زماني براي اعتماد
حسین نورانينژاد
روزنامه و در واقع مجموعه رسانهاي ديرپاي اعتماد، برگ مهم و قابل توجهي از كتاب تاريخ رسانه در ايران است. روزنامهاي كه در فراز و فرودهاي فراوان رسانه و به خصوص رسانههاي اصلاحطلب توانسته هم خود را حفظ كند و هم منشا اثر باشد.
در اين بين از نقش ويژه آقاي الياس حضرتي نميتوان به سادگي گذشت؛ سياستورزي اصلاحطلب و شناسنامهدار با گرايش روشن حزبي كه اين شفافيت از ويژگيهاي مثبت ايشان محسوب ميشود. با اين حال ميتوان اين را از مجموعه عملكردي اعتماد فهميد كه همواره منافع جبهه اصلاحات را به منافع حزبي آقاي حضرتي ترجيح داده است. همينطور منافع ملي را هر زمان كه تزاحمي با منافع يا گرايشات اصلاحطلبي به وجود آمده، مرجح دانسته و در بزنگاهها پاي اصول و مصالح ملي ايستاده و محذورات جناحي را بر آنها اولويت نبخشيده است. البته طبيعي است كه در مسير طولاني و صعبي كه پشت سر گذاشته، مصلحت بقاء را نيز به عنوان يك اصل اساسي و مهم درنظر گرفته ولي نه به هر بهايي. رعايت همه اينها با هم مانند راه رفتن روي لبه تيغ است كه مديريت و توانمندي بسيار بالايي ميطلبد.
همچنين جا دارد از دوستان روزنامهنگار زيادي ياد كنم كه طي سالهاي طولاني از قلمشان در اين روزنامه ياد گرفتهام و به عنوان يك روزنامهخوان حرفهاي و تا حدي روزنامهنگار همكار، قدردان زحماتشان هستم. نگرانم كه نامي را از قلم بيندازم وگرنه مايل بودم نام تكتك آنها را بياورم تا بدانند نزد مخاطبانشان هم فراموش نشدهاند، به خصوص دوستان روزنامهنگاري كه از سالها پيش به شخص من لطف ويژه داشتهاند و به مناسبتهاي مختلف اجازه دادهاند كه لابهلاي خطوط وزين اين روزنامه، قابي هم براي نوشتهها و تحليلهاي من باشد.