محسن هاشمي از آزادسازی خرمشهر و خاطرات پدرش ميگويد
چرا جنگ ادامه يافت؟
مهدي بيك اوغلي
آيا پس از فتح خرمشهر فرصتي براي صلح و پايان دادن به جنگ تحمیلی پديدار شده بود؟ اين پرسش يكي از مهمترين ابهاماتي است كه در خصوص جنگ مطرح ميشود. حسن روحاني رييسجمهور سابق كشورمان در گفتوگويي كه مردادماه 93 صورت داده، به برخي مخالفتها در ارتش پس از فتح خرمشهر اشاره ميكند. در واقع براساس روايت حسن روحاني، ارتش خواستار پايان دادن به جنگ پس از فتح خرمشهر بوده است. روحاني در عين حال اشاره ميكند كه هيچ تضميني براي عدم تجاوز دوباره صدام وجود نداشت كه مبتني بر آن بتوان اقدام به برنامهريزي براي صلح كرد. حضور هياتهاي ميانجي از سوي سازمان كنفرانس اسلامي و برخي رهبران كشورهاي اسلامي هم عملا فاقد تضمين خاصي بود. رسانههاي غربي و عربي اما در كشاكش روزهاي منتهي به فتح خرمشهر اعلام ميكردند كه كشورهاي عربي پذيرفتهاند خسارتي بين 30تا 50ميليارد را به عنوان غرامت پرداخت كنند. همه اين گزارهها بهانهاي است كه ما را به جلسه گفتوگو با محسن هاشمي فرزند آيتالله هاشميرفسنجاني و يكي از مهمترين چهرهها در جنگ 8ساله ميكشاند تا روايتي از همه احتمالات براي مخاطبان فراهم شود. هاشمي با استناد به خاطرات پدرش اعلام ميكند، هيچ تضمين عيني براي پايان دادن به جنگ پس از فتح خرمشهر وجود نداشت كه ايران مبتني بر آن بتواند به صلح با صدامي فكر كند كه جز تجاوز و جنگ و درگيري فكر ديگري نداشت.
ابهامات فراواني درباره امكان پايان دادن به جنگ پس از فتح خرمشهر مطرح ميشود. آيا آيتالله هرگز در اين زمينه صحبتي كرده بودند؟
همانطور كه مستحضريد جنگ در اواخر شهريورماه يا اوايل مهرماه 59شروع شد؛ نيمه اول سال60 پس از جنگ در داخل ايران هم بحرانهاي سياسي دامنهداري وجود داشت؛ ازجمله اختلافات ميان رييسجمهوري (بنيصدر) و مجلس وقت. اين مشكلات باعث شده بود به مقوله جنگ توجه جدي نشود. روندي كه باعث شد ارتش عراق به داخل كشور وارد شود و خونينشهر را اشغال كند. ترور آيتالله خامنهاي، ماجراي انفجار دفتر حزب جمهوري اسلامي و شهداي 7تير و متعاقب آن ترور شهيدان رجايي و باهنر به عنوان رييسجمهور و نخستوزير، كشور را وارد دورهاي از بحرانهاي پيدرپي كرد. با حل اين مشكلات، در نيمه دوم سال60 كشور ثبات بيشتري پيدا كرد. آرامش در حوزه سياسي باعث هماهنگي بيشتر در جبهههاي نبرد در سال61 شد. پس از عزل بنيصدر و فرار او از كشور و افزايش همكاري سپاه، ارتش، بسيج و نيروهاي مردمي زمينه فتوحات تازهاي در كشور ايجاد شد. اين روند ابتدا در تاريخ 5مهرماه 60 منجر به حصر آبادان شد، اما آزادسازي خرمشهر تا 3خرداد 61 طول كشيد.
