آقا رضا پروانه
حسن لطفي
اينكه پوست شير سريال تماشايي درآمده، اتفاقي نيست. كارنامه فيلمسازي كارگردانش (جمشيد محمدي) نشان ميدهد در فضاسازي، انتخاب و هدايت درست بازيگران و قرار دادن دوربين در مكاني مناسب (به جاي چشم بيننده) تسلط كافي دارد. تسلطي كه در فيلم سينمايي چند مترمكعب عشق به نمايش درآمد و حالا در پوست شير به رشد قابل قبولي رسيده است. البته اين ادعا به معناي تاييد صد درصدي اين سريال توسط دارندگان سليقههاي مختلف نيست. سليقههايي كه گاه پي فيلمهايي با ساختار، داستان و بازيهاي متفاوتتري است. تفاوتي كه ميتواند سريال پوست شير را در نهايت فيلمفارسي هنري بداند (با تكيه بر اصطلاحي كه هوشنگ كاوسي سالها پيش در دهان منتقدان فراري از سينماي ايران گذاشت - فيلمفارسي - و بعدتر بعضيها با ديدن برخي جلوههاي اين نوع سينما - ملودرام سطحي، داستان قابل حدس، اشك و آه و عشق و رفاقت و...- فيلمهايي كه سر و شكل بهتري داشتند - حتي آثار ارزشمند رخشان بنياعتماد را - در رديف فيلمهايي قرار دادند كه مهر فيلمفارسي هنري بر پيشانيشان خورده بود) گذشته از اين لقبي كه بر فيلم - اينجا سريال - داده ميشود و مهري كه بر پيشانياش ميخورد، يك نكته مهم و اساسي وجود دارد، فيلم و سريالي با اين ويژگي قادر است در كمال (به لحاظ بهره از الگوهاي سينماي كلاسيك، سينمايي كه داستانش را جذاب روايت ميكند) باشد و بينندگان فراواني را از تماشاي خود راضي كند. (چيزي شبيه سريال پوست شير) اتفاقي كه اگر سينما را با مخاطبش معنا كنيم و از زيادي بينندگان فيلمها هراسان نشويم يا آن را عيب بزرگي ندانيم، اتفاقي قابل ستايش و ارزشمند است. بيننده چنين فيلمي با لذت بيشتري به تماشايش مينشيند و حتي داستان غمانگيز و متاثركنندهاش باعث ملال او نميشود. پوست شير حداقل براي بينندهاي با سليقه طرفدار سينماي داستانگوي پر كشش، سريال خوب يا خيلي خوبي است (قطعيت درباره اين نظر زماني قابل دفاع است كه سريال به انتها رسيده و سرنوشت نعيم، رضا، مشكات، ليلا، مژگان و... مشخص شده باشد) سريالي است كه با پايان هر قسمتش بيننده منتظر قسمت بعدي آن است. البته اين ويژگي به تنهايي نميتواند دليل موجهي براي خوب دانستن سريال باشد، چراكه بسياري از بينندگان سريالهاي تركي و كرهاي و هندي و ايراني (از نوع ضعيفش) نيز به دلايلي دنبال قسمتهاي بعدي سريال و سرنوشت شخصيتهاي آن هستند. شخصيتهايي كه گاه مثل آقا رضا پروانه آنقدر خوبند كه بيننده دوست دارد تمام رفقايش مثل او باشند و گاه مثل نريمان آنقدر رذلند كه حتي دلرحمترين افراد هم مرگ آنها را طلب ميكنند. در اينكه هر دوي اين شخصيت به دليل ويژگيهايي كه دارند يادآور نقشهاي مثبت بازيگراني مثل زندهياد فردين و نقشهاي منفي بازيگراني مثل جلال هستند شكي نيست، اما اين سفيد و سياه مورد نظر جمشيد محمودي و رضا بهاروند (فيلمنامهنويسان پوست شير) به لطف كارگرداني خوب و بازي قابل توجه بازيگرانش (خصوصا عليرضا كمالي كه انگار خود آقا رضا پروانه است و اين هم اتفاقي نيست، چراكه در فيلم سينمايي آبادان يازده 60 نشان داد بازيگر خوبي است) تبديل به شخصيتهاي قابل قبول و ارزشمندي شده است. ناگفته نماند كه عليرضا كمالي تنها بازيگري نيست كه در سريال پوست شير بازي خوبي داشته (شايد بهترين باشد) ژيلا شاهي، شهاب حسيني، هادي حجازيفر و... خوب و تاثيرگذار ايفاي نقش كردهاند. بگذريم از آنكه بخشي از اين تاثيرگذاري به كارگرداني محمودي، موسيقي بامداد افشار، تدوين سارا آهني و فيلمبرداري مرتضي غفوري مربوط است.