الزامات وعده سه برابر شدن ظرفيت حمل و نقل ريلي
نيازمند سرمايهگذاري حداقل 10 ميليارد دلاري در صنعت ريلي است كه طبيعتا به دلايل گفته شده در مقاله قبل در مورد صنعت هوايي، تحقق آن در كوتاهمدت در حد آرزوي نزديك به محال است. مگر اينكه كشتيبان را سياسي دگر بيايد. نكته جالب در اين ميان، حساب كردن روي درآمد ترانزيتي از صنعت ريلي است كه بخش عمده آن با يارانه انرژي تامين ميشود و كل ترانزيت بار، در سالهاي اخير براي كمتر از 10 ميليون تن، حدود 200 ميليون دلار برآورد شده كه بخش ريلي آن در سال 1400 حداكثر به 2 ميليون تن ميرسد. بعضي وعده تحقق يك تا 5 ميليارد دلاري يعني تا 30 برابر شدن آن را ميدهند كه بسيار بعيد است حتي چند برابر شود چه رسد به 30 برابر؟ و در همين حال درآمد ترانزيت هوايي از كشور را كه نياز به سرمايهگذاري و زيرساختي ندارد و صرفا هواپيماهاي بينالمللي براي عبور از آسمان ايران حق ترانزيت پرداخت ميكنند، به خاطر سانحه تلخ پرواز اوكراين در سال 98، كاهش يافته و اگر سياست صحيحي بر اين حوزه حاكم شود، درآمدي معادل يك ميليارد دلار براي كشور به دليل موقعيت جغرافيايي خاص ايران با كمترين هزينهاي ميتواند ايجاد كند كه همين مبلغ ميتواند در نوسازي صنعت هوايي كشور كمك بزرگي باشد اما متاسفانه اكنون درآمد ايجاد شده كمتر از ظرفيت موجود است كه بايد به ترانزيت هوايي بار و مسافر و عبوري آن توجه ويژه شود. در مجموع ميتوان گفت كه گزارشها و وعدههايي كه بعضي از مديران اجرايي كشور به سران نظام ميدهند آنقدر با وضع موجود كشور فاصله دارد كه حتي اگر بخشي از آن هم محقق شود شاهكار است، اما در عمل شاهد هستيم به جاي پيشرفت در شاخصها، پسرفت اتفاق ميافتد و ريشه نارضايتي و مشكلات اجتماعي، معيشتي و اقتصادي كشور هم تفاوت فضا وزمين، وعده وعمل و واقعگرايي با خيالبافي است كه فقط ميتوان به آن، پيشرفتنمايي يا فعالنمايي به جاي واقعگرايي و عملگرايي اطلاق كرد. حداقل به تأسّي از رهبر معظم انقلاب در مورد پيشرفت از مواردي بگويند كه انجام شده است نه مواردي كه اميد به انجام با شرايط فعلي نزديك به محال است. يا به دقت به قول خود عمل نمايند.