تخريب متوقف نخواهد شد
نيوشا طبيبي
خبر رسيد كه گام مهمي براي ثبت بافت تاريخي شيراز برداشته شده است. در واقع به آن صورتي كه از خبرهاي ارسالي ميتوان دريافت، امضاي تاييديه اول براي جلوگيري از تخريب بيشتر گرفته شده و براي نهايي شدن ثبت فقط يك مرحله باقي مانده است. پويشهاي مردمي و حساسيت جامعه نسبت به ميراث و داراييهاي ملي تاريخي و فرهنگيمان، درنهايت سبب شد كه آنچه از بافت تاريخي شيراز «باقي مانده» است ثبت و از گسترش بيشتر خرابي فعلا جلوگيري شود. اگرچه در سالهايي كه اين ميزان حساسيت و البته ابزار اطلاعرساني در دسترس نبود و دغدغه حفاظت از ميراث تاريخي و فرهنگي چنين عمومي نشده بود، بخش بزرگي از شهرهاي ايران نابود شدند و هويت ظاهري و كالبدي خود را ازدست دادند.
بدون تعارف به جز چند شهر، شهرهاي ما زشت و «بدگل» هستند. خانههايمان، مكعبهاي دراز و كوتاهي هستند كه پنجرههايي بر آنها گذاشته شده. كساني كه خواستهاند سليقهاي به خرج بدهند و محصولشان را با رقمي بيشتر بفروشند، ظاهر اين مكعبهاي زشت را به «نماي رومي» -به خيال خودشان- آراستهاند. اين نماهاي رومي بيظرافت و زمخت و زشت و بينسبت با فرهنگ ما، نه تنها زيبايي با خودش نياورد كه حجمهاي غولآسايي كه ستونهاي به سبك يوناني و رومي را به كوچه پسكوچههاي شهرهايمان تحميل كرد.
زماني كه حرص ساخت و ساز بيرويه به جان شهريمان افتاد، ساختن بناهايي با نماي تمام شيشهاي رايج شد. در كشوري كه عمده نيروي برقش از نيروگاههاي آبي و سوخت فسيلي تامين ميشود و درگير مسائل آب و سوخت نيروگاهي است، چرا به اين ساختمانها كه مصداق اسراف و هدر دادن منابع انرژي هستند مجوز داده ميشود؟ زشتي و ناهمگوني اين بناهاي پراكنده با بافت شهرهاي ايراني به كنار، كسي به اين فكر نكرده بود - نميكند- كه براي گرمايش و سرمايش اين ساختمانها در فصول مختلف چند برابر يك ساختمان معمولي بايد نيرو صرف كرد؟ يكي از اولين برجهاي تماما شيشهاي، برج نسبتا كوتاه قدي است كه به صورت كاريكاتوري از روي برج «كرايسلر» نيويورك (۷۷ طبقه - سال ساخت ۱۹۲۸) در ميدان آرژانتين تهران ساخته شده. رنگ قرمزي هم روي برج شيشهاي ميدان آرژانتين و نوك تيز آن براي نشاطبخشي و رنگآميزي شهر به كار برده شده بود، چيزي كه در آن سالهاي پس از جنگ به شدت مورد نياز بود.بدتر از اين برج، برج شيشهاي ديگري است كه در همان حوالي ساخته شده است و قامت غولآسايي دارد و به برج قوامين مشهور شده. برج قوامين را از روي ساختمان
ONE Liberty Place فيلادلفيا - پنسيلوانياي امريكا ساختهاند. بدون آنكه اين بناي زشت و غولآسا هيچ نسبتي با فرهنگ و تاريخ چندهزار ساله معماري ايران و البته ملاحظات آب و هوايي و مصرف انرژي داشته باشد.
همينقدر پيشرفت براي نگهداري از آنچه باقي مانده البته بسيار اميدواركننده است. اما در مورد بافتهاي تاريخي شهرهاي ايران، ضربالمثل «ماهي را هر وقت از آب بگيري تازه است» اصلا صدق نميكند. بايد گفت «آن سبو بشكست و آن پيمانه ريخت.» آن فاجعهاي كه بر سر ساختمانهاي قديمي تهران رفت و بناي زيباي تلگرافخانه و بلديه تهران را در دوره پيش از انقلاب تخريب كردند نابخشودني و غيرقابل جبران است. به جاي اين دو ساختمان زيبا در يكسو ويرانهاي و در سوي جنوبي ساختماني شبيه به شوفاژ (مخابرات) بهجا گذاشتند. ساختمانهاي بلديه و تلگرافخانه اگر بودند به نمادهاي هويتي شهر تهران مبدل ميشدند. درست است كه بناي آنها هم از روي ساختمانهاي اروپايي اقتباس شده بودند، اما مانند ديگر ساختمانهاي آن دوره خالي از ذوق و سليقه و ظرافت ايراني نبودند.
براي كساني كه نگران ميراث تاريخي و معماري ما هستند، اين امضا و تاييد و ثبت نبايد به منزله پايان كار تلقي شود. تخريبگران معمولا پشيزي براي اين ثبتها و پويشها ارزش قائل نيستند. بسياري از آنها داراي حاشيه امني در ارتباط با نهادهاي قدرتمند هستند و بعضي ديگر به بهانههاي واهي ايجاد اشتغال و توسعه محدوديتهاي ميراثي و محيطزيستي را
زير پا ميگذارند. وقتي ديوار دوره هخامنشي را در گلپايگان با لودر تخريب ميكنند و آب از آب تكان نميخورد، زير ساختمانهاي بافت قديمي اصفهان آب مياندازند كه فرو بنشيند و تخريب شود، پاي درختها نفت و گازوييل ميريزند كه خشك و از شمول باغ خارج شوند، ميتوانند به مصوبههايي اينچنين هم بياعتنا بمانند.
پس كار را تمام شده تلقي نفرماييد، بايد با حساسيت و دقت موضوع نگهداري از بافتهاي تاريخي را تعقيب كرد. نبايد فقط به شهرهاي بزرگ بسنده كنيم. تخريب در شهرهاي كوچك و روستاها بسيار گستردهتر است. هزاران ساختمان تاريخي- مذهبي و مدفنهاي مقدس به بهانه نوسازي، از شكل قديمي و تاريخي خود خارج شدهاند و به شكل مساجد آبي رنگ كاشيكاري امروزي در آمدهاند. نمونه زندهاش بناي تاريخي و گنبد امامزاده صالح (ع) تجريش كه به كل دگرگون شد و امروز از چنار قديمياش و از بناي با صفاي كهنهاش نشاني برجاي نمانده.