• ۱۴۰۳ سه شنبه ۶ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5479 -
  • ۱۴۰۲ سه شنبه ۱۹ ارديبهشت

مژدگاني به يابنده احمدرضا احمدي!

اميد مافي

مردي كه در پي عطر ارديبهشت بارها از خوابِ زنبورها و زنبق‌ها گذشته، حالا روي تخت بيمارستان از كران به كران در تك و تاب قلبي كه تير مي‌كشد و جاني كه جان كم دارد غرقه شده است. 
احمدرضا در روزهاي بي‌پناهي دنيا نه به زادگاهش كرمان مي‌انديشد، نه به باغ‌هاي پسته و نه كوير خواب‌آلودي كه چشم به راه اشك در نيمه شب زمين سوسو مي‌زند. 
شاعر بلندبالا با جامه سپيد در شفاخانه آن سوي پايتخت، عزيرترين كسانش را به نام و نامه و نقاشي نوازش نمي‌دهد تا باور كنيم آقاي شاعر اين روزها بي‌حوصله‌تر از هر زمان ديگر با هزار درد بي‌دوا مي‌جنگد تا شايد دوباره دلش هواي آفتاب كند. آن وقت ناخداي موج نو مي‌تواند به بزم دوستدارانش بنشيند و با آن صداي مخملي و افلاكي در امتداد روزهاي نحيف، با پلك‌هاي خيس و خسته شعر بخواند و يادآوري كند جاي پاي همه عاشقان از ازل تا ابد در بهار مانده است. 
وقتي واژه‌ها مي‌توانند زخم‌هاي ناسور را مرهم بگذارند و وقتي كلمات، به كسالتِ ارديبهشتِ مذبذب و سكرآور پايان مي‌دهند لابد مي‌توان از رقيب تي اس اليوت و رفيق اكبر مشتي (!) خواست بدون دريا از زورق‌هاي شكسته بنويسد و به نغمه خواني‌اش تا پنجمين فصل دنيا ادامه دهد. 
و بهار در حريق بي‌پايان مي‌سوزد درست در هنگامه‌اي كه ميوه‌ها طعم تكراري دارند و روزمرّگي دست از كالبد كم‌رمقِ خسته‌دلان بر نمي‌دارد و اگر شعرهاي احمدرضا هم نباشند، ديگر گريزي نداريم جز آنكه در كوچه‌هاي باراني شمع‌ها را روشن كنيم و به خاطر سالخوردگي روياهاي‌مان آه بكشيم. 
پس بلند شو آقاي احمدي و به يابنده خودت در ايوان حيات مژدگاني بده و خيال ما را از بابت داشتن شاعري كه حاجت‌هاي‌مان را تلخ نمي‌كند راحت كن. 
اقرار مي‌كنيم دنيا بدون احمدرضا چيزي كم دارد و براي آنكه از گردنه‌هاي صعب و تنگه‌هاي هول گذر كنيم، بايد بيش از هر چيز به چراغ روشنِ مردي كه هر صبح به عشق ماهورش از خواب بلند مي‌شود فكر كنيم. 
آنجا بر فرش لاكي خوش‌رنگي كه سال‌هاست آخرين اميدهاي ما را بر زمين گسترانده، چشم انتظار بازگشت شما مي‌مانيم آقاي علاقه و در غوغاي بهار، با هوس بوسيدن چشمان‌تان پلك نمي‌زنيم و زير لب آرام و شمرده به يادتان مي‌آوريم: 
آماده‌ايم
هر صبح
در كنار تو
براي ريختن باران در ليوان
گريه كنيم...

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون