزي در مايه جاسوس و اسراييلي خطاب كردن افراد بي‌حجاب يا تهديد به بستن حساب بانكي آنان بود. غير از اين است، بفرماييد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون