به مثابه روش زيستن در جهان سرطاني
هادي خانيكي
مرا در منزل جانان چه امن عيش چون هردم/ جرس فرياد ميدارد كه بربنديد محملهاحافظ
1- جهان زيست سرطاني بيش از هر جهاني برآمده از «بيم و اميد» و «تحديد و فرصت» است. بيم از ورود عنصر و عاملي متفاوت با عناصر و عوامل متعارف موثر بر زندگي و تحديد شرايط و زمينههاي زيستن به روال معمول و اميد به خلق فرصتهاي نو براي بازانديشيدن در معنا و بازآفريدن نقشي نوتر و اثربخشتر در حيات فردي و اجتماعي؛ البته در تجربه من از سرطان وزن وجه اميد و فرصت، سنگينتر از جنبههاي هراسآميز و تحديدآميز آن بوده و هست. با اين حال دانش پزشكي ميگويد بايد مدام رصد شوم - و ميشوم - و نظام معرفتي من ميخواهد در برابر زمانهاي از دست رفته و لحظههاي پيش رو بازانديش باشم و آيندهبين - كه ميكوشم چنين كنم - و در عالم واقع تركيب اين دو هم براي من ناممكن نبوده و نيست. در روزهايي كه گذشت سوگوار مرگ حسين زمان هنرمند دغدغهمند و كنشگر اين زاد و بوم كه سرطان صدايش را كه صداي بيقدرتان بود خاموش كرد و همه دغدغهمندان فرهنگي و كنشگران سياسي را به تأمل در باب نسبت ميان شدت و شتاب ابتلا به بيماري با تحديد آزاديهاي فردي و عدالت اجتماعي دعوت كرد. من نيز در همين حال ملزم بودم كه به رصد وضعيت سرطاني خود بپردازم. از اين رو و در امتداد همان تكاپوهاي متراكم و متنوع روزانهام براي گرفتن پت اسكن به بيمارستان رفتم، تصويربرداري پيچيده و همه جانبه از تمامي بدن براي سنجش سلولهاي بيمار و مستعد بيماري ضرورتي پزشكي در فرآيند درمان است كه مبناي آن تمكين از «رصد» به مثابه روش زيستن در جهان سرطاني است.
2- درس مهم ابتلاي تن به سرطان بالا رفتن حساسيت نسبت به ابعاد سلامت و تلاش مشترك پزشك و بيمار و اطرافيانش براي درمان پيشگيرانه دردهاي جانبي است، گويي «بيماري» مدام در حال دادن هشدار است و دعوت به نظارت خودخواسته بر مولفههاي ناخوشي و سلامت. بيماري و تجربههاي برآمده از آن در اين فرآيند از جنس انگ نيستند كه بيمار را ناتوانتر و رنجورتر كنند، آژيرند تا او را سريعتر به موقعيت درماني برسانند. «رصد» وقتي به هنجار و خودگزين ميشود از تحديدها فرصت ميسازد.
3- جامعه نيز از همين نياز و الزام بركنار نيست، نشانههاي سلامت و بيماري آن را بايد به موقع ديد و مدام رصد كرد. آژيرهاي سرطان وطن ميتوانند و بايد راه را براي درمان جدي علائم و عوامل بقا يا بازگشت بيماري باز كنند. در همنشيني با درد و رنج جاي هيچ گونه غفلت و فراموشي نيست، بايد در جهان زيست سرطاني چه فرد و چه جامعه به قواعد و لوازم پيشگري و درمان تن بدهند. شناخت درست مساله و زمينهها و ابعاد و پيامدهاي آن قاعده و الزام نخست است كه اگر به هنگام انجام گيرد به جاي «بيم و سردرگمي»، «اميد و افقگشايي» مينشاند، پديدهاي كه نهفته در اراده خداوند و قدرت انسان و ظرفيت جامعه نيز هست و ميتواند از قوه به فعل درآيد.
4- بايد و ميتوان از «رصد شدن و رصد كردن» فهمي درمانگرانه و بهبودبخش داشت؛ آنجا كه تحولات شتابنده جهاني و تغييرات درازدامن اجتماعي ما را ناگزير از ورود به اين پهنه كرده است، نقش فعالانه ما بالا بردن توان انتخابهاي نو ميشود. انتخابهايي كه قادرند از «رصد كردن و رصد شدن» روشهاي نوين رويارويي با مخاطرهها و گذار از تنگناها يعني زندگي در متن دشواريها و پيچيدگيها را ترسيم كنند. ديويد ميثون، فيلسوف اجتماعي اسكاتلندي كه كارنامهاي درخشان در پژوهش پيرامون نظارت و فرهنگ آن دارد پيدايش وضعيت جديد و تناقضنمايي در نظارت ياد ميكند كه مضمون اصلي آن به اشتراك گذاشتن مواظبت و البته برجستگي نقشهاي انساني و اجتماعي در آن است. ترجمه آخرين اثر او كه با عنوان «فرهنگ نظارت؛ رصد كردن به عنوان روش زندگي» از سوي بهروز گرانپايه به انجام رسيده و توسط نشر كوير انتشار يافته است در اين باب گفتنيها و آموختنيهاي فراوان دارد.
5- مترجم اين اثر به درستي مينويسد كه «رصد كردن ديگران به قصد نظارت يك رفتار بسيار قديمي است كه در بيشتر تاريخ بشر، توسط افراد يا سازمانهاي خاص براي گروه اقليت حاكم انجام گرفته است. در اواخر قرن بيستم با رشد فناوري، نظارت تغيير وضعيت داد و شركتهاي بزرگ نيز براي جهتدهي به الگوي مصرف و رفتار مصرفكنندگان به رصد كردن روي آوردند و در زمره نهادهاي نظارتكننده درآمدند. اما بار ديگر در قرن بيست و يكم كه سبك زندگي در سايه پيشرفتهاي فناورانه و فضاي ديجيتال تغيير كرده است، نظارت و فرهنگ آن تابع رفتارهاي فرهنگي و مناسبات اجتماعي جديد شده است. در واقع همه يكديگر را رصد ميكنند.»
سخن درست و تعميمپذير و مرزي ميان بيماريهاي تن و وطن و حتي سلامت اين دو نيز نميپذيرد. بايد مدام براي هر دو هم نگران بود و هم اميدوار و در عين حال به علائم و آژيرهاي رصد به موقع توجه كرد.