• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5572 -
  • ۱۴۰۲ يکشنبه ۱۲ شهريور

اسماعيل گرامي‌مقدم، قائم‌مقام حزب اعتمادملي در گفت‌وگو با اعتمادآنلاين:

تراکم نارضایتی‌ها خود را درکف خیابان نشان می‌دهد

سيما پروانه‌گهر

 با عبور از مرحله پيش‌ثبت‌نام‌ها براي انتخابات مجلس دوازدهم گمانه‌زني‌ها درباره ميزان مشاركت و نحوه رقابت جريان‌هاي سياسي در اين دور از انتخابات قوت گرفته است. از طرف ديگر برخي معتقدند با توجه به وضعيت معيشتي و اقتصادي، رخدادهاي پاييز سال گذشته و البته تجربه تاييد صلاحيت كانديداها در دو انتخابات اخير نمي‌توان انتظار مشاركت بالا در انتخابات را داشت. موضوع اين برنامه پاراگراف مجموعه اعتماد آنلاين چينش سياسي و پيش‌بيني از ميزان مشاركت و روند بررسي صلاحيت اصلاح‌طلبان توسط شوراي نگهبان در انتخابات مجلس دوازدهم و مهمان اين قسمت برنامه آقاي اسماعيل گرامي‌مقدم، قائم‌مقام حزب اعتمادملي است.

 

پيش‌ثبت‌نام‌ها آغاز شده، اما به نظر مي‌آيد فقط تقويم انتخابات به برگه زمان خودش رسيده است، هيچ اثري از اينكه جامعه حس كند دارد به انتخابات نزديك مي‌شود وجود ندارد. خيلي‌ها رخدادهاي سال قبل را ضربه نهايي به اعتماد مردم و ديدگاه و تمايل‌شان به تغيير از طرف صندوق‌هاي راي مي‌دادند و خيلي‌ها معتقدند وضعيت اقتصادي باعث شده مردم نخواهند سمت انتخابات بروند و بعضي ديگر مي‌گويند تفاوت چنداني بين تغيير در نهادهاي انتخابي، حتي بين اصلاح‌طلبان و اصولگراها نمي‌بينند براي همين باوري به اين ندارند كه بايد در انتخابات شركت كنند. شما فضاي عمومي جامعه را چطور مي‌بينيد و اينكه فكر مي‌كنيد اصلاح‌طلب‌ها به‌رغم ردصلاحيت‌هاي گسترده‌اي كه شدند و احتمالا ممكن است باز هم باشد، چه استراتژي و راهبردي را بايد در پيش بگيرند؟

ما در شرايط كنوني يك سابقه تاريخي داريم و يك وضعيتي كه در سال گذشته [پيش آمد كه] به عنوان عامل ديگري مطرح است. بخش ديگري از موضوع به مردم و نارضايتي‌هاي موجود برمي‌گردد و بخشي هم به انتخاب‌شوندگان و نامزدها برمي‌گردد. در بخش انتخاب‌كنندگان وضعيتي كه در اين چند سال داشتيم و از گذشته هم آن را گوشزد كرديم اما گوش شنوايي نبود، رفته‌رفته به صورت تدريجي مطالبات مردم به‌ويژه در حوزه‌هاي اقتصادي خيلي متراكم شد و نهايتا وقتي نارضايتي متراكم مي‌شود خودش را در خيابان نشان مي‌دهد خاص جامعه ما هم نيست بلكه خاص جهان‌شمول است و در همه دنيا اين را شاهد بوديم. منتها در دنيا براي آن فكري مي‌كنند، انديشه مي‌كنند و پيشگيري مي‌كنند، اما ما بي‌توجهي كرديم. متاسفانه اين نارضايتي‌هاي معيشتي و اقتصادي به نارضايتي‌هاي سياسي و بسته شدن فضاي سياسي كشور گره خورد و اينها به هم ارتباط پيدا كرد، نااميدي از گشايش در حوزه بين‌الملل و... نهايتا ديديم كه حدود 6 ماه تمام اعتراضات در خيابان ادامه داشت. حتي در سال ۱۳۹۸ و 1400 كه دو انتخابات را پشت سر گذاشتيم، صادقانه، از سر دلسوزي و با تحليل اوضاع تمام فعالان سياسي اينها را گوشزد كردند و من [درباره] مطالبي كه نامزدها به‌ويژه جناب آقاي رييسي مي‌فرمايند- كه تمام مشكلات را به تحريم‌ها گره نزنيم و اساسا مي‌شود سياست خنثي كردنِ تحريم‌ها را در پيش بگيريم- با صراحت عرض كردم كه خير آقاي رييسي اتفاقا همه مسائل كشور گره خورده به خصوص مسائل اقتصادي و تحريم‌ها. اين صادقانه نيست براي اينكه راي بياوريم بگوييم نه «من آنم كه رستم...» و حتما مسائل سياسي و اقتصادي حل خواهد شد، عرض كردم كه تمام اينها به پرونده هسته‌اي گره خورده و الان هم بيش از دو سال است كه از رياست ايشان مي‌گذرد، مي‌بينيم كه آن سخن باطل بود.

