خدمت بزرگ چين
عباس عبدي
شايد اغراق نباشد كه بگوييم چين بزرگترين درس و خدمت را به رويكرد رسمي و سادهانگارانه موجود در سياست خارجي ايران تقديم كرد؛ رويكردي كه در برخي از موارد تنه به سادهلوحي ميزند. پس از سفر اخير رييسجمهور چين به منطقه و بيانيههايي كه منتشر كردند، برخي نيروها از خواب بيدار شدند و به نحو عجيبي نسبت به اين اتفاق اعتراض كردند. يكي از مسوولان دفتر رييسجمهوري قصهپردازي كرد و گفت: «همكاران چيني به ياد داشته باشند كه وقتي سعودي و امريكا از گروههاي تروريستي داعش و القاعده در سوريه حمايت و با تجاوز نظامي وحشيانه يمن را ويران كردند، اين ايران بود كه با تروريستها جنگيد تا ثبات و امنيت در منطقه مستقر شود و تروريسم به شرق و غرب تسري نيابد.» معلوم است كه اين مجموعه درك درستي از مساله روابط خارجي نداشته و نميدانند كه اگر ضرورت منافع ملي كشورها اقتضا كند با داعش هم، همكاسه ميشوند و در يمن هم وارد جنگ خواهند شد چه رسد به اينكه با عربستان توافقنامه امضا كنند. اخلاقيات به اين معنايي كه در اين سخن آمده است، در روابط خارجي جايگاهي ندارد. وجود چنين رويكردهاي نامتعارفي است كه وضعيت ايران را به مرحله كنوني رسانده است. ۲۰ ماه پيش و هنگامي كه موضوع قرارداد بلندمدت ميان ايران و چين طرح شد، در يادداشتي مخاطرات سياست خارجي ايران را در زمينه روابط بلندمدت و راهبردي با چين متذكر شدم. در بخشي از آن نوشتم كه: «اگر برجام به سرانجام نرسد يا از آن خارج شويم و شرايط به پيش از آن برگردد، بهطور قطع چين، هيچنوع همكاري با ايران نخواهد كرد همچنان كه پيش از برجام چنين نميكرد. چون چين برجام را امضا كرده و به قطعنامههاي قبلي عليه ايران راي داده است... همچنين بدون حضور در FATF آنها با ما همكاري نخواهند كرد. اصولا آنان با كشوري همكاري راهبردي ميكنند كه در مسير نظام بينالمللي باشد. چين نه فقط در سطح بينالملل، بلكه در سطح منطقهاي نيز حاضر به همكاري راهبردي با ايران عليه اسراييل، امارات و عربستان نخواهد بود. وزير خارجه چين پيش از سفر به ايران، به امارات و عربستان رفته بود. پس شرط لازم اين همكاري ورود نسبي به ساختار نظام بينالملل است. اگر اين را نميخواهيد يا نميپذيريد، وارد همكاري راهبردي با چين نشويد كه فقط اتلاف وقت است. شرط لازم اين نيز، احياي برجام است. ظاهرا برخي از اصولگرايان درك دقيقي از اين مساله ساده ندارند.»
در ادامه يادداشت تاكيد كردم كه: «اگر اين توافق با شكاف سياسي و بياعتمادي مزمن موجود ميان اجزاي حكومت يا حكومت و مردم همراه باشد، به سرعت يا شكست ميخورد يا تبعات منفي آن نصيب مردم خواهد شد... بنابراين تنها راه، شفافيت و اصلاحات سياسي در داخل كشور است، بهطوري كه تصميمات سياسي به ويژه خارجي نه براساس منافع فردي يا گروهي، بلكه براساس منافع ملي اتخاذ شود. بدون اصلاحات سياسي داخلي، توافقاتي اينچنيني ميتواند با هدف تغيير موازنه قواي داخلي و نه افزايش توليد و رفاه پايدار صورت گيرد.»
اين يادداشت نشان ميدهد كه مساله امروز از پيش روشن بود و نه فقط چين كه هر كشور ديگري از جمله روسيه و اروپا و ايالات متحده و نيز كشورهاي همسايه ايران همين راه را ميروند. مساله داشتن اعتماد به يك كشور يا بياعتماد بودن به كشور ديگر نيست. اصولا اعتماد به اين معنا در روابط خارجي وجود ندارد. آنچه هست منافع كشورها و نيز كميت و كيفيت قدرت هر كشوري است. هنگامي كه ايران خود را از بازار انرژي بيرون برده است و قدرت اقتصادي كافي براي اثرگذاري بر كشورها ندارد، چرا فكر ميكند كه كشورهاي ديگر بايد براساس ملاحظات اخلاقي يا منطقي ايران رفتار كنند؟ اين مواضع چين حتي فراتر از مفهوم روابط ميان دو كشور است و به نحوي نشانگر تغيير رويكرد آنان نسبت به آينده ايران و تحولات داخلي آن نيز هست. آن روزي كه همه تخممرغهاي خود را در سبد ناپايدار سياست خارجي قرار داديد، نسخه استقلال سياسي را در عمل پيچانديد. جالبتر از همه اينكه حكومت در خصوص اين چرخش چين نه اطلاعات اوليه داشت و نه حتي تحليلي از احتمال رخ دادن آن. اين مساله براي سياست خارجي ايران خطرناكتر است كه دركي از مهمترين مسائل پيشروي سياست خارجي كشور ندارد. دولت چين به دولتمردان كنوني ايران ياد داد كه منافع ملي يعني چه؟ و اين خدمت بزرگي است، البته اگر اين درس را گرفته باشند. اين آغاز ماجرا است و مرحلهاي براي دوشيدن بيشتر ما و منطقه. بايد نگران خدمت و درس دادن كشورهاي ديگر از جمله روسيه شد كه به همين شكل با آنها رابطه داريم. به نظرم نه چين و نه روسيه و نه هيچ كشور ديگري را نبايد محكوم كرد، آنان وظيفه دارند كه منافع ملي خود را تامين كنند. اروپا و امريكا هم چنين هستند، مشكل از خود ماست.