اثر پر شدن شكاف ميان امريكا و اروپا در افزايش فشار به ايران
اينكه در كنفرانس امنيتي مونيخ نه از ايران و نه از روسيه دعوت نشده، نشان ميدهد
كه نقطه فشار كجاست و حمايت ما از روسيه چه تاثيري در اين مساله دارد
علي ماجدي
جاي ترديدي نيست كه امريكا تلاش ميكند ايران را در جامعه جهاني منزوي كند. در تحولاتي كه در يك سال گذشته در جهان رخ داده است، شايد يكي از بزرگترين خطاهايي كه ما داشتيم، حمايت از روسيه در جنگ اوكراين بود. اگر وضعيت امروز را با دورههاي گذشته، حتي در دوران ترامپ مقايسه بكنيم، ميبينيم كه مثلا در دوران ترامپ، ارتباط تنگاتنگي كه ميان امريكا و اروپا وجود داشت، در مساله ايران تا حدي خدشهدار شده بود. با روي كار آمدن جو بايدن، به عنوان رييسجمهور امريكا، مجددا امريكا و اروپا در همسويي كامل با يكديگر قرار گرفتند. زماني كه ترامپ از برجام بيرون رفت، تهران همواره از حمايت سياسي اروپا برخوردار بود، هر چند در زمينه اقتصادي اروپا نتوانست كاري انجام دهد، نه اينكه نخواست انجام دهد. با آمدن بايدن و اعلام موضعگيري رسمي رييسجمهور امريكا كه دونالد ترامپ، رييسجمهور پيشين امريكا در خروج از برجام خطا كرده است، همهچيز مهيا بود كه برجام به راحتي احيا شود. آنچه در داخل رخ داد، اين بود كه در زمان رياستجمهوري حسن روحاني، اين امكان وجود داشت كه برجام احيا شود، اما به دليل اقدامي كه مجلس انجام داد و اقدام نادرستي بود، باعث شد كه اين مساله به تاخير بيفتد. اگر تصور كنيم كه امريكا ترجيح ميداد با دولت جديد ايران، يعني دولت سيزدهم براي احياي برجام به توافق برسد، باز هم ما شاهديم كه بهرغم تمايل امريكا، اين موقعيت را ازدست داديم.
در سياست خارجي كشور سه واقعه مهم رخ داده است؛ يكي مساله برجام بود، البته الان هنوز نميگوييم مرگ برجام، اما دستكم اين توافق را در كما ميدانيم. دوم مساله اعتراضات در داخل كشور است، نميتوان اين مسائل را ناديده گرفت؛ در داخل كشور نارضايتيها شدت گرفته و اين موضوع از چشم جامعه جهاني پوشيده نمانده است، كشورهاي جهان وضعيت ايران را رصد ميكنند و ميدانند كه سطح نارضايتي داخلي بالاست. سومين مساله كه به نظر من از همه برجستهتر شده است، چونكه اروپاييها در اين مساله هزينه سنگيني ميدهند، مساله حمايت ما از روسيه و مساله پهپادهاست كه وزير خارجه جمهوري اسلامي ايران هم به نحوي آن را پذيرفته است. اين سه مساله را كنار هم بگذاريم و درنظر بگيريم كه شكافي كه ميان امريكا و اروپا وجود داشت، اكنون پر شده است و از طرف ديگر در منطقه هم كشورهاي ديگر مانند عربستان سعودي از گذشته نسبت به ايران موضع منفي داشتند، بعد مسالهاي مانند تنش با جمهوري آذربايجان رخ ميدهد و... اين مسائل در عالم سياست خارجي تبعات خاص خودش را در پي دارد.
در اين شرايط است كه دولتهاي غربي به دنبال مشروعيتزدايي از جمهوري اسلامي ايران هستند. به نظر ميرسد در واكنش به اين شرايط، تهران روي كشورهايي مانند چين، حساب خاصي باز كرده است. اما سوال اين است كه آيا ما رويكرد كشورهايي مانند چين و روسيه را در گذشته تجربه نكردهايم؟ در تحريمهايي كه شوراي امنيت سازمان ملل متحد به كشور ما تحريم كرد، آيا اين چين و روسيه نبودند كه به اين قطعنامهها راي مثبت دادند؟ آيا اين دو كشور اكنون ميتوانند به ما اطمينان بدهند كه اگر ما در حاشيه برويم و در گوشه رينگ قرار بگيريم، از ما حمايت ميكنند؟ در سياست خارجي هيچ چيز قطعي نيست.
تلاش امريكا، اروپا و برخي كشورهاي همسايه براي مشروعيتزدايي از جمهوري اسلامي ايران در جامعه جهاني، باعث شده است كه انتخابهاي ايران در حوزه فعاليتهاي اقتصادي سلب شود. كشورهايي مانند آلمان، ايتاليا و فرانسه با ايران همكاري داشتند و با ايران كار ميكردند. الان هم هزينه همكاري اقتصادي ما با كشورهاي خارجي افزايش يافته و هم انتخابهاي ما در همكاريهاي اقتصادي محدود شده است. در حوزه سياسي هم دست ما بهشدت بسته شده است. آلمان همواره در اروپا شريك اول تجاري ايران محسوب ميشد، موضع آلمان نسبت به فرانسه و بريتانيا در مذاكرات برجام خيلي بهتر بود، اما الان چه اتفاقي افتاده كه موضع آلمان تندتر از بريتانيا و فرانسه شده است؟ اينها سوالاتي است كه بايد دستگاه سياست خارجي ما پاسخ دهد. اينكه در كنفرانس امنيتي مونيخ نه از ايران و نه از روسيه دعوت نشده است، نشان ميدهد كه نقطه فشار كجاست و حمايت ما از روسيه چه تاثيري در اين مساله دارد.