يعني تمركز موضوع و بحران اصلي را روي روابط خارجي مي‌دانيد؟

در حوزه معيشت بله. مسائل فرهنگي و ديگر مسائل هم سر جاي خود، وقتي شما رابطه‌تان با دنيا دچار چالش مي‌شود به‌ويژه با قدرت‌هاي بزرگ و كساني كه اقتصاد دست‌شان است، ما نمي‌توانيم اساسا كالايي وارد كنيم و اگر وارد مي‌كنيم حتما با قيمت‌هاي بالا و واسطه‌گري‌هاي فراوان است؛ پولي كه حاصل از صادرات ماست از جمله نفت، گاز و پتروشيمي را نمي‌توانيم به كشور برگردانيم و مراودات مالي‌مان قطع مي‌شود. قاعدتا روشن است كه ارزش پول ملي اين كشور به دليل اينكه قيمت تمام‌شده كالا افزايش پيدا مي‌كند به‌شدت بالا مي‌رود و ما اين استدلال‌ها را مي‌كرديم كه در كنار افزايش قيمت ارز كالاهاي داخلي هم در مقايسه با آنها قيمت تمام‌شده‌شان بالا مي‌رود و شاهد تورم‌هاي بسيار شديدي بوديم. فرقي هم نمي‌كند، هر دولتي باشد همين اتفاق مي‌افتد و ديديم كه بعد از چهار سال دوم آقاي روحاني هم همين اتفاق افتاد و در دوره آقاي احمدي‌نژاد هم همين‌طور. زيرا اساسا اگر مي‌خواهيم كشور داراي اقتصادي پايدار باشد بايد زنجيره ارزشي ديپلماسي خودمان در دنيا را به گونه‌اي تنظيم كنيم كه اقتصاد‌مان دچار اين مشكلات نباشد. آن زمان بحث‌هايي هم مي‌شد كه مي‌گفتند حال كه دلار تحريك‌كننده افزايش قيمت و تورم در كشور است، خب در حقيقت ارز مبادلاتي را تغيير مي‌دهيم و به جاي دلار، از يورو استفاده مي‌كنيم. بعدها گفتند روبل و يوآن چين و ديديم كه اينها واقعا خارج از مسائل علمي اقتصاد است، چون در اقتصاد فرقي نمي‌كند، اگر ارزش پول يك كشوري پايين افتاد در مقابل ين ژاپن، رينگيت مالزي و همه ارزهاي دنيا ريزش پيدا مي‌كند و ديديم كه اين اتفاق افتاد و استفاده از ارز ديگر هيچ تاثيري نداشت. دولت آقاي رييسي و شخص آقاي رييسي آن زمان يا درك درستي از مسائل اقتصادي نداشتند كه اين وابستگي پرونده هسته‌اي به اقتصاد ما چقدر است يا واقعا ناصادقانه با مردم برخورد كردند. اينها انباشته شد و اين ديگر نه تقصير جريانات سياسي است نه اصلاح‌طلب و مردم. كاملا روشن است كه مقصر كيست و بايد در اين قضيه تصميم‌گيري مي‌شد، نشد و به هر دليلي اين اتفاقات رخ داد. اين نارضايتي‌ها باعث شد مردم در دو انتخابات قهرشان محسوس باشد. در انتخابات 98، 42 درصد مردم در انتخابات مجلس شركت كردند و 58 درصد بر اساس آمارهاي وزارت كشور خودمان شركت نداشتند؛ ريزش آرا داشتيم و ريزش آرا به نفع براندازها بود و در سبد آنها رفت نه در سبد اصولگرايان.

