براي حر و ميانكاله
فاطمه باباخاني
فرض كنيد يك بار در جايي يكي بيهوا بگويد «خاوري»، آن وقت ويكيپدياي ذهنتان شروع به پردازش ميكند، «بانكداري با پرونده اختلاس سه هزار ميليارد تومني آنهم 12 سال پيش!» البته قبول دارم ممكن است سال 90 سريع به ذهنتان نرسد. اما به هر حال اختلاس اولين كلمهاي است كه در كنار نام «خاوري» ميآيد. حالا شايد اصلا اين كلمه كه از دهان كسي پرسيده اصلا ربطي به محمودرضا خاوري كه همين پنجم خرداد شمع كيك تولد 72 سالگياش را در كانادا فوت كرده نداشته باشد. گاهي هم كلمهاي دلالت بر يك مفهوم، يك حيوان يا منطقه دارد؛ همچنان كه اگر يكي بگويد «پيروز» تولهيوز كوچكي در خاطر شنونده جست و خيز ميكند. البته برخي مثالها كه براي همه عيني است را هم نميشود زد كه از خير آنها ميگذريم و به محيط زيست ميرسيم. در اين حوزه هم كلمههايي هستند كه براي كساني كه درگير محيط زيست و حياتوحش هستند با نام برخي افراد يا برخي پروندهها سنجاق شده است، مثلا اگر در اين بخش يكي در جمعي بگويد آشوراده آن وقت شنونده پوشه مرتبط با پرونده گردشگري در اين جزيره را باز ميكند، عبارت مدرسه طبيعت از عبدالحسين وهابزاده جدانشدني و نام ميانكاله با حر منصوري عجين است.
«حر» را سالهاست ميشناسم، در ميان خبرها هرچه مربوط به ميانكاله ميشد، اسم حر هم كنارش بود. اولينبار او را در سفري ديدم كه به مقصد ميانكاله داشتيم و حر راهنمايمان بود. او چه سالها پيش از اين آشنايي و چه پس از آن عنوان «ديدبان ميانكاله» را حفظ كرده و براي حفاظت از اين پناهگاه حياتوحش كوشيده است. همين موضوع هم سبب شده هر خبرنگاري كه بخواهد درباره ميانكاله بنويسد، اولين كسي كه به نظرش برسد حر باشد. او بوده كه از تعطيلاتش در نوروز 1400 زد و مدام درباره وضعيت اين منطقه اطلاعرساني كرد، همچنان كه بارها وقت و انرژي خود را براي اين مقوله گذاشته است. ديروز كه خبر آمد «حر منصوري عبدالملكي» بازداشت شد، اولين كار تماس گرفتن با دوستي براي فهميدن آن بود كه دقيقا چه اتفاقي رخ داده است. تصورم اين بود كه حر ساعتي بعد بيرون ميآيد اما او سهشنبه شب را در بازداشت ماند. نشستي كه در همين شب با موضوع «بررسي ابعاد ناكارآمدي ساختاري در حل پرونده ميانكاله و گزينههاي پيش روي جامعه محيط زيستي» برگزار شد و قرار بود حر يكي از سخنرانانش باشد را بدون او برگزار كردند. نشستي كه در آن ديگر سخنرانان هرگونه مشروعيتي را براي احداث پتروشيمي چه از بعد آمايش سرزمين و چه از لحاظ اشتغالزايي و ... به چالش كشيدند و نشان دادند دغدغههاي حر منصوري و ديگران در مخالفت با اين پتروشيمي چقدر بحق بوده است. از اينكه بنويسم «اميدوارم»، خستهام. با اين حال به ناچار بايد اميدوار بود به اينكه روزي مسوولان از «حر» (كه بالاخره خبر آزادياش ظهر چهارشنبه چهاردهم تير در شبكههاي اجتماعي پخش شد) بابت تلاشهايش براي حفاظت از كشورمان تقدير كنند. روزي كه خبرهاي بد آنقدر اندك باشد كه ما هم فرصت خنده داشته باشيم.