لطفا درباره «مري سو» ننويسيد
زنان بينقصي كه جورج اليوت را عصباني ميكردند
روناك حسيني
آيا فقط اگر زني بيعيب و نقص و كامل باشي، داستانت ارزش تعريف كردن دارد؟ البته كه در روزگار ما احتمالا چنين روايتي با بازخورد منفي هم مواجه ميشود، اما عدهاي از زنان نويسنده همدوره جورج اليوت، اينطور فكر ميكردند. جورج اليوت، زن نويسنده انگليسي كه آثارش را با نام ادبي مردانه منتشر ميكرد، از شخصيتهاي بينقص زنانه در رمانهاي نويسندگان زن بيزار بود.
در ماه نوامبر سال ۱۸۱۹، جورج اليوت با نام اصلي مري آن ايوانز، رماننويس، شاعر و مترجم، در وارويكشاير انگلستان به دنيا آمد. مادر اليوت در ۱۷ سالگي درگذشت و در سال ۱۸۴۱، اليوت و پدرش به كاونتري نقل مكان كردند كه بعدها الهامبخش رمان مشهورش ميدلمارچ شد. پس از مرگ پدرش در سال ۱۸۴۹، او به خارج از كشور رفت، سپس درنهايت در لندن اقامت گزيد و به عنوان سردبير در وست مينستر ريويو مشغول به كار شد. در همين زمان بود كه او با جورج هنري لوييس آشنا و به او علاقهمند شد. او اليوت را تشويق كرد كه ايدههايش را توسعه دهد و بيشتر بنويسد. نام مستعار او در واقع اشارهاي نه چندان ظريف به لوئيس، معشوق متاهلش بود. او از اين نام به عنوان پاسخي براي مبارزه با تبعيض جنسيتي در صنعت نشر استفاده كرد. بعد از مرگ لوئيس، اليوت با جان كراس، مردي كه ۲۰ سال از او كوچكتر بود، ازدواج كرد.
اگرچه اين درست نيست كه بگوييم اليوت تمايلات زنستيزانه داشت، اما درباره رماننويسان زن چندان نظر مساعدي نداشت و زياد با همكاران نويسنده زن خود مهربان نبود. او اين ديدگاهش را در مقالهاي ناشناس با عنوان رمانهاي احمقانه بانوان رماننويس در سال ۱۸۵۶ در وست مينستر ريويو منعكس كرد.
اليوت از شخصيتهاي زن اين دست رمانها انتقاد كرد و نوشت: «رمانهاي احمقانه نوشتهشده توسط بانوان رماننويس، گونههايي بسيار هستند كه با كيفيت خاص حماقتي كه در آنها غالب است، گروهبندي ميشوند -بيمعني، زاهدمآب، كسلكننده و پدانتيك. آميزهاي از همه اينها- تركيب مرتبي از بيخرديهاي زنانه - است كه دسته بزرگي از چنين رمانهايي را توليد ميكند كه ما آنها را گونههاي «mind-and-millinery» ميناميم (رمانهايي كه در آن يك قهرمان زن بافضيلت، با مشكلاتي غيرواقعي روبهرو ميشود و بر ناملايماتي غلبه ميكند تا شايسته همسري يك مرد درخور ستايش شود.)»
به زبان امروزي، انتقادات اليوت متوجه شخصيتهايي بود كه در ادبيات معاصر اصطلاحا آنها را «مري سو» (Mary Sue) ميناميم. مري سو، شخصيت داستاني زن جواني است كه به شكلي غيرواقعي و عاري از هرگونه نقطه ضعف به تصوير كشيده ميشود. اين شخصيت اغلب خودِ ايدهآل نويسنده است و معمولا حاصل خيالپردازيهاي نوجوانانه.
مري سو، اولينبار به شكلي طعنهآميز توسط پائولا اسميت در سال ۱۹۷۳ در داستان پاروديكي از پيشتازان فضا خلق شد. در اين داستان، ستوان مري سو، با پانزده و نيم سال سن، جوانترين ستوان ناوگان فضايي است و كنايهاي است از زنان ايدهآل داستانهاي پيشتازان فضا. يك شخصيت مرد با چنين ويژگياي اغلب با عنوان گري استو يا مارتي استو شناخته ميشود، گرچه اين اصطلاح به اندازه مري سو مشهور نيست.
در داستان دختر گمشده گيليان فلين نيز ميتوانيم چنين شخصيتي را ببينيم: «چشمها و بذلهگويياش هر دو خيرهكنندهاند، بيني و اخلاقمدارياش هر دو عاري از هرگونه گرايشي به نقص و بيقاعدگي. او صاحب صداي بم زنانه و هوشي عالي است. او بسيار خوشلباس و كاملا اخلاقمدار است. مثل يك پري آسماني ميرقصد و كتاب مقدس را به زبان اصلي ميخواند.» تصوير اين زن بينقص را احتمالا در اقتباس ديويد فينچر ديدهايد.
البته بايد در نظر داشت كه اليوت از تمام رمانهاي نوشته شده توسط نويسندگان زن بيزار نبود. او با هريت بيچر استو، نويسنده رمان مشهور كلبه عمو تام دوست بود، اما هرگز با مريسوها و خالقانشان كنار نيامد.