خاطرتان هست در ماهها و هفتههاي منتهي به 3خرداد 61 چه تحولاتي در كشور پشت سر گذاشته شد؟
اگر اشتباه نكنم نيمهشب 10ارديبهشت سال 61 بود كه پس از عمليات فتحالمبين، عمليات بيتالمقدس آغاز و توفان عظيمي عليه صداميان شكل گرفت. رزمندگان ايراني از كارون گذشتند و دشمن را در فاصله غرب كارون و جاده اهواز- خرمشهر تار و مار كردند و بقاياي دشمن را فراري دادند. هدف اصلي اين عمليات هم آزادسازي خرمشهر بود. اين مهم محقق شد و خبر آزادسازي در سوم خرداد ايران را غرق شادي و سرور كرد.
پس از آزادسازي خرمشهر بسياري معتقدند كه ميشد به سمت صلح و پايان جنگ حركت كرد. چرا اين روند محقق نشد؟ حسن روحاني در يكي از گفتوگوهايش اعلام كرده كه ارتش خواستار پايان جنگ بوده است؟
پس از فتح خرمشهر و غنايم زيادي كه نصيب ايران شد، موضوع راهبرد آينده مطرح شد. با توجه به اينكه صداميان هنوز بخشهايي از كشور را در دست داشتند، پايان جنگ امكان نداشت. از سوي ديگر صداميان تبليغ ميكردند كه به دنبال صلح و پايان جنگ هستند، اما مناطقي را در اشغال خود داشتند. در آن برهه در اثر تبليغاتي كه در عراق صورت ميگرفت، رسانههاي غربي هم تلاش كردند ايران را جنگطلب نشان دهند. اينگونه فضاسازي كردند كه عراق خواهان صلح است، اما ايران زير بار صلح نميرود كه البته درست نبود. در حالي كه عراق تنها نقاط آسيبپذير را رها كرده بود. به همين دليل امام(ره) هم دستور دادند با توجه به اينكه بخشهايي از ايران در دست عراقيهاست، توقف جنگ جايز نيست. امام(ره) حتي طرح اين موضوع را هم درست ندانسته و باعث افت روحيه رزمندگان ميدانستند. در آن زمان دشمنان انقلاب كه مجموعهاي از اعراب و... بودند به دنبال فرصتي ميگشتند تا ارتش صدام را بازسازي كنند. توقف جنگ در آن زمان اين فرصت را در اختيار آنها قرار ميداد. اغلب رزمندگان هم به دنبال آن بودند تا جنگ را به گونهاي برنامهريزي كنند كه صدام از خاك ايران خارج شود.
آيا فقط بحث آزادسازي مناطق اشغالي ايران مطرح بود يا اينكه فتح مناطقي از عراق هم مطرح بود؟
اين بحث مطرح شد كه ايران نقاطي را بگيرد تا صدام وادار به صلح شود. اما امام(ره) اعلام كردند ورود به خاك عراق را صلاح نميدانند. مثلا معتقد بودند اين رفتار باعث تحريك عواطف مردم عراق به نفع عراقيها ميشود. يا باعث تحريك حس ناسيوناليستي كشورهاي عربي به نفع صدام ميشود. ضمن اينكه ورود به خاك عراق را باعث صدمه ديدن مردم عراق ميدانستند. حتي امكان داشت كه با ورود ايران كشورهاي غربي هم وارد جبهه جنگ شوند. به همين دليل اجازه ورود به خاك عراق داده نشد.
اما ايران در سالهاي بعد مناطقي مانند فاو و... را گرفت. اين روند چگونه شكل گرفت؟
در برههاي امام (ره) تصميم گرفتند براي پيدا كردن دست بالا بدون اينكه ايران وارد شهرهاي عراق شود، مناطقي از عراق را اشغال كند. به اين دليل از سال 62 و در جريان عمليات والفجر اولين حكم فرماندهي جنگ به نام آيتالله هاشميرفسنجاني نوشته شد.