از يك طرف هم بخشي از حاكميت با مشاركت پايين موافق است، يعني عملا اعلام مي‌كنند اين به نفع جريان اصولگرا خواهد بود كه انتخابات در كمترين مشاركت برگزار شود، آن جماعتي كه بايد راي مورد نظرشان را بدهند، تحت هر شرايطي اين كار را مي‌كنند و كانديداي‌شان هم درمي‌آيد؛ يعني مي‌خواهم بگويم عملا خروجي‌اي كه از انتخابات مجلس در مجلس يازدهم ديديم، براي اين جريان راضي‌كننده بوده است.

اتفاقا در حوزه سياسي همين‌ها را در اينجا هم در 1400 عرض كردم؛ با رد صلاحيت گسترده جريان اصلاح‌طلب عملا ما جوان‌ها را از رفتن به ستادهاي غير از ستاد اصولگرايي بازداشتيم. خب اينها در جاي ديگري خودش را نشان مي‌دهد. در 1400 هم همين كار را كرديم، تمامي نامزدهاي اصلاح‌طلب را رد صلاحيت كرديم و از تعدادي كه تاييد شدند به جز يك نفر بقيه هم در دولت آقاي رييسي رفتند كه خيلي جالب است. خب معلوم است كه رقابتي شكل نگرفته است، رقابت بين جريان اصولگرا بوده و زماني كه جريان زيادي را از رقابت حذف مي‌كنيد، نارضايتي پيش مي‌آيد. اين نارضايتي‌ها به هم مي‌پيوندد و در خيابان و جاهاي ديگر خودش را نشان مي‌دهد.

فكر مي‌كنيد اگر تاييد صلاحيت چهره‌هاي اصلاح‌طلب لحاظ مي‌شد، سرنوشت انتخابات در مشاركت تغييري مي‌كرد؟

رفته‌رفته اين اتفاق رخ مي‌دهد، در سال 98... بله من مي‌خواهم بگويم حتما مشاركت در مجلس 42 درصد نبود و حتما افزايش پيدا مي‌كرد و تا 60 درصد بالا مي‌آمد. در نظر بگيريد كه جريان اصلاح‌طلب يك جريان ريشه‌دار با سه ويژگي است كه با همين سه ويژگي ماندگار شده است. يكي از ويژگي‌هايش اين است كه اين جريان داراي سر و رهبر است حال چه به اسم شخصيت‌هاي آن و چه به اسم تشكيلات جبهه اصلاحات، شوراي عالي و... يك جريانِ صاحبِ راس هرم است.

خب اين را كه اصولگراها هم هستند.

بله آنها هم هستند، منتها آنها وابسته به قدرتند و بيشتر به خاطر همين حفظ شده‌اند. دومين ويژگي اصلاح‌طلب اين است كه صاحب تشكيلات است يعني در شهرستان‌ها و استان‌ها تشكيلات دارد و سوم اينكه داراي هويت‌ است و هويتش نشأت‌گرفته از انديشه‌هاي حضرت امام، آزادي‌خواهي و بسياري از دگرانديشاني است كه در ابتداي انقلاب پايه‌گذار انقلاب بودند؛ بنابراين با همين هويت خودش را حفظ كرده و موثر است. اگر در انتخابات اينها رد صلاحيت نمي‌شدند حتما شاهد ريزش نبوديم و اگر اينها در قدرت قرار مي‌گرفتند حتما بخش‌هايي از مشكلاتِ روي زمين افتاده مردم را حل‌وفصل مي‌كردند و نارضايتي‌ها را هم كنترل مي‌كردند، اما متاسفانه آن جريان اقليتي كه در انتهاي جريان اصولگرايي قرار دارد معتقدند اتفاقا ردصلاحيت‌ها وضعيت خوبي است چراكه به اين واسطه آنها يك انتخابات بدون رقابت خواهند داشت و حتما برنده انتخابات هستند و به همين دليل مي‌گويند ما طرفداران اندكي داريم كه با اشاره گوشه چشم ما براي راي دادن مي‌آيند. آنها الان هم هستند و سران جبهه پايداري گاهي اشاره مي‌كنند كه اتفاقا مشاركت پايين به نفع آنهاست و اين اتفاق هم رخ داده است. اما آن مشاركت پايين ويترين جمهوري اسلامي را خدشه‌دار مي‌كند و قطعا به نفع جمهوري اسلامي به عنوان حاكميت نيست. ما مادامي مي‌توانيم در ديپلماسي كشور قوي عمل كنيم كه پشتوانه مردم را داشته باشيم، تمامي نظام‌هاي سياسي به بقا مي‌انديشند، بايد جمهوري اسلامي به بقا بينديشد، بقا با دو ويژگي است؛ يكي ارتش و نظامي‌ها هستند كه همه افتخار مي‌كنيم كه در صنايع موشكي پيشرفت‌هاي شگرفي انجام شده، به تكنولوژي و دانش ساخت موشك‌هاي هايپرسونيك دست پيدا كرديم كه اينها غرورآفرين است، اما اگر در كنار آن پشتوانه ملت نباشد بسياري از قدرت‌هاي نظامي بارها فروپاشي را شاهد بوده‌اند. آن بقايي دايمي خواهد بود كه پشتوانه ملت را داشته باشد.

نشانه‌ دموكراسي اين است كه انتخاباتي برگزار شود و رقابتي در آن باشد تا به واسطه آن بقا تداوم پيدا كند، بقاي يك نظام سياسي به پشتوانه ملتش است و پشتوانه يك ملت صرفا از صندوق راي خارج مي‌شود؛ صندوق رايي كه رقابت هم باشد. در سال‌هاي گذشته بسياري از ديكتاتوري‌ها بودند كه انتخابات برگزار مي‌كردند، مردم به صدام راي مي‌دادند صد درصد؛ يا خيلي از كشورهاي عربي هستند صندوق مي‌گذارند صد درصد و آن‌هم با يك نامزد، نام اينكه رقابت نيست. خصوصا در جامعه ايران كه ما انتخابات را تجربه كرديم، مردم وقتي مي‌بينند رقابت هست، مي‌آيند و عيار جمهوريت را افزايش مي‌دهند. هرزمان كه مشاركت افزايش پيدا كرده، رقابت هم نزديك بوده است، اساسا اگر مشاركت باشد رقابت در تراز هم مي‌آيد و جريان‌ها با فاصله كم برنده يا بازنده انتخابات مي‌شوند. مجالس مختلف ايران را ببينيد، هر زماني كه رقابت بوده ليست اول اگر متعلق به اصلاح‌طلبان بوده بعد از آن ليست اصولگراها بوده يا برعكس كه البته در سال‌ها و دوره‌هاي اخير كلا اصلاح‌طلبان را حذف كرده‌اند.

تصور مي‌كنيد ممكن است اين رويه تغيير كند؟ چيزي كه عموما به نظر مي‌آيد اين است كه شوراي نگهبان همين دست‌فرمان را جلو خواهد رفت، در اين شرايط عملا به قول آقاي لاريجاني يك خالص‌سازي اتفاق مي‌افتد و در هر دوره هم اين خالص‌سازي غليظ‌تر مي‌شود. خودتان تصور مي‌كنيد در اسفندماه قرار است در رويه شوراي نگهبان اتفاق خاصي رخ دهد؟

ما دوتا مساله داريم، يكي بحث رفتار حاكميت در انتخابات است و يكي رفتار مردم با انتخابات، مردم با همان دست‌فرمان هستند؛ يعني كاهش مشاركت كه نظرسنجي‌ها هم اين را نشان مي‌دهد. دست حاكميت باز است كه كارهايي بكند تا متغير افزايش انگيزه مشاركت در مردم را بالا ببرد، نمي‌گويم همه‌اش اين است، اما يكي‌اش مي‌تواند اين باشد كه فضاي انتخابات را باز كند.

اجازه بدهيد اول در رابطه با رفتار احتمالي شوراي نگهبان صحبت كنيم و بعد ببينيم حتي در صورت باز شدن فضا جمعيت فعلي ممكن است بخواهد باز هم در انتخابات شركت كند يا پس از اتفاقات سال گذشته فضا هنوز به حدي ملتهب است كه نهاد انتخابات برايش خيلي موضوعيت ندارد؟

