بحران دموكراسي در جهان
سيمين حاجيپور ساردويي
دموكراسي در سطح جهاني چگونه است؟
پاسخ كوتاه: «خوب نيست». در واقع، تعداد كشورهايي كه در سطح جهان به سمت اقتدارگرايي حركت ميكنند، بيش از دو برابر كشورهايي است كه براي دستيابي به دموكراسي تلاش ميكنند. از 104 كشور مورد مطالعه، در 52 كشور دموكراسي در حال فرسايش است، اين در حالي است كه در يك دهه قبل 12 كشور در حال طي مسير افول دموكراسي بودند. ميزان فرسايش دموكراسي بسته به منطقه متفاوت است. در اروپا، دموكراسي همچنان راكد است و تقريبا نيمي از دموكراسيها ـ در مجموع 17 كشور ـ در پنج سال گذشته دچار فرسايش شدهاند. اين كاهشها بر 46 درصد از دموكراسيهاي با عملكرد بالا تاثير ميگذارد.
دموكراسي در آسيا و اقيانوسيه در حال عقبنشيني است، در حالي كه استبداد تقويت ميشود. تنها 54 درصد از مردم منطقه در دموكراسي زندگي ميكنند و تقريبا 85 درصد از مردم در دموكراسي زندگي ميكنند كه ضعيف يا عقب مانده است. حتي دموكراسيهايي با عملكرد بالا و متوسط مانند استراليا، ژاپن و تايوان نيز از فرسايش دموكراتيك رنج ميبرند. با وجود چالشهاي بيشمار، آفريقا در برابر بيثباتي مقاوم است. كشورهايي از جمله گامبيا، نيجر و زامبيا در حال بهبود كيفيت دموكراتيك هستند. اما نتايج براساس كشور متفاوت است. در غرب آسيا، بيش از يك دهه پس از بهار عربي، جنبشهاي اعتراضي همچنان به دليل شكستهاي دولت در ارايه خدمات و فرصتهاي اقتصادي همچنان در جريان هستند. از هر هفت دموكراسي در حال عقبگرد، سه كشور در قاره امريكا هستند كه به تضعيف نهادها حتي در دموكراسيهاي قديمي اشاره دارد. در ايالات متحده، تهديدات عليه دموكراسي پس از رياستجمهوري ترامپ همچنان ادامه دارد. به نظر نميرسد كه دموكراسي به گونهاي تكامل يابد كه نيازها و اولويتها را به سرعت تغيير دهد. حتي در دموكراسيهايي كه در سطوح متوسط يا بالا عمل ميكنند، پيشرفت كمي وجود دارد. اين فرسايش دموكراتيك با روند نگرانكننده ديگري مصادف ميشود: اينكه تعداد افرادي كه به سيستمهاي دموكراتيك براي مقابله با مبرمترين مسائل روز ـ از جمله افزايش قيمت مواد غذايي و انرژي، تورم شديد و ركود ـ باور دارند، بهطور پيوسته در حال كاهش است. مطالعات نشان ميدهد كه رضايت از روند دموكراتيك در سراسر جهان در سالهاي اخير كاهش قابل توجهي داشته است. حدود 52 درصد از مردم در 77 كشور موافق هستند كه داشتن يك رهبر قوي بدون توجه به مجالس قانونگذاري يا انتخابات بهتر ميتواند مشكلات آنها را حل كند. اين رقم در سال 2009 (1388) فقط 38 درصد بوده است.
«عقبنشيني» دموكراتيك چيست؟
عقبنشيني دموكراتيك، يا «خودكامگي»، نشاندهنده فرسايش هنجارها و نهادهايي است كه زيربناي نظامهاي دموكراتيك هستند. در حالي كه عقبنشيني ميتواند به وسيله يك رويداد بزرگ مانند يك كودتاي نظامي ايجاد شود، اما همچنين ميتواند به دست دولتهاي منتخب دموكراتيكي رقم بخورد كه پس از به قدرت رسيدن، تصميم ميگيرند اصول اساسي دموكراسي را زير پا بگذارند.