پس از فتح خرمشهر شاهد حضور برخي هياتهاي ميانجي هم در ايران هستيم. در آن برهه شايعاتي هم شكل گرفت كه اين هياتها حاضرند خسارت جنگ را هم بدهند. اين ادعاها درست بود؟
بله درست است؛ برخي هياتهاي ميانجي به ايران آمدند و همزمان شايعاتي هم شكل گرفت. برخي منابع نامعلوم عنوان ميكردند كشورهاي عربي پذيرفتند خسارات جنگ را به ايران بدهند.
حسن روحاني هم كه در آن زمان رييس كميسيون دفاعي مجلس بود به اين موضوع اشاره ميكند.
اين موضوع كاملا شايعه بود و جدي نبود، اتفاقا زماني كه مطرح ميشد براي روحيه رزمندگان ايراني مشكل ايجاد ميكرد. اين شايعات براي پرداخت خسارات جنگ در فضايي مطرح شد كه حتي ميانجيها هم يك چنين مسائلي را مطرح نميكردند اما فضاسازيهايي در رسانههاي خارجي در اين زمينه مطرح ميشد. آيتالله هاشميرفسنجاني در مقدمهاي بر يكي از خاطرات خود مينويسند: «دشمنان از اين حربه استفاده ميكردند؛ معمولا از قول منابع نامعلوم شايع ميكردند، حاميان سابق عراق آماده پرداخت خسارات جنگ هستند. از طريق يك چنين فضايي آمد و رفت ميانجيها شروع شد. از سوي سازمان كنفرانس اسلامي، هيات مهمي مركب از سران چند كشور اسلامي آمدند. افراد، جداگانه از سوي دولتها و سازمانهاي جهاني هم ميآمدند. پيغامها و تلفنها فراوان بود و براي تحت فشار گذاشتن ايران بزرگ ميشدند. قابل توجه اينكه هيچكدام از اينها پيشنهادي كه بتواند بخشي از مطالبات مردم و حقوق مسلم ايران را تامين كند، نداشتند. حتي حاضر نبودند تضميني بدهند كه عراق پس از بازسازي نيروهايش، دوباره دست به تجاوز نزند. بنابراين نظر برخي از كارشناسان اين شد كه اينها بيشتر براي وقتكشي و تاخير پيشروي ايران و خريد زمان براي آمادگي بعث عراق و... ميآيند. در عين حال ايران هيچگاه مانع حضور ميانجيها نشد كه تا آخر هم ادامه داشت. در اين اخبار حتي به مبلغ خسارت بدون كارشناسي هم اشاره ميكردند و باعث تحريك و خشم رزمندگان ميشد. من چون در مجلس حضور داشتم و سخنگوي شوراي دفاع بودم بيش از ديگران مورد مراجعات اينگونه بودم.» موارد زيادي از اين توضيحات در خاطرات سال 61 آيتالله هاشميرفسنجاني وجود دارد. نتيجه نهايي مذاكرات اين شد كه بايد صدام را از خاك ايران بيرون كنيم، مگر اينكه تضميني براي عدم اشغالگري صدام ارايه شود. تضميني كه تا سال 67 هرگز ارايه نشد.
پس از فتح خرمشهر و غنايم زيادي كه نصيب ايران شد، موضوع راهبرد آينده مطرح شد. با توجه به اينكه صداميان هنوز بخشهايي از كشور را در دست داشتند، پايان جنگ امكان نداشت
در برههاي امام (ره) تصميم گرفتند براي پيدا كردن دست بالا بدون اينكه ايران وارد شهرهاي عراق شود، مناطقي از عراق را اشغال كند
موضوع پرداخت غرامت كاملا شايعه بود و جدي نبود، اتفاقا زماني كه مطرح ميشد براي روحيه رزمندگان ايراني مشكل ايجاد ميكرد
نتيجه نهايي مذاكرات اين شد كه بايد صدام را از خاك ايران بيرون كنيم، مگر اينكه تضميني براي عدم اشغالگري صدام ارايه شود؛ تضميني كه تا سال 67 هرگز ارايه نشد