ريشه نابسامانيهاي فزاينده كجاست؟
در بسياري از زمينهها چوب سهلانگاريها و تأخر منافع ملي را ميخوريم
جعفر گلابي
مشكلات انبوه در جامعه ما كه متاسفانه شاهد افرايش و عميقتر شدن آنها هستيم اين سوال را ايجاد ميكند كه چرا كشورمان دچار چنين وضعي شده است؟ انكار همه نابسامانيها واقعا ديگر حتي از خوشبينترين افراد و طرفداران دوآتشه وضع موجود امكانپذير نيست و اگر همه اين نواقص و معايب را به دشمنان خارجي نسبت دهيم سوال بزرگتري ايجادميشود كه چرا بيگانگان در ايجاد و تداوم بحرانها تا اين اندازه توان دارند و چگونه ميشود جلوي تركتازيشان در اقتصاد و اجتماع و فرهنگ و سياست را گرفت؟ به عبارت ديگر نسبت دادن همه مشكلات به دشمنان بيروني رافع مسووليت مسوولان نيست. مديريت كارآمد كه نبض سياستهاي جهاني را در دست دارد بايد بتواند زمينه دشمنيها را از بين ببرد و امكان توطئهچيني را مختل كند. هنر آن نيست كه ما بتوانيم با خسارتهاي بسيار كه معمولا فشارش بر دوش مردم است در برابر دشمنيها مقاومت كنيم. مقاومت آخرين راهحل ايستادگي در برابر زيادهخواهيهاست. البته هستند ذينفوذاني كه وجود دشمنيهاي گوناگون را تهديد نميدانند و از آن اعراض نميكنند و گاهي اگر در موضوعي دشمني نداشته باشيم به دشمنتراشي رو ميآورند! اما بايد بپذيريم كه هر كشوري مواظب مناسبات جهاني نباشد خود را در انبوهي از طمعورزيها و فرصتطلبيها و رقابتها تنها و زيانبار خواهد يافت. در اين مورد ميتوان نمونههاي فراوان آورد و ثابت كرد كه ما در بسياري از زمينهها چوب سهلانگاريها و تأخر منافع ملي را ميخوريم. مثلا وقتي آقاي احمدينژاد به عنوان رييسجمهور ناگهان و بدون هيچ نياز و مقدمهاي هولوكاست را زير سوال برد كه به ما هيچ ربطي نداشت بايد ميدانستيم كه هزينه محكوميت از سوي شوراي امنيت سازمان ملل را پرداخت خواهيم كرد. ما با برجام صلحآميزي برنامه هستهاي خود را به جهان ثابت كرديم و از زير فشار سنگين تحريمهاي ظالمانه خارج شديم ولي مجموعه مخالفتهاي داخلي و محكم نكردن پايههاي آن اين امكان را به رييسجمهور عنود امريكا داد كه از آن خارج شودو ستمي تاريخي بر ملت ايران روا بدارد. چه بسا با ادامه روند برجام و تعجيل در جذب سرمايههاي خارجي و حتي سرمايههاي امريكايي چنين امكاني از كاخ سفيد ستانده ميشد.
