روابط عمومي در ايران
پل ارتباطي يا مانع ارتباطي
منوچهر - محمد شميراني
براي روابط عمومي، تعاريف فراواني را بيان كردهاند؛ از ويترين يك موسسه و سازمان و شركت گرفته تا شفافسازي فعاليتها، وكيل مدافع مخاطبان بودن و پيگير تحقق اهداف سازمان متبوع شدن و... بسياري تعريفهاي ديگر.
روابط عمومي در بسياري از كشورها، سردرگمي را پشت سر گذاشته و به مرحله تثبيت رسيده است. مرحلهاي كه دايره انتظارات ديگران و چارچوب اختيارات آن، بر اساس اصول آكادميك و يافتهها و تجربهها مشخص شده و نقشه راه فعاليت روابط عموميها را تشريح ميكند.
ولي متاسفانه روابط عمومي در كشور ما، گيج است و نميداند چه مسيري را بايد طي كند تا به هدف برسد.
روابط عمومي در كشور ما نميداند مطابق اهداف اوليه تشكيل آن در جهان و در ايران، بايد پل ارتباطي و تسهيلگر ارتباط مديران و مسوولان با مخاطبان و مردم باشد يا صرفا توجيهگر بيچون و چرا و چشم و گوش بسته تصميمهاي مديران بالادستي.
از آن زمان كه روابط عمومي - بر اساس احساس ضرورت روشنگري فعاليتهاي يك سازمان - آغاز به كار كرد همه تعاريف و تعابير، حاكي از آن بوده است كه «روابط عمومي، يكي از اعمال مديريت است و كمك ميكند تا ضمن برقراري ارتباط بين سازمان و مخاطبان، حقوق مخاطبان و مردم حفظ و در ضمن، وجهه و منافع سازمان نيز تقويت و تامين شود.»
فراز و نشيبهاي روابط عمومي
با نگاهي به گذشته روابط عمومي در ايران، ميتوان دريافت اين «هنر – علم» چند دوره پر از فراز و نشيب را پشت سر گذاشته است و با توجه به شرايط حاكم بر فعاليت روابط عموميهاي كشور - به ويژه روابط عموميهاي بخش دولتي - به نظر ميرسد قرار هم نيست به اين زوديها، در مسير و ريل اصلي درست خود حركت كند.
در دهههاي اوليه تشكيل روابط عمومي در ايران، خيلي از مديران، بيشتر انتظار انجام امور «تشريفات» را از روابط عمومي داشتند و تاكيد چنداني، به حضور يك روابط عمومي تمام عيار نميكردند. البته از سال ۱۳۴۶ و با تاسيس دانشكده علوم ارتباطات اجتماعي توسط دكتر مصباحزاده و تلاشهاي دكتر حميد نطقي (پدر روابط عمومي ايران) براي ايجاد و افزايش ذخاير آكادميك اين رشته، روابط عمومي ميرفت تا به جايگاه واقعي خود نزديك شود و بتواند با استفاده از دانش مديران و متخصصان روابط عمومي فارغالتحصيل از اين دانشكده، نقش و رسالت خود را ايفا كند.
ولي تداوم اين روند در چند دهه اخير، با ابهامها و اختلالهاي قابل توجهي روبهرو شد. تا سالها، واژه «ارشاد» را به روابط عمومي چسباندند. رده شغلي روابط عمومي را پايين آوردند. ضرورت انتصاب و همكاري روابط عمومي با بالاترين مقام سازماني را ناديده گرفتند و اين ارتباط جدا نشدني را، به رده معاونت سازمان يا مديركل دفتر مديريت سازمان تقليل دادند. رويه نادرستي كه با كمال تاسف، هنوز هم به چشم ميخورد و روابط عمومي را به تداركاتچي و تشريفاتچي محض تقليل داده و از ايفاي نقش واقعي خويش دور ساخته است.
جاي خالي روابط عمومي كارآمد
شرايط دشوار اقتصادي سالهاي اخير و وضعيت سياسي و اجتماعي جامعه، منجر به طرح مطالبات قشرهاي مختلف از كارگران گرفته تا معلمان و بازنشستگان شده و اين پيگيري مطالبات، تنشها و چالشهاي قابل توجهي را در سطح جامعه ايجاد كرده كه تبديل به يكي از دغدغههاي قابل توجه مديران ارشد كشور شده است. فارغ از چگونگي و چرايي ايجاد و بروز اين بحرانها، خيلي راحت ميتوان جاي خالي روابط عموميهاي هوشيار، تحليلگر حركتهاي مخاطبان سازماني، روابط عمومي به عنوان اتاق فكر مديران و ارايهدهنده راهكار به مديران، توضيحدهنده و روشنگري در خصوص شرايط بحران به مخاطبان و ارايه راهكارهاي مناسب براي برونرفت از بحران به مديران را به خوبي مشاهده كرد. به جرات ميتوان گفت در هر يك از بحرانهاي اين مدت، چنانچه مديران ارشد، شناخت درستي از روابط عمومي و به توان و پتانسيل آن، در تشخيص و حل مشكلات عقيده داشتند و از مشاوران و مديران روابط عمومي زبده و كارآمد بهره ميبردند بسياري از بحرانهاي اخير اجتماعي يا به وجود نميآمد يا شدت و حدت كمتري داشت.
البته فراموش نكنيم تمام سنگيني بار اين مشكلات را نبايد بر سر روابط عمومي نيمه جان كشورمان آوار كرده و كوتاهيهاي متوليان و مسوولان را فراموش كنيم.
از ياد نبريم روابط عمومي بيش از ۲۲۰۰ سازمان دولتي و شبهدولتي و روابط عمومي بيش از ده هزار شركت و سازمان خصوصي، نه متولي مشخصي دارند و نه قانون و نظامنامه مدون صنفي و نه انجمن صنفي و سنديكايي كه - همچون ديگر كشورهاي جهان - مدافع و پيگير حقوق و شرايط كاري و مطالبات صنفي اين خانواده بزرگ چند صد هزار نفري در سطح كشور باشد.