همان‌طور كه گفتيد، انتخابات بايد موضوعيت داشته باشد و زماني موضوعيت پيدا مي‌كند كه يك، اصالت رقابت؛ دوم، سلامت انتخابات؛ سوم، آزاد بودن انتخابات و چهارم، عادلانه بودن انتخابات حفظ شود. در دوره‌هاي گذشته من بارها هم گفته‌ام كه انتخابات عادلانه نبوده است يعني يك جريان سياسي از قبل رد صلاحيت مي‌شوند و جريان ديگري آزادانه هشت، نه ماه در تمامي حوزه‌هاي انتخابيه تبليغات مي‌كنند و مشخص است كه آنها با مردم بيشتر ارتباط گرفته‌اند و در يك مشاركت پايين هم برنده انتخابات مي‌شوند. نام اين يك انتخابات آزاد و در تراز جمهوري اسلامي نبوده و نخواهد بود و كشور هم آسيب ديده است. ما هم گفته‌ايم، اما توجه نكردند. اما در اين انتخابات وضعيت فرق مي‌كند، يك مقدار مي‌توان گفت شايد زمان آن گذشته باشد و حاكميت بايد زودتر دست به كارهايي بزند. به نظرم دو جريان داخل حاكميت وجود دارد كه در قدرت هستند. در اختيار ما اصلاح‌طلبان چيزي نيست، آنچه هست يك پشتوانه مردمي است كه در اين سال‌ها اندك هم شده است؛ مي‌توانيم در انتخابات وارد شويم و با هواداران‌مان... اگر هم رد صلاحيت‌مان بكنند كه باز اين پيش‌بيني‌ها مي‌شود، باز هم چيزي دست‌مان نداريم. ما فقط مي‌توانيم مطالبات مردم را فرياد بزنيم. اما به نظرم در حاكميت دو جريان با هم رقابت مي‌كنند، يك جريان جبهه پايداري است كه در اركان حكومت هم حاضر هستند و به هر در و ديواري مي‌زنند كه اين انتخابات هم رقابتي نشود و هم مشاركت بالا نرود كه نشانه‌هايش مشخص است. پس از جريان مهسا كه فشارهايي بود، بگير و ببند راه انداختند و دوباره حجاب و اين دست مسائل را اصل مساله قرار دادند و اين همه فشار به جامعه و جوانان آوردند، خب روشن است كه جماعت را ناراضي مي‌كند. يك بخش ديگر در حوزه اقتصادي هم كه آنها نقش دارند، بحث پرونده هسته‌اي است كه واقعا مشخص است... من قبلا شنيده بودم كه مقام رهبري به شوراي عالي امنيت ملي و رييس‌جمهور كه رييس آن شوراست اختياراتي داده بودند، اما پس از دو سال هيچ اتفاقي نيفتاده و مسائل ما حل‌وفصل نشده است. روشن است كه قفل شده و نمي‌خواهند انجام دهند تا اتفاقات خاصي بيفتد. آن طرف قضيه جريان ديگري در حاكميت داريم كه ضمن اينكه مي‌خواهند از اين وضعيت رهايي پيدا كنند تمايل دارند فضاي سياسي كشور باز شود؛ امروز هم من ديدم ديروز روزنامه جوان از اصولگرايان مطلبي نوشته بود كه قبلا در گذشته نظرات ديگري داشتند كه شوراي نگهبان بايد با ديد وسيع‌تري نگاه كند و تمام نحله‌هاي فكري در انتخابات حضور پيدا كنند. آنها تلاش‌شان را مي‌كنند، با شخصيت‌هاي سياسي صحبت كرده‌اند و مي‌كنند و واقعا بخش‌هايي از دستگاه‌هاي امنيتي ما به اين رسيده‌اند كه واقعيت اين است كه با يك رقابت داخلي در جريان اصولگرا نمي‌شود مشاركت بالايي را پيش‌بيني كرد. اصلا من گفتم اگر كسي فكر مي‌كند يا دست‌اندركاري است اين پنبه را از گوش‌شان دربياورند كه فكر كنند در يك رقابت دروني بين همين جريان‌هايي كه در اصولگرايي هست- كه آن هم محدود شده- بتوانند انتخابات 60 درصدي به وجود بياورند، يا راي را نمي‌شناسند... .

اصلا براي‌شان اهميتي ندارد.