دفاع از مظلومان عالم البته يك ارزش اخلاقي است ولي اگر روزي ميان مظلوم شدن ملت خود يا ملتي ديگر مخير شويم بيرون آوردن كدام ملت از ستم ظالمان اولويت دارد؟ اكنون سالهاست كه ايرانيان فشار بيسابقهترين تحريمها را تحمل ميكنند و با اينكه دولت امريكا تغيير كرد هنوز مجموعه مديريت ديپلماتيك كشور نتوانسته اين فشار را از كشور بردارد. فرصتها مثل ابرها در گذرند و بيگانگان از همه آنها سود ميبرند ولي ما چابكي استفاده از آنها را نداريم و گاهي فرصتها را به تهديد تبديل ميكنيم. با برجام و عضويت درگروه مالي FATF ميشد چين را به يك شريك بزرگ تجاري تبديل و از آمادگياش براي سرمايهگذاري عملي در ايران منافع استراتژيك كسب كرد ولي ديديم كه اين كشور منتظر ما نماند و نقد عربستان را به نسيه ايران ترجيح داد اما در داخل موضوع از اهميت بسيار بيشتري برخوردار است. قدر انتخابات رقابتي و پرشكوه كه هر بار آتش توپخانه بيگانگان و رقيبان را خاموش ميكرد دانسته نشد. كسب رضايت مردم از طريق تمكين به راي و اراده آنها كه عمق استراتژيك كشور است و ايران را از انواع خطرها مصون نگه ميدارد با انواع ندانمكاريها و تعصبها و تنگنظريها و ايجاد محدوديتهاي بلاوجه به چالش كشيده ميشود. روح قانون اساسي كه ظرفيت خوبي براي رفع اختلافها و ريشهكني فسادها و جذب مشاركت حداكثري نخبگان و خردمندان را داراست و ميثاق قاطع و فصلالخطاب ميان مردم و حاكميت است، با انواع تفاسير يا فروگذاشتن اصول مهم آن خصوصا در مورد حقوق ملت كاملا اجرايي نميشود. لذا ريشه اوضاع نابسامان كنوني و نارضايتيها را بايد در اين موضوعات ديد. آيا تاكنون از خود پرسيدهايم كه چرا در اعتراضات اخير شعارها فورا ساختارشكنانه ميشوند يا باچنين شعارهايي همراهي ميشود؟ اگر مجلس با مشاركت حداكثري مردم شكل ميگرفت، مطبوعات آزادانه زبان گويا و قانونمند ملت ميشدند، انواع نهادهاي نظارتي قاطعانه و فورا به وظايف خود عمل ميكردند و مردم هم در مسائل گوناگون استقلال و عمل به مر قانون از طرف آنها را مشاهده كرده بودند و اگر راه اعتراضات مسالمتآميز باز و هموار و ساده بود و احزاب قدرتمند داشتيم و همواره تضعيف نميشدند قطعا با قول مساعد مسوولان براي رسيدگي به موضوع درگذشت خانم مهسا اميني اعتراضات به يك هفته هم كشيده نميشد و جانباختهاي نداشتيم و همه منتظر ميماندند تا نظر نهادهاي ناظر اعلام شود و از سوي مطبوعات و نهادهاي مدني حقوقي مورد بحت قرار گيرد. در تعريف عدالت آوردهاند كه هرچيز در موضع خود قرار گيرد:
عدل چه بود وضع اندر موضعش/ ظلم چه بود وضع در ناموقعش
بايد بپذيريم كه متاسفانه در جامعه ماجايگاهها بدون تناسب و براساس سليقههاي غالب عوض شدهاند، مسووليتها مخدوش و موقعيتها دچار پراكندگي و تداخل و از همه مهمتر انتظام حقوقي و مشخص نهادها آشفته شده است. نتيجهاش اين ميشود كه احزابي كه براي سياستورزي تعبيه شدهاند تا در چنين روزهايي ميداندار و نمايندگان مردم باشند به انزوا رانده شدهاند و هنرمندان و ورزشكاران سياست پيشه ميكنند و دانشآموزان هم خيابان را ميآزمايند درحاليكه كمترين شناختي از پيچيدگيهاي فوقالعاده سياست ندارند. ماافزون بر رفع مشكلات و عيوب ساختاري ناچار بايد راه و روش سياستورزي همه قشرهاي جامعه را هموار سازيم تا هيچ اعتراضي به بحران تبديل نشود. اعتراض حق مردم است و در چارچوبهاي قانوني منعي براي آن نيست و اتفاقا سبب تصحيح ناراستيها ميشود. در يك نظام منسجم كه همه مسووليتها مشخص و پاسخگو باشند هر ناكارآمدي به سرعت مورد رسيدگي قرار ميگيرد و اجازه داده نميشود كه بيسياستي دومينووار روي همهچيز آوار شود و مثلا دلار به 40 هزارتومان برسد و مردم تنگدست را حيران و اذهانشان را مشوش كند.