براي تشخيص عقبنشيني دموكراتيك از متغيرهاي مختلفي استفاده ميشود، از جمله اثربخشي نهادهاي دموكراتيك تعيين ميشود (آيا دولت ميتواند انتخابات معتبر و منظم برگزار كند؟) كنترلها، نظارتها و تعادلهاي آن مورد بررسي قرار ميگيرد (آيا كنترلهايي بر قدرت اجرايي وجود دارد؟) چگونه از حقوق اساسي دموكراسي محافظت ميكند (آيا از آزاديهاي مدني محافظت ميشود؟) آيا مديريت درست، برابر و بيطرفانه است؟ (آيا فساد يك مساله است؟) و مشاركت مدني (آيا شهروندان در انتخابات درگير هستند؟) را در نظر ميگيرند. با وجودي كه اين شاخصها در ارزيابي سلامت دموكراسيها مفيد هستند، اما شيوهاي كه دموكراسي در آن بيمار است از كشوري به كشور ديگر متفاوت است.
چرا دموكراسي در حال عقبنشيني است؟
در حالي كه هيچ دليل منحصربهفردي براي فرسايش دموكراتيك در سراسر جهان وجود ندارد، اما تعدادي از چالشهاي رايج وجود دارد. از جمله مواردي كه بيشتر در مورد آن صحبت ميشود، افزايش دوقطبي شدن سياسي است كه تا حدي با افزايش سياست پوپوليستي تقويت شده است. اين دوقطبي شدن منجر به انسداد سياسي، افزايش بياعتمادي به نهادهاي دموكراتيك و حتي خشونت سياسي ميشود. علل قابل توجه ديگر عبارتند از: افزايش بياعتمادي به مشروعيت انتخابات و سرخوردگي گسترده در احزاب سياسي به عنوان جريان اصلي.سطوح بالاي نارضايتي شهروندان از سياست، فقدان شديد سواد سياسي، سطوح پايين رضايت و اعتماد به دولتها و سياستمداران، كاهش عضويت در احزاب سياسي، افزايش قدرت بازيگران بدون پاسخگويي، ناكارآمدي نمايندگي و گسترش ترتيبات پيچيده حاكميتي كه از پاسخگويي و شفافيت دوري ميكنند از جمله دلايل ديگري است كه ادعا ميشود در سطح جهان به عقبنشيني دموكراسي كمك ميكنند. اما علت ديگر و شايد اساسيتر، افزايش سطوح نابرابري است. دموكراسي در نهايت سيستمي است كه بر مفهوم برابري بين شهروندان مبتني است و سطوح وحشتناك نابرابري كه ميبينيم، برخلاف اخلاق دموكراسي است.
براي تقويت دموكراسي چه ميتوان كرد؟
جداي از كاهش نابرابري، يكي از مهمترين كارهايي كه كشورها ميتوانند براي جلوگيري از عقبنشيني دمكراتيك انجام دهند، اين است كه اطمينان حاصل كنند كه كنترلها بر قدرت اجرايي از طريق نهادهايي مانند قوه قضاييه، مطبوعات آزاد و جامعه مدني انجام ميشود. براي دموكراسيها، اين به معناي تضمين اعتبار انتخابات، مهمترين كنترل قدرت در هر دموكراسي است. مجلس بايد تنوع مردم را منعكس كند. بازنمايي بهتر تنوع و فراگيرتر كردن پارلمان، به عنوان مثال در مورد زنان و جوانان انجام شود. نيمي از جمعيت جهان را زنان تشكيل ميدهند، اما اين گروه تنها 26.7 درصد از نمايندگان پارلمان جهان را تشكيل ميدهد. پارلمانها بايد راههايي را براي اطمينان از شنيدن صداي زنان و حضور آنها در تصميمگيريهاي كلان بينديشند.
افكار نهايي
دورههاي عقبنشيني در نهادهاي دموكراتيك تا زماني پيش ميروند كه نهادها به قدري تضعيف شوند كه ديگر نتوانند بهطور موثر حكومت كنند. با گذشت زمان، نيازهاي مردم ناديده گرفته ميشود. در نتيجه، مردم به دنبال متمركز كردن قدرت براي انجام كارها خواهند بود. به عبارت ديگر، مردم بدون اينكه بدانند ايمان خود را به دموكراسي از دست ميدهند؛ باور اينكه دموكراسي تا زماني رخنمايي ميكند كه انتخابات اتفاق بيفتد، آسان است. اما دموكراسي بسيار فراتر از انتخابات است. نهادها همچنان اهميت دارند. دموكراسي در اساسيترين شكل آن حكومت مردم است. به عبارت ديگر، مردم حرف آخر را ميزنند.