پسر آشيخ محمود و چند تامل در تاريخ معاصر
علي ربيعي
معتقدم كه پاسخ، رمزگشايي و تبيين به سه سوال اساسي براي نسلهاي امروز و فرداي ايران مهم و ضروري است؛ نخست اينكه چرا انقلاب صورت گرفت و چگونه نظام شاهنشاهي ابتدا در ذهنيت جامعه و سپس فيزيك آن فروريخت. عوامل فروپاشي آن چه بود؟ اين انقلاب چگونه طبقات اجتماعي مختلف و به ويژه روشنفكران را با خود همراه ساخت؟ چگونه جنگ آغاز و اداره شد و در آستانه پذيرش قطعنامه چه اتفاقاتي رخ داد؟ اقناعپذيري جامعه نسبت به جنگ تحميلي در ابتدا و انتهاي آن چگونه بود؟ سوال مهم و بنيادي ديگر اين است كه مسيرها و جهتگيريها بعد از فروكش كردن هژموني جنگ در جامعه چگونه پديدار شده و شكل گرفتند، آرمانها و وعدههاي انقلاب دستخوش چه تغييراتي شدهاند؟ شعارها يا آرمانهايي همچون عدالت، آزادي، حق انتخاب و توجه به تغييرات نسلي براي نسل جديد چگونه پاسخ داده شد؟ توسعه و پيشرفت و بهبود شرايط زندگي با كدام سياستها به شرايط كنوني رسيده است؟ يكي از آسيبهاي بسيار مهم، مزمن شده و جدي در فضاي سياسي و اجتماعي ايران، بسته نشدن پروندهها است. بهطوريكه هر نسلي با سوالات فراوان از پروندههاي بستهنشده مواجه است. معتقدم در اين ميان بحث و ارايه روايتهاي مختلف و به نحوي پاسخ به سه سوال چگونگي انقلاب، جنگ و چرايي شرايط امروز، امري ضروري است و در صورت فقدان واكاوي آزادانه، ابهاماتي بنيادين را بر جاي خواهد گذاشت. حكمراني موفق، بدون ادراك از اينكه نسلهاي جديد چه در سر دارند و چه نسبت ذهني با گذشتهها برقرار كردهاند، امكانپذير نيست. يك نظام فقط بر كالبد فيزيكي انسانها متكي نيست، بلكه پذيرش ذهني جامعه و همخواني روايتها است كه عامل دوام و بقاي نظامها را فراهم ميآورد. به نظر من دو سياست رسانهاي و آموزشي و كژكاركردي آنها، هم منجر به كاسته شدن كاركردشان و هم زمينهساز روايتهايي مغاير با حقيقت شده است. نخست محدود كردن آزادي قلم و انديشه، در حوزه كتاب، فيلم، داستان، سينما و ... كه با نگاههاي بسيار محدودكننده امكان جولان ذهني، كنكاشهاي عميق و فرصتهاي انتخابگري براساس انديشههاي متفاوت را محدود كرده است و به خيال اينكه اگر اين تبيين و تاريخنگاري و روايتها در داخل توليد نشوند آنچه مطلوب آنها است روايت خواهد شد، بدين سان موجبات شكلگيري تحريف در اين عرصه را فراهم كردهاند. مشكل بعدي، تاريخنگاري رسمي است كه اين نوع تاريخنگاري بعضا با نگاه سفارشي و تمايلات و ذهنيتهاي خاص تحرير شده و ميشود...
در روايتسازي اينها، تاريخ سياسي، اقتصادي، اجتماعي و حتي جنگ، آنچه را كه با مصلحتانديشي خود با سوگيري بالا حتي با حذف بخشي از تاريخ معاصر، به واسطه نهادهاي آموزشي، فرهنگي و رسانهاي اجرا ميشود. در اين ميان، نهادهاي آموزش و پرورش، آموزش عالي و رسانه ملي در قالب برنامهسازيها و كتب درسي و آموزشي، ابزار مهم اين پيادهسازيها هستند. بنابراين سه عامل محدودسازي، عدم اجازه به روايتهاي آزاد و نيز تلاش براي روايتهايي دلخواه با سوگيري از طريق نهادهاي رسمي و نيز تلاشهاي سازمانيافته براي روايتسازي از تاريخ به ويژه از خارج از كشور، منجر به ابهامات تاريخي شده است؛ بهطوريكه حتي درمورد تاريخ متاخر و رويدادهاي عظيمي مثل شكلگيري انقلاب و جنگ با اين ابهامات مواجه هستيم. از اين رو تبيين تاريخ به سبك خاطرهنويسي و تاريخ شفاهي از آدمهايي كه كنشگران آزادانديش وقايع تاريخي بودهاند و صادقانه روايت ميكنند به ايجاد شفافيت و ماندگاري حقيقت كمك نموده و از ابهامات تاريخي نه چندان دور كشورمان ميكاهند.
كتاب «پسر آشيخ محمود» به قلم حسن علايي بهتازگي منتشر و رونمايي شده است. اين كتاب، از چند منظر قابل تامل است؛ نخست شخصيت حسين علايي است كه در ميانه دهه ۳۰ متولد شده و در تمام فراز و نشيبهاي سياسي و اجتماعي نيمه دهه ۴۰ به اين سو، حضوري جدي داشته است. حضور او در تحولات اجتماعي و سياسي پيش از انقلاب، همچنين نزديكي و آشنايي با فضاي روشنفكري گروههاي سياسي به ويژه گروههاي سياسي معتقد به جنگ مسلحانه و نزاعهاي نظري و فكري آن دوران و نيز درك عملي از سياستهاي اقتصادي، سياسي و اجتماعي دوران پهلوي تا حضور او در جنگ با عراق و نيز فراز و نشيبهاي آن در كنار آزادانديشي و نگاه انتقادي به مسائل سياسي همراه با صداقت ذاتي كه در او نهفته است به اين كتاب جذابيت خاصي داده است. از اينرو من فكر ميكنم كتاب «پسر آشيخ محمود» و تبيينهاي تاريخي در قالب خاطرات ميتواند فضايي براي انديشيدن، تعمق و انتخابگري از ميان روايتها را ايجاد كند در غير اين صورت تاريخ را ديگران آنچنان خواهند نوشت و روايتهاي سره و ناسره عرضه خواهند كرد كه به مرور زمان بين حقيقت و پساحقيقت فاصلههاي عميقتري ايجاد خواهد شد.