معلم بزرگي بهنام هوارد
حسن لطفي
شايد در ميان عايق كساني كه اين روزها فيلم زياد ميبينند (به تعبيري خورههاي فيلم) نام هوارد هاكس جايي نداشته باشد، اگر هم دارد جايي ته ليست باشد، اما براي بسيار از كسانيكه داستانگويي در سينماي كلاسيك را ستايش ميكنند، نام اين كارگردان بزرگ سينما در صدر ليست قرار دارد. او كه از 24 سالگي با دستياري كارگرداني و تدوين وارد دنياي فيلمسازي شد، پس از كارگرداني نخستين فيلم زندگي هنريش (راه افتخار كه در بيست و شش سالگي و در سال هزار و نهصد و بيست و شش) به تدريج تبديل به فيلمسازي مولف شد. آن هم مولفي كه در پي سرگرم كردن بيننده و سالنهايپر سينما بود. براي نوشتن فيلمنامه فيلمهایش، نويسندگاني را انتخاب ميكرد كه داستانهايي در اختيارش بگذارند كه بيننده از آنها سر دربياورد. هاكس معتقد بود: مهم نيست كه كارگردان چه ميكند، كافي است كه قصهاش را خوب تعريف كند. هنوز ذخيره قصههاي دنيا ته نكشيده ! او كه در گفتوگوي مفصلش با جوزف مك برايد، اين حرفها و خيلي حرفهاي ديگر را به زبان آورده، در مقابل اصرار مك برايد كه سعي ميكند از بعضي آثارش مفاهيم عميق بيرون بكشد مقاومت ميكند و به يك فيلمسازي سرگرميساز افتخار ميكند. البته در جايي هم به فيلمهاي كم فروش خودش اشاره ميكند، فيلمهايي كه ساختش به اصرار ديگران بوده است. ناگفته نماند در اين گفتوگوي مفصل كه در كتابي بهنام سينما به روايت هوارد هاكس چاپ شده (با ترجمه پرويز دوايي و به همت نشر ني) يك نكته مهم ديگر هم مشخص ميشود؛ ژ. هوارد هاكس معلم بزرگي هم هست. بيآنكه جلوي تخته بايستد و به افرادي درس بدهد سر صحنه و در همين گفتوگو در لحظاتي معلم بزرگي است. نمونه بارز و مشخصش برخوردي است كه با لورن باكال دارد. دختر نوزده سالهاي كه بعدها تبديل به ستاره بزرگ هاليوود ميشود. از تركيب گفتههاي باكال و هاكس معلوم ميشود كه با پيشنهاد آموزشي كه هوارد ميدهد لورن باكال از دختري با صداي نازك تو دماغي تبديل به شخصيتي ميشود كه در فيلم خواب بزرگ ايفاي نقش كرده است (ناگفته نگذارم كه خواندن اين خاطره در كتاب بهدليل بيان جزييات بيشتر براي شما جذابتر است) شايد استفاده از برخي گفتههاي هوارد هاكس و فيلم هاش بتواند برخي از فيمسازان وطني را هم از خواب بزرگي بيدار كند و فيلمهاي بهتري بسازند.