برخي تصورشان اين است كه شايد بشود، به خاطر همين مي‌گويند چشم‌اندازمان 60 درصد است، اما راي گرفتن از مردم در شرايط كنوني سخت است. در جريان اصلاح‌طلب يكي از دلايل اين است كه وقتي نااميدي و نارضايتي و نظرسنجي‌ها را در مردم مي‌بينند... بالاخره در مردم و بين خانواده‌هاي خودمان زندگي مي‌كنيم، وقتي تمايلي به مشاركت وجود ندارد، جبهه اصلاحات هم نمي‌تواند در رقابتي شركت كند كه از قبل روشن است هم رد صلاحيت گسترده مي‌شوند و هم مردم رغبتي ندارند، بنابراين با ابهام و ترديد به انتخابات نگاه مي‌كنند. من قبلا هم به دست‌اندركاران عرض كردم كه دارد دير مي‌شود و شايد دير شده است. اين انتخابات پيش‌ثبت‌نامي كه گذاشته‌اند واقعا مساله دارد و در تعارض است. شما اگر پيش‌ثبت‌نام گذاشته‌ايد چرا ثبت‌نام نهايي را بسته‌ايد و كسي نمي‌تواند آن‌جا ثبت‌نام كند؟ همين را ثبت‌نام نهايي مي‌كرديد، چرا نام آن را عوض كرديد؟

شايد به خاطر مديريت جو رواني ردصلاحيت‌هاست.

بله ممكن است اين هم باشد، حال اين اتفاق رخ داده و ما 300 كرسي مجلس داريم، شما مي‌توانستيد به جبهه اصلاحات پيشنهاد بدهيد و بگوييد شما سه برابر اين كرسي‌ها را نامزد معرفي كنيد يعني 900 نفر، 300 يا 600تاي آن را رد كنيد، حداقل به اندازه تك‌تك كرسي‌ها نامزد مي‌گذاشتيد. جبهه اصولگرايان يا اصولگرايان براي اين 300 كرسي همه نامزدهاي‌شان پنج، شش برابر تاييد مي‌شوند. اصولگراياني كه به جريان اصولگرايي متعهد هستند. اما فرض كنيد در انتخابات 98 در تهران از حزب ما فقط يك نفر تاييد شد. آن‌هم مشخص شد، در جريان اصلاحات ما حتي به اندازه كل كشور يك‌چهارم كرسي‌ها هم رقابت نداشتيم. رقابت اين است كه براي 300 كرسي دو جريان اصولگرا و اصلاح‌طلب حداقل سه برابر نامزد داشته باشند تا بتوانند رقابت كنند. اگر رقابت بين جريانات سياسي يعني آزادي رقابت وجود داشته باشد به خودي خود اين آزادي مردم را براي مشاركت جذب مي‌كند، مردم ما كه ذاتا اصلاح‌طلب هستند و تب اصلاح‌طلبي دارند، مي‌خواهند وضع‌شان از امروز كه هست در فردا بهتر شود.

واقعا فكر مي‌كنيد اگر تاييد صلاحيت‌ها متفاوت باشد مردم هنوز اين باور را دارند كه با ورود اصلاح‌طلبان به نهادهاي انتخابي ممكن است تغييري در شرايط كشور رخ دهد؟ چون كف خيابان در سال گذشته چيز ديگري را نشان داده است.

ما با لايه‌هاي مختلفي از مردم مواجه هستيم. بخشي از مردم از همه‌چيز عبور كرده‌اند و جز براندازي [به چيزي] فكر نمي‌كنند و نااميدي دارند. بخش بزرگي از مردم هم در اين اتفاقات ديديم كه سكوت كردند، خب بخشي از اين سكوت‌كنندگاني كه مي‌توانيم بگوييم 80 درصد مردم هستند، حداقل 40، 50 درصد به جريان اصلاحي اميدوار هستند، نه اصلاح‌طلبان بلكه جريان اصلاحي يعني اتفاقي در كشور رخ دهد. بنابراين آن جماعت و اين جمعيت اگر تغيير و تحولاتي در انتخابات اتفاق بيفتد و احساس كنند كه رقابت وجود دارد و انتخاب‌شان محدود نيست و چهره‌هايي توانمند هستند كه مي‌توانند در انتخابات براي مردم تلاش كنند، خب بخشي از آنها تمايل پيدا مي‌كنند كه در انتخابات شركت كنند، ولي اگر نه، همين فرمان باشد و يك يا ۱۰ ليست از اصولگرايان بيايد، چيزي به ظرف اصولگرايان در مشاركت اضافه نمي‌كند، آنچه مي‌تواند اضافه كند فعلا در شرايط كنوني با اين ويژگي‌هايي كه عرض كردم جريان اصلاح‌طلبي است كه نمي‌خواهم بگويم آن هم تاثير بسزايي دارد، اما قطعا در انتخابات و افزايش مشاركت نقش خواهد داشت. البته كه بايد به اصلاح‌طلبان فضا و ميدان داده شود و برنامه‌هاي خودشان را ارايه دهند.

