جستوجوي تاريخ صفويه در دل سفرنامه ميسيونر مسيحي
روناك حسيني
يوداس تادئوس كروسينسكي، به عنوان ميسيونر فرقه ژزوئيت، فرقهاي وابسته به كليساي كاتوليك، از لهستان به ايران آمد. ژزوئيتها يا يسوعيها، خود را سربازان مسيح ميدانند و اين سرباز مسيح، 20 سال در اصفهان، در قالب مبلغ مذهبي زندگي كرد.
سالهاي اقامت او در اصفهان مصادف بود با اواخر دوران پادشاهي صفويه، انقلاب افغانها عليه اين سلسله پادشاهي، حمله به اصفهان و آنچه پس از آن رخ داد. كروسينسكي، علاوه بر تبليغ مذهبش، مدتي در مقام يكي از اعضاي هيات سياسي كشور فرانسه با دولت ايران مذاكره كرد و اين برايش فرصتي فراهم كرد تا از وقايع دربار و پشت پرده سياست در ايران اطلاعات دست اولي كسب كند. كروسينسكي همچنين شاهد شورش افغانها و محاصره اصفهان بود و توانست گزارش دقيقي از وقايع ثبت كند. او در ماههاي آخر محاصره، به اردوگاه افغانها رفت و از نزديك شاهد رويدادها بود، بعد با آنها به اصفهان برگشت تا دومين سال حكومت اشرف در آنجا ماند و درنهايت با سفير اشرف به دربار عثماني رفت و از آنجا عازم لهستان شد. كروسينسكي، تجربيات، ديدهها و شنيدههايش را در قالب يادداشتهايي گردآوري كرد كه بعدها به شكل سفرنامهاي مدون شد. نوشتههاي او، شاهد روشني براي سردرآوردن از منطق وقايع در اواخر حكومت صفويه است. اين مبلغ ژزوئيت درباره سبك زندگي شاهزادهها، نقش خواجهها در زوال دولت صفوي، شيوه تفرقهاندازي ميان مردم براي بقاي حكومت در ميان پادشاهان صفوي، روش زندگي و اخلاق و منش شاه سلطان حسين، حرمسرايش و همينطور عادات درباريان و خاندانهاي بزرگ نوشته است.
نوشتههاي او همچنين اطلاعات خوبي از زندگي مردم ايران در آن دوران به دست ميدهد و البته زمينههايي كه منجر به موفقيت افغانها در سرنگوني پادشاهي صفويه شد. او در بخشي از يادداشتهايش، در مقدمهاي براي بررسي پيشينه افغانها مينويسد: «به هر حال، عليرغم سستي شاه سلطان حسين، بيلياقتي و ظلم خواجهها، شرايط بد ايالات و شيوع نارضايتي در سراسر كشور، اين احتمال وجود داشت كه اين پادشاه نيز، مانند بسياري از پادشاهان مشابه خود، در آرامش بر تخت پادشاهياش بميرد. البته اگر مرد جسور و بيباكي از دورترين مرزهاي قلمروش كه با اصفهان بيش از 450 ليگ فاصله داشت، وادار نميشد برخلاف ميلش، به دربار برود. مردي كه شاهد بود دربار چگونه اداره ميشود و پايههاي قدرت حكومتي كه در آن فاصله، چشمهايش را خيره كرده بود تا چه اندازه ضعيف و آشفته است و نميتواند كسي را وادار كند وظايفش را انجام دهد، چون به اين نتيجه رسيده بود كه بايد شجاع باشد تا يوغ بندگي را به دور اندازد، نقشهاي طراحي كرد...» اين مقدمه و البته نگاه تقريبا بيطرفانهاي كه به دربار صفويه در نوشتههاي كروسينسكي مشاهده ميشود، نشان ميدهد كه روايت او از اين دوره، به عنوان شرح موشكافانه و كنجكاو مشاهدهگري دقيق، تا چه اندازه براي داشتن تصويري از آن دوران براي خواننده امروزي سودمند است. اگرچه، بايد درنظر گرفت كه هيچ روايتي كاملا دست اول نيست، چراكه بيشك از قوه ادراك نويسندهاش حاصل شده است.
سفرنامه كروسينسكي، حاوي اطلاعات جالبي از سقوط صفويه و پادشاهي نادرشاه، با مقايسه متن فرانسوي، انگليسي تركي و ترجمه فارسي عبدالرزاق دنبلي توسط ساسان طهماسبي ترجمه شده است. اين كتاب تاريخي كه متني سرگرمكننده و خواندني دارد، از تازههاي انتشارات اميركبير است.