جايگزيني يقين با ترديد پرتگاهي مهلك است
ابوالفضل فاتح
اربعين غزه يك رمز است. چهل روز است كه از زمين و آسمان بر غزه ميبارند. همه وعدههايي كه خدايگان غرب به بشريت داده بودند، يكجا به حراج گذاشتند. از زنان باردار و كودكان تازه متولد شده نيز نگذشتند. همين ديروز بود كه پيكر دويست انسان بيگناه در صحن بيمارستان شفا به خاك سپرده شد. نژادپرستان مدرن، غزه را آزمايشگاه بمبهايشان كردند و شهر را با مردمش سوزاندند تا براي خود پيروزيهاي جعلي بتراشند. اما غزه مظلوم حتي يك آه را از ايشان دريغ كرد. يك پرچم سفيد بالا نرفت و يك رزمنده فلسطيني تسليم نشد. تانكهايشان را به بيمارستانها گسيل كردند و زيرزمينهاي بيمارستانها را هم شخم زدند. از بازجويي بيماران در حال مرگ هم نگذشتند و به يك اسير دست نيافتند و كمال انحطاط و استيصال آنكه جز نابودگري، هيچ دستاورد نظامي را محقق نكردند. اگر تا ديروز شكست اسراييل يك شكست امنيتي بود، اينك آنان و حاميانشان بايد يك شكست اخلاقي و فلسفي و معرفتي بزرگتر را متحمل شوند. در لابراتوار انسانشناسي آنها بايد همان چند روز نخست غزه تسليم محض ميشد. با بسياري كمتر از آن ملتهايي را از هم دريده بودند. اين كدامين معرفت و ايمان است كه در برابر چنين حجمي از آتش مرعوب نشود؟ باور كنيم كه بالاتر از بمبها خدايي هم هست. صحنه عجيبي پيش روي جهان قرار گرفته است. اين صحنه، اگر تا ديروز آزمون وجدان جهان بود، اينك آزمون فلسفه حيات و معارف و انديشه و راي است. به معارفي كه در «قيامت غزه»، نتواند راه را بگشايد، بايد ترديد كرد. نميگويم همه كساني كه از فلسطين دفاع ميكنند، انگيزه يكساني دارند. اگر حتي در عمليات فلسطينيها ترديد داريم، در ترديد خود مختاريم، اما يقين نسبت به جنايات اسراييل را با حسابگريهاي مرموز و وسواسگونه حاشا نكنيم. جايگزيني يقين با ترديد پرتگاهي مهلك است. اگر كسي بهرغم اطلاع از فجايع، همچنان دلش با مظلومان غزه نيست يا كسي هنوز مشغول حسابگري و چرتكه انداختن سياسي است و نميتواند براي محكوميت نسلكشي و جنايات جنگي اسراييل در غزه تصميم بگيرد يا حداقل در خلوت خود با غزه همدردي كند، بايد به منظومه فكري خود ترديد كند، ولو خود را مدرن بداند. هر مكتب و ايسم با هر عنوان و گرايش از عدالتخواه و آزاديخواه و حقوق بشري اعم از سنتي و مدرن كه نتواند در اين پيچ مهم تاريخ در جاي درست بايستد، چه زماني خواهد توانست اسباب نجات بشريت باشد؟
درباره غزه و آينده آن و اينكه طرفين تا چه اندازه به اهدافشان دست يافتهاند، در ادامه يادداشتهاي گذشته، انشاءالله جداگانه خواهم نوشت، اما تا همين جا حماسه غزه تا صد سال ديگر در خاطرهها خواهد ماند و گفتمان «مظلوميت غزه» برگي مهم از تاريخ فلسطين و منطقه را ورق خواهد زد و حتي حلقههاي فكري غرب را به بازنگري در فلسفه اخلاق خود واخواهد داشت، چراكه اشغالگري اسراييل، كاردستي و ارمغان انديشه سياسي غرب براي شرق است. جهان آموخت كه ملتي تنها، با دست خالي و در محاصره آب و غذا و دارو و ناجوانمردانهترين شبيخونهاي امپراتوري دروغ جهاني، سيطره بمبها بر اراده را بياعتبار ساخت و نشان داد فلسفه چيرگي خون بر شمشير و رسوايي ستم، حقيقت دارد. ۴۰ روز پيش بايدن با افتخار ميگفت: «من يك صهيونيست هستم.» باور كنيد بعيد است پس از اين تا صد سال ديگر كسي به گفتن اين جمله افتخار كند. «من اسراييليام» تبديل به يك شرم شد و فجايع غزه تروماي اخلاقي غرب.