غير از برنامه اصلاح‌طلبان نقدي به عملكرد خودشان در سال‌هاي گذشته وارد مي‌دانند؟ علاوه بر سال‌هايي كه قدرت را در اختيار داشتند. چون برخي نقدهاي درون‌جرياني شنيده مي‌شود. اخيرا يكي از اعضاي حزب كارگزاران گفته بود بسياري از مشكلات ناشي از كم‌كاري رهبران اصلاح‌طلب است. چنين فضايي در درون جبهه‌ اصلاحات در رابطه با نقد و آسيب‌شناسي از عملكرد خودشان وجود دارد؟

در گذشته نقدهاي جدي‌اي به جريان اصلاحات [واردشده] كه مربوط به جبهه اصلاحات و جريان اصلاح‌طلبي است كه به‌ويژه در سال 84 در آنجا به دليل تعدد بي‌ربطي كه اتفاق افتاد و خيلي از دوستان زحمت رييس‌جمهور شدن آقاي احمدي‌نژاد را در جريان اصلاحات كشيدند، از آنجا به بعد اشتباهاتي پيش آمد و بعد از آن‌هم به همين شكل، اما اصلاح‌طلبان تلاش كردند كه كمتر دچار اشتباهات دروني بشوند، شايد در اين سال‌هاي اخير هم رهبران اصلاح‌طلب يا در حصر بودند يا محدوديت‌هايي داشتند. تلاش‌هايي هم كردند كه مذاكراتي با حاكميت داشته باشند، اما به سرانجام نرسيد. يعني هرگاه كه جريان اصلاح‌طلبي مساله آشتي ملي را مطرح كرد به سخره گرفته شد و از طرف حاكميت پس زده شد و از اصلاح‌طلبان هم عبور كردند. در انتخابات قبلي شما شاهد بوديد كه آقاي لاريجاني ردصلاحيت شد كه در اشاراتي كه رهبري به ايشان در نطق آخرشان داشتند درباره آقاي لاريجاني بود كه - ظلم- بايد جبران بشود، همه فكر مي‌كردند ايشان تاييد مي‌شود و اين اتفاق نيفتاد. در حقيقت خالص‌سازي يا به قول معروف انحصارطلبي به حد اعلاي خودش رسيد. خب در اين شرايط چه انتظاري از مردم داريم كه بخواهيم بگوييم وارد انتخابات شوند يا از جريان اصلاح‌طلبي چه انتظاري داريم كه بگوييم چطور وارد انتخابات شويم وقتي انتخابات را از موضوعيت مي‌اندازند و رقابت فقط در جريان است و جريان اصلاح‌طلب هم براي حفظ سرمايه اجتماعي‌اش يا سكوت مي‌كند يا ليست نمي‌دهد. در دو هفته قبل كه خدمت دوستان ايلنا بودم، گفتند شما در انتخابات شركت مي‌كنيد يا نه، گفتم من در انتخاباتي كه هم‌فكرانم حضور نداشته باشند، به چه كسي راي بدهم؟

وقتي ما از مردم مي‌خواهيم با هر گرايشي بيايند و مي‌گوييم اگر براي وطن‌تان دل‌تان مي‌سوزد بياييد، همه مردم ايران وطن‌دوست، مسلمان و اكثريت شيعه هستند و دوست دارند آرمان‌ها، فرهنگ ملي و مذهب‌شان را حفظ كنند، اما واقعا وقتي نماينده‌اي ندارند به چه كسي راي بدهند؟ اگر برعكس فكر كنيم، شوراي نگهبان همه ما اصلاح‌طلبان را تاييد كند و بعد به همين آقايان قاليباف و زاكاني بگويند كه به گرامي‌مقدم راي بدهيد، اگر اين كار را كردند خب ما هم به آنها راي مي‌دهيم. مساله اين است و مردم با چه انگيزه‌اي وارد انتخابات شوند؟ جريان اصلاح‌طلبي هم به همين شكل است و به نظرم مي‌رسد اين انتخابات و پيش‌ثبت‌نام‌ها هم كار را يك مقدار سخت كرد، البته من به عنوان يك فعال سياسي عرض مي‌كنم هر كسي كه در خودش توان اين را مي‌بيند كه نماينده خوبي براي مردم باشد، احساس مي‌كند از فيلتر شوراي نگهبان عبور مي‌كند و رد صلاحيت نمي‌شود و احساس مي‌كند راي دارد، خب اين فرصت پيش‌ثبت‌نام را از دست ندهد، اما براي اينكه همه چهره‌هاي ملي و كساني كه امتحان‌داده هستند ثبت‌نام كنند بايد از حاكميت صداي نويي دربيايد. همه مي‌گويند ژست واژه‌هاي جديد و واژه‌هاي مردم‌پسند را تكرار مي‌كنند مانند حكمراني نو و حكمراني خوب، اما در عمل چيزي نداريم. در انتخابات مجلس ششم كه همه‌ نحله‌هاي فكري تقريبا به صورت نسبي تاييد صلاحيت شدند، خب حكمراني خوب اتفاق افتاد و در انتخابات سال 76 حكمراني خوبي اتفاق افتاد، در حالي كه آنجا هم ما نظارت استصوابي داشتيم، اما در اين دو انتخابات واقعا به نظرم مي‌رسد بدترين نوع حكمراني در حوزه انتخابات اتفاق افتاد و عملا جريان اصلاح‌طلب هيچ‌گونه نامزدي نداشت و همه نامزدهايش ردصلاحيت شده بودند و اين آسيب جدي‌اي به اعتماد مردم زد. در بخش‌هاي مختلف مردم ايران در روستاها، شهرهاي كوچك و... مردم گروه‌هاي مرجع و شخصيت‌هاي محترم و معتمدي دارند، مردم وقتي مي‌بينند يك فردي كه ريشه او را كاملا مي‌شناسند- جمعيت كم است؛ در ۳۰۰، ۲۰۰ يا 150 هزار نفر مردم همديگر را مي‌شناسند و از ريشه همديگر اطلاع دارند- وقتي مي‌بينند از يك خانواده مذهبي كه دوتا شهيد داده، آدم متدين و سالمي به لحاظ اقتصادي و مالي سالم است و از مديران موفق هم بوده است، وقتي اين فرد را به جرم بند يك و سه يعني عدم التزام عملي به اسلام رد صلاحيت مي‌كنيد، خب حتما يك جماعتي از مردم از اسلام، دين و انقلاب رويگردان مي‌شوند، چون نمي‌توانند هضم كنند و آن شخصيت را متعلق به خودشان مي‌دانند. لذا به نظرم مي‌رسد در اين انتخابات بايد رويكرد جديد، آني و سريع اتفاق بيفتد تا اين چند روزي كه مانده يكسري از شخصيت‌هاي معتبر و معتمد مردم رغبت به نام‌نويسي پيدا كنند.


نشانه‌ دموكراسي اين است كه انتخاباتي برگزار شود و رقابتي در آن باشد تا به واسطه آن بقا تداوم پيدا كند، بقاي يك نظام سياسي به پشتوانه ملتش است و پشتوانه يك ملت صرفا از صندوق راي خارج مي‌شود؛ صندوق رايي كه رقابت هم باشد. در سال‌هاي گذشته بسياري از ديكتاتوري‌ها بودند كه انتخابات برگزار مي‌كردند، مردم به صدام راي مي‌دادند صد درصد؛ يا خيلي از كشورهاي عربي هستند صندوق مي‌گذارند صد درصد و آن‌هم با يك نامزد، نام اينكه رقابت نيست. خصوصا در جامعه ايران كه ما انتخابات را تجربه كرديم، مردم وقتي مي‌بينند رقابت هست، مي‌آيند و عيار جمهوريت را افزايش مي‌دهند. هر زمان كه مشاركت افزايش پيدا كرده، رقابت هم نزديك بوده است، اساسا اگر مشاركت باشد رقابت در تراز هم مي‌آيد و جريان‌ها با فاصله كم برنده يا بازنده انتخابات مي‌شوند. مجالس مختلف ايران را ببينيد، هر زماني كه رقابت بوده ليست اول اگر متعلق به اصلاح‌طلبان بوده بعد از آن ليست اصولگراها بوده يا برعكس كه البته در سال‌ها و دوره‌هاي اخير كلا اصلاح‌طلبان را حذف كرده‌اند

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون