• ۱۴۰۳ جمعه ۷ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5580 -
  • ۱۴۰۲ يکشنبه ۲۶ شهريور

مرور كارنامه ابوالقاسم خزعلي، از روحانيون محافظه‌كار و پر نفوذ

رفيق مصباح، حامي احمدي‌نژاد مدافع انجمن حجتيه

محمدحسن  نجمي

هشت سال پيش حوالي همين روزها، آيت‌الله ابوالقاسم خزعلي از روحانيون پرنفوذ در جمهوري اسلامي درگذشت. او هنگام فوت، 90 سال سن داشت. خزعلي و احمد جنتي رفاقت بسيار نزديكي با يكديگر داشتند؛ دو روحاني هم‌سن و سال كه روزگاري طولاني با يكديگر در شوراي نگهبان داشته‌اند؛ البته خزعلي

يك سال از جنتي بزرگ‌تر بود.

ابوالقاسم خزعلي يكي از روحانيون محافظه‌كار در نظام جمهوري اسلامي بود. برخي قرائت‌ها كه منتقدان به آن معتقدند، او را فردي بنيادگرا مي‌دانند. به هر شكل از وجنات و سكنات او مشخص مي‌كند كه مشي و مرام سياسي خزعلي چه بوده است.

او سال 1304 در بروجرد متولد شد و تا 10 سالگي در همين شهر زندگي مي‌كرد. به رسم آن سال‌ها به مكتب‌خانه مي‌رفت. سال 1314 همراه خانواده به مشهد نقل مكان كرد و مقطع ابتدايي و دبيرستان را پشت سر گذاشت. حدودا وقتي 17 ساله بود، راهي حوزه علميه مشهد شد. 6 سال بعدش براي حاضر شدن در كلاس‌هاي آيت‌الله بروجردي و علامه طباطبايي به قم رفت. آنجا با بنيانگذار انقلاب كه «درس خارج، اصول و مكاسب» تدريس مي‌كرد، آشنا شد و سر اين كلاس‌ها نشست.

 

«اين مرد ناجور در قم گفت دوران مفت‌خوري گذشت»

خزعلي بيشتر در خوزستان منبر مي‌رفت و خودش مي‌گويد آنجا «سينمايي برپا كرده بودند كه واقعا نكوهيده بود و افرادي موذي در آن فعاليت داشتند كه من با آن مخالفت كردم و گفتم شما با اين‌گونه امور مي‌خواهيد اسلام را تضعيف كنيد. اين موضوعات باعث تبعيد من به گناباد شد.» خزعلي قصد خود از مبارزه با حكومت شاه را «نابودي» شاه مي‌دانست و او را «مرد ناجور» توصيف مي‌كرد كه نشانگر دشمني او با شاه بود. خزعلي خودش روايت كرده كه «اين مرد ناجور آمد به قم گفت و دوران مفت‌خوري گذشت، هزار سال است فكر اين آدم‌ها (روحانيت) تكان نخورده.»

او از دوران حيات آيت‌الله بروجردي و اقدامات اين مرجع جهان تشيع در قم خاطراتي را بيان كرده بود. خزعلي در روايتي به تفاوت «نحوه مبارزه امام خميني و آيت‌الله بروجردي با بهاييت» پرداخته بود. بنا به تعريف خزعلي، «آيت‌الله بروجردي نامه‌اي به حجت‌الاسلام فلسفي دادند تا در راديو قرائت كند. ايشان در اين نامه عليه بهاييت صحبت كرده بودند. امام معتقد بودند مرجعيت نبايد در اين امور دخالت كند و واعظ پرقدرتي چون آقاي فلسفي براي انجام اين كار كافي است. امام اعتقاد داشتند اگر در صورت پيروزي از نظر ايشان، در اين مبارزه پيروز شويم، چنين تلقي خواهد شد كه اقدام يك واعظ به موفقيت انجاميد، درحالي كه مرجعيت هنوز در اين امر دخالت نكرده است و اگر ناكام بمانيم، عواقب آن فقط گريبان يك واعظ را مي‌گيرد و مرجعيت لطمه نمي‌خورد.»

