با يك گل بهار ميشود
مرجان يشايايي
از هياهوي يدكيفروشان خيابان اميركبير كه داخل خيابان پامنار بپيچيد، هياهو كمي آرام ميگيرد. سمت راستتان نمايندگي بازرگاني فدراسيون روسيه را ميبينيد. كمي پايينتر كوچه خليلي مفرد و داخل كوچه بنبست آقا موسي. كسي نميداند آقا موسي كيست و چرا نامش را بر آن بنبست گذاشتهاند. در بنبست آقا موسي، خانهاي آراسته مانند جوانهاي سر بر آورده؛ خانه ارديبهشت اودلاجان. ظاهرا پيشينه خانه بر اساس يافتههايي كه از زير خاكهاي آن يافتهاند، تا زمان زنديه هم كشيده ميشود. دوره به دوره خانه استفاده شده تا از قاجار به پهلوي اول و پهلوي دوم و به زمان حال رسيده است كه شهرداري مالك آن است. هر گوشهاي از آن حكايتي دارد از دورهاي كه سپري كرده و مردماني كه در آن زيستهاند. حتي حوضچهاي با معيارهاي شرع يهود، حكايت از آن دارد كه زماني مالك خانه يهودي بوده، اما چه كسي؟ كسي نميداند. در سرسراي ورودي خانه عكسهاي قبل از مرمت و احيا را بزرگ به ديوار زدهاند. نميشود باور كرد آنچه جلوي چشمان شماست، از ميان اين خرابهها متولد شده. با دقت كه عكسها را نگاه كنيد، گوشه و كنار نشانههايي از امروز خانه را ميبينيد، ستوني يا طاقچهاي و همين. مرمت ويرانههاي يك خانه قديمي گذشته از ارزش معماري و شهرسازي، ارزش اجتماعي دارد. خاطره جمعي را مانا نگه ميدارد و شهر را از بيهويتي ناشي از توسعه ناپايدار كه فقط به توليد و انباشت سرمايه فكر ميكند و سر راه خود براي اين توسعه همهچيز ازجمله خيابانها و خانهها و فضاهاي شهري را رنده و درو ميكند، دور ميسازد. مرمت آثار تاريخي يا قديمي، درواقع تلاشي است هم براي ساختن منظره و ديدي خوش و هم براي تقويت سرمايه اجتماعي. خانه ارديبهشت اودلاجان كه با همت و سرمايه بخش خصوصي سر پا شده، امروز به نوعي نقش يك مركز فرهنگي را هم در محلهاي ايفا ميكند كه دستكم از نظر فرهنگي كارنامه مطلوبي ندارد و از محلات كمبرخوردار پايتخت به حساب ميآيد. از جمله، فيلمهايي، اغلب مستندهاي ايراني، در روزهاي چهارشنبه به نمايش ميگذارد و بعد هم گپ و گفتي درباره آن فيلم كه حاضران را به چالش ميكشد. تا اينجا درباره ارديبهشت اودلاجان بود، اما چگونگي نقش اجتماعي اين نوع مراكز مردمي و نه حاكميتي داستان ديگري دارد. پوتنام، يكي از محققين اخير سرمايه اجتماعي، سرمايه اجتماعي را مجموعهاي از مفاهيمي مانند: اعتماد، هنجارها و شبكهها ميداند كه موجب ايجاد ارتباط و مشاركت بهينه اعضاي يك اجتماع ميشود و درنهايت منافع متقابل آنان را تامين خواهد كرد. اين منافع البته نه فقط منافع اقتصادي كه موضوع اين يادداشت نيست، بلكه تقويت حس همدلي و اعتماد و همكاري است. به اين دليل، هر جا كه مردم براساس ارزشهاي انساندوستانه و نه باندي و رانتي و خودخواهانه گردهم بيايند و در پايان آن گردهمايي احساس اعتماد متقابل و همدلي و يكرنگي كنند، در واقع محلي است براي تقويت سرمايه اجتماعي. چيزي كه با كمي تساهل و تسامح ميتواند نام «حال خوب» بگيرد. در آن محله و محلاتي مانند پامنار، بايد بر تاثير پيراموني چنين مراكز فرهنگي بر بافت اجتماعي محله جديتر نگاه كرد. روزگاري شهرداري تهران با هدف ارتقاي سطح دانش اجتماعي و بالا بردن سرمايه اجتماعي سراهاي محلات را به راه انداخت كه با وجود عملكردي قابل قبول در زمانهايي نزديك به سه دهه، همواره تحت تاثير جريانات سياسي حاكميتي افت و خيز داشته و گاه كلا از نقش واقعي خود دور شده است. به اين ترتيب، بسياري از صاحبنظران علوم اجتماعي توصيه ميكنند افزايش سرمايه اجتماعي در بين افراد و گروهها، نه از طريق روشهاي حاكميتي، بلكه با استفاده از توان مردمي مستقل از حاكميت انجام گيرد. همان كه امروز در ارديبهشت اودلاجان شاهد آن هستيم.