 

امام درك سياسي بالاتري از آيت‌الله بروجردي داشت

به اعتقاد خزعلي «به‌رغم دقت بالاي آقاي بروجردي، امام در امور سياسي، درك عميق‌تر و هوشمندانه‌تري داشتند.» به گفته او احتمالا آيت‌الله بروجردي، «شكست و تنهايي آيت‌الله كاشاني و شهادت مرحوم مدرس و شكست مشروطيت» را در خاطر داشته و از همين بابت «نمي‌خواستند مخالفت صريح با رژيم» حوزه را در خطر قرار دهد.

سال 1340 آيت‌الله بروجردي كه مرجعيت تام شيعيان را برعهده داشت، درگذشت. يك سال پس از اين اتفاق، شاه و نخست‌وزيرش اسدالله علم، در شرايطي كه مجلس شوراي ملي منحل شده بود، لايحه انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي را در دستور كار قرار دادند تا اجرايي شود. اين لايحه درباره انتخابات مجلس شوراي ملي سه بخش داشت كه طبق آن، «شرط اسلام و سوگند به قرآن از شرايط انتخاب‌شوندگان حذف شده؛ به زنان اجازه انتخاب كردن و انتخاب شدن داده مي‌شد و همچنين به جاي سوگند به قرآن، سوگند به «كتاب آسماني» كافي دانسته شده بود.» اين امر باعث خشم و اعتراض چهره‌هاي شناخته‌شده حوزه علميه قم و در راس آنها، بنيانگذار انقلاب شد. خزعلي در آن دوران بيشتر در حال سفر ميان شهرها براي تبليغ بود. خودش گفته كه «از همان ابتدا در جريان مبارزه عليه لايحه انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي پيوسته در خدمت امام بودم و يك لحظه هم ايشان را ترك نكردم.» اعتراض بزرگان حوزه بيشتر حول محور سوگند به «كتاب آسماني» به جاي قرآن بود و همچنين اعطاي حق راي به زنان كه نهايتا پس از اعتراضات شكل‌گرفته عليه اين لايحه، دولت ملغي شدن اجراي آن را اعلام كرد.

 

همراه در مبارزه با پهلوي

خزعلي در ادامه همراهي‌اش با «امام خميني» به ماجراي مدرسه فيضيه قم در دوم فروردين ماه 1342 اشاره داشته است. در اين روز به مناسبت شهادت امام‌صادق (ع)، مراسم عزاداري در فيضيه برقرار بود. به گفته خزعلي نيروهاي رژيم شاه «با صلوات‌هاي پي‌درپي درصدد اخلال در سخنراني امام» بودند كه نهايتا منتهي به درگيري شد. او در عين حال مي‌گويد «آن روز چون ايام نوروز بود و براي من ميهمانان زيادي آمده بود، نتوانستم در محل حادثه باشم. پس از حادثه به فيضيه رفتم و اوضاع را غيرعادي ديدم به‌طوري كه نتوانستم وارد مدرسه شوم. فرداي آن روز كه رفتم اثري از درهاي شكسته نديدم. لابد آنها را جمع كرده بودند اما آثار ويراني همه جا به چشم مي‌آمد.»

خزعلي روايت مي‌كند كه بعد از حادثه فيضيه «امام من را خواستند و گفتند نزد آقايان گلپايگاني و شريعتمداري برو و از آنها بخواه تا سه نفري، اعلاميه‌اي را در محكوميت جنايات رژيم شاه صادر كنيم.» او ادامه مي‌دهد كه ابتدا به منزل آيت‌الله گلپايگاني رفته و به علت بيماري كسي را به حضور نمي‌پذيرفت. بعد از آن، به منزل آيت‌الله شريعتمداري رفته كه «او پيشنهاد امام را رد كرد و گفت به صلاح نيست. او معتقد بود كه افرادي غير از مراجع امضا كنند. البته امام اين پيشنهاد را نپذيرفتند.»

 

رفاقت با فداييان اسلام

خزعلي، در طول دوره فعاليت‌هايش عليه حكومت پهلوي، يك‌ مرتبه در «قزل‌قلعه» زنداني شد. او همچنين بيشتر از زندان، در تبعيد بوده است؛ گناوه و زابل ازجمله شهرهاي محل تبعيد او بوده است. خزعلي در دهه ١٣٣٠ از يك‌سو با حزب توده مقابله مي‌كرد و ازسوي ديگر، با «فداييان اسلام» همكاري تنگاتنگي داشت. او همچنين رفاقت نزديكي با اندرزگو داشته است. او در مورد سابقه آشنايي‌اش گفته كه اندرزگو در جلسات سخنراني‌اش در آبادان شركت مي‌كرده است.

 

تقدير از نواب براي كشتن كسروي

او همچنين از نواب صفوي بابت به قتل رساندن احمد كسروي تقدير كرده بود. به گفته خزعلي «سخنان كفرآميز كسروي كه متضمن نفي برخي از مسلمات اسلام و تشيع و توهين به ساحت مقدس قرآن و ائمه بود، به نجف رسيده بود و بخش مهمي از علما او را مرتد دانسته بودند. نواب صفوي براي حصول اطمينان به ايران آمد و با كسروي به مباحثه پرداخت. وقتي كه كسروي در ميانه بحث او را تهديد به مرگ كرد، نواب صفوي دريافت كه اين فرد عنود و لجوج قابل هدايت نيست و لذا تصميم گرفت او را از ميان بردارد.»

خزعلي درباره نگارش قانون اساسي گفته «وقتي كه براي تدوين قانون اساسي به همراه خبرگان قانون اساسي، پيش امام رفتيم (بنده هم از طرف مشهدي‌ها عضو بودم)، امام تذكراتي دادند اما در بين آن عده كه به احزاب مختلف منتسب بودند، نتوانستند آشكار سخن بگويند، بعد از جلسه، امام به سه، چهار نفر ازجمله بنده، آقاي بهشتي و به نظرم آقاي مشكيني گفتند شما بنشينيد.» او ادامه داده كه «امام فرمود، مواظب باشيد مال مردم را از بين نبرند، اگر مالي از حلال به دست آمده، نگويند پول بايد بين فقرا تقسيم شود. ديگر اينكه مواظب باشيد در جمهوري اسلامي، زن، رييس‌جمهور نشود؛ اگر دست آنها داده مي‌شد، چه فرقي مي‌كرد، همان جمهوري بود كه هر‌كس را انتخاب كردند، كما اينكه الان زمزمه‌اش را دارند، چون امام فرمود مواظب باشيد، آقاي بهشتي خيلي با زرنگي گفت؛ رجال سياسي.»

 

حامي نظارت استصوابي

خزعلي دهه ۶۰ با حكم امام عضو شوراي نگهبان شد و تا سال ۱۳۷۸ او همچنان عضو بود. به گفته خودش تمايلي به عضويت در اين شورا نداشته، چراكه «درس و تبليغ» را بيشتر دوست داشته است. او روايت كرده كه «امام مرا خواست و فرمود به شوراي نگهبان بيا. عرض كردم كه تدريس و تبليغ را بيشتر دوست دارم. قبول كرد و من را معاف كرد، اما چندي بعد دوباره پيغام فرستادند، باز هم همان عذر را خواستم، فرمود به آن كار هم مي‌رسي. من هم، چون امام گفت، گفتم چشم. من هيچ‌كس را بعد از امام زمان (عج)، مانند ايشان دوست ندارم.»

اين روحاني پرنفوذ از طرفداران نظريه جاري بر شوراي نگهبان يعني نظارت استصوابي بود. او نظارت استصوابي را «هتك حرمت نظر مردم» نمي‌داند. او گفته بود «مردم هم مي‌دانند كه در بين اينها (نامزدهاي انتخابات) متقلب، دروغ‌گو، دلار بگير و پهن‌كننده فرش قرمز جلوي پاي امريكا هم هست {كه مي‌گويند} اهل مذاكره با امريكا باشيم، يعني ما ميش‌ها با گرگ‌ها مذاكره كنيم. مردم اينها را مي‌دانند، مي‌گويند كسي جلوي اينها را بگيرد، به ما اين اجازه را نداده‌اند و به شوراي نگهبان داده‌اند. آنها هم دردشان همين است و شوراي نگهبان، استخوان لاي گلوي اينهاست.»

 

نامه عتاب‌آلود امام به خزعلي

يكي از پرحاشيه‌ترين بخش‌هاي فعاليت خزعلي در شوراي نگهبان به زمان مجلس سوم بازمي‌گردد. ماجرا از آنجا شروع شد كه خزعلي بالاي منبر محمد سلامتي عضو سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي منتخب مجلس سوم را «كمونيست» خوانده بود. سلامتي در يك مصاحبه گفته بود كه «بعد از اينكه من در مجلس سوم راي آوردم، آقاي خزعلي بالاي منبر رفت و گفت يك نفر مثل آقاي سلامتي كه كمونيست است، راي آورده كه وارد مجلس شود و معلوم نيست در مجلس مي‌خواهد چه كار كند.»

اين سخنان خزعلي باعث واكنش بنيانگذار انقلاب اسلامي شد؛ امام خميني در نامه‌اي خطاب به فقهاي شوراي نگهبان آنها را از انجمن حجتيه بر حذر داشته بود و مشخصا خزعلي را با لحني عتاب‌آلود مخاطب قرار داده بود.

در نامه آمده: «گاهي ديده مي‌شود كه بعضي از آقايان محترم در مسائلي وارد مي‌شوند كه موجب وهن شوراي نگهبان است.» بنيانگذار انقلاب اسلامي در ادامه با بيان اينكه «فقهاي محترم بايد توجه داشته باشند كه نبايد در مسائلي كه مورد درگيري هست وارد بشوند»، نوشته بود: «از باب مثال در شأن شوراي نگهبان و حتي خود حضرت آقاي خزعلي نيست كه به افراد مختلف تندي كند. اينكه ديگر روشن است كه روي منبر يا هر جايي حرام است به مسلماني نسبت «كمونيستي» داد. بر فرض كه ايشان بگويد من نسبت ندادم ولي اين را كه معترفند كه گفته‌اند: مي‌گويند، آقاي سلامتي كمونيست است. آيا اين توهين و گناه بزرگ از شخصي كه عضو شوراي نگهبان است آن‌هم به مسلماني كه نماينده مردم تهران است، شرعا چه صورتي دارد؟»

در ادامه نامه آمده بود: «مادامي كه شما اين‌گونه عمل مي‌كنيد بازهم توقع داريد جوانان انقلابي تند، احترام شما را بگيرند؟ آيا شخصي كه مي‌آيد نزد فقهاي شوراي نگهبان و مي‌گويد: اگر گناهي هم كرده‌ام توبه مي‌كنم، راه درستي را رفته است يا كسي كه روي منبر اين توبه را به عنوان ضعف يك نماينده نقل مي‌كند؟ بحث بر سر خوبي و بدي نمايندگان و ساير افراد نيست، بحث بر سر گناه و كج رفتن است.»

در بخش ديگري از نامه تندتر از ساير بخش‌ها، به شوراي نگهبان گفته شده بود كه پرخاشگر نباشند: «همه بايد توجه كنيم كه آلت دست بازيگران سياسي نشويم. بايد سعي شود آقايان به عنوان منبري پرخاشگر كه تا اين مرحله حاضر است پيش رود؛ معرفي نشوند. شما نگوييد، آنها به ما بد مي‌گويند و ما با اين صحبت‌ها جواب آنها را مي‌دهيم. آنها كه به شما بد مي‌گويند، پست مقدس شوراي نگهبان را ندارند. شما در مكاني نشسته‌ايد كه بايد خيلي از مسائل را با سكوت و وزانت خويش حل كنيد.»

در پايان نامه بنيانگذار انقلاب اشاره‌ به موضوعي كرده بود كه احتمالا يكي از مخاطبانش بايد خود ابوالقاسم خزعلي باشد؛ اشاراتي درباره انجمن حجتيه به فقهاي شوراي نگهبان: «حواس‌تان را جمع كنيد كه نكند يك مرتبه متوجه شويد كه انجمن حجتيه‌اي‌ها همه‌چيزتان را نابود كردند. من به شما آقايان علاقه‌مندم ولي لازم مي‌دانم گاهي كه مساله‌اي را مي‌بينم تذكر بدهم.»

 

انجمن حجتيه را بد معرفي كردند

چرايي اشاره به انجمن حجتيه در نامه امام به فقهاي شوراي نگهبان را بايد در سخنان خزعلي جست‌وجو كرد؛ خزعلي سال ۱۳۸۱ در گفت‌وگو با «ايسنا» از اين انجمن دفاع كرده بود: «انجمن حجتيه را بد معرفي كردند، آقاي شيخ محمود حلبي نوشت كه ما دراختيار شماييم؛ من معاندين (انجمن را) در باطن بهايي مي‌بينم، اما در ظاهر، بعضي از روحانيون. اين بعضي از روحانيون، ضعف‌هايي مختصري از آن مي‌ديدند، اما اصلا مخالف نبودند و الان هم كه من به بعضي از مسوولان بالا گفتم، تكان خوردند، تكان خوردند. گفتم كه جريان اين است كه اينها خدماتي كردند كه حالا مناسب نيست (بگويم) و شايد در راديو كه همه گوش بدهند، خدمات آنها را بيان كنم، اينها خدماتي كردند كه ديگران نكرده‌اند ولي آن‌قدر به آنها فشار آوردند كه بعضي از آنها هم وقتي ديدند اين‌طور است از دعا كردن بر امام خودداري كردند كه براي همين سوژه قرار گرفتند، فحش شنيدند و گفته شد كه اينها مي‌گويند: «معصيت كنيد تا
امام زمان (عج) بيايد»، در صورتي كه آنها ابدا اين حرف را نزدند، به امام عرض كردم آقا، اينها چنين حرفي نمي‌زنند، اينها نمازخوان هستند، اينها اهل جهادند، بعد امام فرمود چرا از خودشان دفاع نكردند؟ گفتم اگر دفاع كنند، مردم بر سر ‌آنها مي‌زنند و مي‌گويند امام اين‌طور فرموده، شما اين‌طور حرف مي‌زنيد و امام پي برد كه اينها آن حرف را نمي‌زنند، امام پاك بود و هر جا هر چه را كه مي‌ديد درست است، بيان مي‌كرد اما بعضي از كساني كه پيش او مي‌رفتند چيزي مي‌گفتند، ممكن هم هست كه ضعفي از كسي ببينند اما نه از رد‌ه بالا و اين ضعف را به امام برسانند، ايشان هم بشري است مانند بشرهاي ديگر البته بشري باهوش.»

 

دفاع از حجتيه

او تعاملش با انجمن حجتيه نيز گفته بود: «من از طرف امام در انجمن نماينده شدم نه عضو آنها، بعد كه رفته بودند و زده بودند، گفتم آقا اين‌طور نيست، گفتند ديگر نمايندگي را برداشتيم، ديگر نماينده من نباش. آقاي مطهري رحمت‌الله عليه فرمود: خزعلي، اينها (انجمن حجتيه‌اي‌ها) مظلوم هستند، بيا با هم پيش امام برويم و به امام بگوييم، اينها امام زمان‌باور هستند. بعد او به مشهد رفت. بنا بود از مشهد كه برگشت، با ايشان پيش امام برويم اما فرصتي پيش آمد كه من پيش امام رفتم و حرفي را كه با آقاي مطهري مي‌خواستيم بزنيم را بنده خودم زدم، امام قبول كردند، گفتند تو نماينده من باش، مرحوم آقاي مطهري كه از مشهد برگشتند، گفتم نتيجه بحمدالله مثبت بود، او هم دلش مي‌سوخت، مي‌گفت اينها را مظلوم قرار داده‌اند، اينها امام زمان باورند، نبايد اينها را از دست داد.»

 

«انجمن حجتيه افراد ارزنده‌اي دارد»

خزعلي در ادامه توضيحاتش پيرامون انجمن حجتيه گفته بود: «آنها منحل نشدند، فقط كاري نمي‌كنند، الان فعاليت ندارند، فقط معارف اسلامي را مي‌گويند، اما ديگر با بهاييت در نمي‌افتند. الان دستگاه انتظار دارد كه بيايند و مشغول كار شوند، به خود بنده گفتند كه بيايند، ما هم به آنها كمك مي‌كنيم، فهميده‌اند كه اينها آن‌طور نيستند و الان به آنها احتياج دارند؛ افراد ارزنده‌اي دارند، از جمله تيمسار صياد شيرازي، از افراد ارزنده اينها بود، بعضي از آنها سمت‌هايي دارند و از افراد برجسته حجتيه بودند، خب، تشخيص مي‌دهند كه اينها خائن نيستند. حجتيه‌اي‌ها الان هم هستند، مشغول كارهاي ديني خودشان هستند، جلسه‌اي دارند و....، البته فعاليت ديني به نفع دستگاه نه در مقابل دستگاه. از طرف وزارت اطلاعات گفته بودند كه اينها براي براندازي دارند كار مي‌كنند و چند نفرشان را گرفته‌ايم، من از آقاي يونسي وزير اطلاعات پرسيدم كه چند نفرشان را گرفتيد؟ يك نفرشان هم گرفته نشده است، اينها چه عمل براندازي‌اي دارند. ايشان ساكت شد. گفتم چرا چنين چيزي از جانب وزارت نشر مي‌دهند؛ اينها اصلا در كجا (چه جايگاهي) هستند كه بخواهند براندازي كنند؟»

 

خاتمي غرب‌زده است

خزعلي در دوران اصلاحات يكي از مخالفان سرسخت محمد خاتمي و دولت او بود. او از ابراز مخالفتش با خاتمي هيچ ابايي نداشت و حتي راي خود در شوراي نگهبان براي بررسي صلاحيت خاتمي را هم صراحتا اعلام كرد كه منفي بوده است: «كمتر كسي خاتمي را در آن زمان مي‌شناخت، بنده چون مي‌شناختم، در شوراي نگهبان، صلاحيت ايشان را تاييد نكرديم، گفتم ايشان در وزارت ارشاد هم خوب كار نكرد، من راي نمي‌دهم. آقاي عليزاده يكي ديگر از اعضاي شوراي نگهبان هم راي نداد و الان هم بر راي خودمان هستيم.» علت مخالفتش را هم نگراني از آنچه «غربزدگي» خوانده بود، بيان كرد.

او حتي با وجود عضويت در شوراي نگهبان و تاثيرگذار بودنش در روند انتخابات، هيچ‌گاه از بيان مخالفتش با خاتمي ابايي نداشت و حتي سخناني را هم در جهت تاييد خودش، به پدر خاتمي منسوب كرده بود: «قبل از آنكه آقاي خاتمي سال ۷۶ در انتخابات پيروز شود من در يزد صحبت كردم. من در آن سخنراني گفتم زماني كه پدر ايشان مطلع شد كه محمدخاتمي وزير فرهنگ و ارشاد شده است، گفتند كه اين خطرناك است، چراكه محمد غربزده است.»

 

جابه‌جايي عيد؛ از نوروز به غدير

او اظهارات متفاوت كم نداشته است؛ از جمله درباره عيد غدير و عيد نوروز. خزعلي كه دبيركل «بنياد بين‌المللي غدير» هم بود، سال ۱۳۸۳ در سخناني تاكيد كرده بود كه «عيد ايرانيان در ابتداي سال بايد از نوروز به هفته غدير تغيير يابد.» خزعلي افزوده بود كه «اكنون عيد ايرانيان در 13 روز ابتدايي سال است، درحالي كه هفته غدير مناسب‌ترين زمان براي اين عيد است. بايد براي تغيير عيد از نوروز به غدير، زمينه‌سازي كنيم و اگر بستر مناسب فراهم شد، از دولت درخواست نماييم كه هفت روز غدير را تبديل به عيد نمايد.»

 

حامي احمدي‌نژاد، همراه مصباح‌يزدي

خزعلي در كنار مصباح‌يزدي، حامي دو‌ آتشه محمود احمدي‌نژاد بود و توصيفات اغراق‌آميزي درباره او بيان مي‌كرد؛ البته از سال ۱۳۸۴ تا لااقل ۱۳۸۸ و پيش از ماجراي معاون اولي اسفنديار رحيم مشايي، در حاكميت تقريبا چنين نظراتي پيرامون رييس دولت‌هاي نهم و دهم شنيده مي‌شد. خزعلي هم يكي از همين افراد بود.

در ماه‌هاي پاياني عمر، خزعلي در گفت‌وگو با روزنامه جوان، روايتي از سال‌هاي اول احمدي‌نژاد مي‌گويد كه نشان‌دهنده نوع نگاهش به او بوده است: «سال اولي كه احمدي‌نژاد به نيويورك رفت و در سازمان ملل سخنراني كرد بنده به ديدار احمدي‌نژاد رفتم و لب‌هاي ايشان را بوسيدم و به او گفتم به اين خاطر لب‌هاي تو را بوسيده‌ام كه از امام زمان (عج) نام برده‌اي آن‌هم در جايي كه قلب جهان كفر به حساب مي‌آيد.»

سخنان او در حمايت از محمود احمدي‌نژاد هم ازجمله اظهارات جنجال‌برانگيز خزعلي بود. او سال ۸۸ در همايش «سادات حامي احمدي‌نژاد» گفته بود كه «احمدي‌نژاد مسلمانان دنيا را سربلند كرده است.» خزعلي او را «مردي والا» توصيف كرده و افزوده كه «احمدي‌نژاد اسراييل را زمين زد.»

 

دلخوري از احمدي‌نژاد به خاطر مشايي

مردادماه سال ۱۳۸۸ خزعلي كه نماينده خراسان در مجلس خبرگان رهبري بود، پس از نماز جمعه و قبل از اقامه نماز عصر، ميكروفن را دراختيار گرفت پيرامون معاون اولي اسفنديار رحيم مشايي انتقاد كرد و گفت «به احمدي‌نژاد تلفن زدم اما او جواب تلفن را نداده است.» او افزوده بود: «من در جريان انتخابات هر جا كه نشستم از احمدي‌نژاد تعريف كردم اما انتخاب مشايي يك اشتباه بود.»

اما مدتي پس از اين جنجال‌ها خزعلي همچنان از احمدي‌نژاد حمايت مي‌كرد: «متاسفانه پول‌هاي زيادي از بيت‌المال به واسطه نفوذي‌ها و منحرفان به باد داده مي‌شود كه اين با مشي احمدي‌نژاد نمي‌خواند.» او در همين مصاحبه كه سال ۹۰ انجام داده، به‌شدت از ارتباط افرادي كه آنها را «جريان انحرافي» مي‌خواند، با محمود احمدي‌نژاد انتقاد كرده و گفته بود: «در طول ماه‌هاي گذشته بارها شاهد بوده‌ايم كه اين گروه شعارهايي در زمينه ايراني‌گري و مكتب ايراني در سطح رسانه‌ها مطرح كرده است. مگر ايران چه مكتبي داشته است؟ خاك ايران با خاك افغانستان يا عراق چه فرقي دارد؟» خزعلي تاكيد كرده بود: «آقاياني كه مباحث اين شكلي را بيان مي‌كنند نفوذ كرده‌اند در اطراف آقاي رييس‌جمهور هر چند كه خدمات رييس دولت جاي قدرداني و تشكر دارد ولي ايشان بايد در مورد اطرافيان خود مواظبت لازم را به خرج دهند.»

با اين وجود آذر ماه ۱۳۸۸، محمود احمدي‌نژاد طي مراسمي، به ابوالقاسم خزعلي به واسطه فعاليت‌هايش در دوران پيش و بعد از انقلاب، نشان درجه يك خدمت اهدا كرده بود.

 

حمايت سفت و سخت از جليلي

سال ۱۳۹۲ نيز پا به پاي مصباح‌يزدي، از سعيد جليلي اعلام حمايت كرد. پيش از انتخابات رياست‌جمهوري آن سال، در جلسه‌اي خزعلي خطاب به جليلي گفته بود: «من همان روز اول اعلام صلاحيت‌ها توسط شوراي نگهبان گفتم كه من آقاي جليلي را انتخاب كردم. به همه دوستان هم بحمدالله اعلام كردم كه من منتخبم آقاي جليلي است، چون شما پشتيبان ولايت فقيه هستيد. مجالسي هم خدمت شما رسيده بودم و خيلي دوست داشتم شما را.»

 

مخالف شماره يك هاشمي‌رفسنجاني

او با اكبر هاشمي‌رفسنجاني، اختلاف‌نظر جدي داشت. سال ۱۳۹۳ و در جريان نشست مجلس خبرگان براي هيات‌رييسه آن، راي‌گيري صورت گرفت كه محمد يزدي توانست در رقابت با هاشمي‌رفسنجاني پيروز شود. مدتي بعد خزعلي رياست يزدي بر خبرگان را «خوب» و براي مردم «نعمت» دانست و گفته بود: «آقاي هاشمي همان مقدار راي كه آورد براي ما محل بحث است اما خداوند رفع كرد.»

خزعلي در همان مصاحبه كه خرداد ۱۳۹۴ انجام شد، درباره انتخابات خبرگان كه قرار بود اسفند همان سال برگزار شود، گفته بود كه «اگر آقاي هاشمي بخواهد روي كار بيايد من بميرم و زمان ايشان را نبينم.» هاشمي‌رفسنجاني در آن انتخابات توانست با كسب دو ميليون و ۳۰۰ هزار راي نماينده مردم تهران در مجلس خبرگان رهبري شد و خزعلي هم پيش از آنكه هاشمي‌رفسنجاني در خبرگان راي بياورد درگذشت؛ ۲۵ شهريور ۱۳۹۴.


فرزندان  حاشيه‌دار  خزعلي

خزعلي ۹ فرزند دارد؛ ۵ پسر و ۴ دختر؛ از ميان فرزندان ۴ نفرشان سر و صدا و حاشيه‌ زيادي دارند؛ ۲ دختر يعني «انسيه خزعلي» و «كبري خزعلي»؛ از ميان پسران هم «مهدي خزعلي» و «محمدحسين خزعلي».
انسيه و كبري هر دو در حوزه زنان فعالند و اولي معاون زنان و خانواده رياست‌جمهوري است و دومي هم رييس شوراي فرهنگي اجتماعي زنان و خانواده شوراي عالي انقلاب فرهنگي. نظرات اين دو خواهر درباره زنان، شباهت‌هايي با نظريات پدرشان دارد كه همين باعث جنجال‌هاي زيادي شده و مي‌شود.
مهدي خزعلي هم پزشك است و فعال سياسي. او در جريان انتخابات سال ۱۳۸۸ از حاميان ميرحسين موسوي بود و از همين رو پدرش با او اختلاف‌نظر جدي داشت تا جايي كه او را ديگر به خانه‌اش راه نداد. خزعلي درباره فرزندش مهدي گفته بود كه «مهدي مي‌گفت من مي‌خواهم با مخالفين اسلام مبارزه كنم، من هم مي‌گفتم يكي از مخالفين اسلام همان كسي است كه از شما پشتيباني مي‌كند، چرا او را مذمت نمي‌كنيد؟ در نهايت هم از او خواستم به منزل من نيايد. من حاضرم بدنم را قطعه قطعه كنند اما دين از دست نرود به همين دليل هم به مهدي گفتم راهي به منزل ما ندارد البته هنوز هم او را دعا مي‌كنم و از خدا مي‌خواهم پسر گمراه من را به سمت هدايت ترغيب نمايد. حيفم مي‌آيد او به جهنم برود.»
پسر ديگري كه پرحاشيه بود، محمدحسين خزعلي است؛ او خواننده موسيقي پاپ است و حدود 11-10 سال پيش قطعه‌اي با همكاري مرحوم «حبيب» خواننده مشهور منتشر كرد. البته او با نام خودش فعاليت نمي‌كرد و نام هنري‌اش را «سمير زند» انتخاب كرده بود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون