• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۳ تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5649 -
  • ۱۴۰۲ شنبه ۱۸ آذر

صد سالگي جلال آل‌احمد

سيد عطاءالله مهاجراني

درباره نويسنده درخشنده معاصر جلال آل‌احمد دشوار مي‌توان نوشت. اما «من از يادت نمي‌كاهم!» در شب‌هاي گوته كه در مهرماه سال ۱۳۵۶در تهران برگزار شد. هوشنگ گلشيري درباره جوانمرگي در ادب معاصر ايران سخن گفته است. به جلال آل‌احمد اشاره مي‌كند و عبارتي تماشايي و روشنگر و جذاب درباره جلال مطرح كرده است: «نثر آل‌احمد، نثري است براي لحظه‌هاي پر و شتابان، چون برق لامع، اگر بخواهيد با نثر آل‌احمد نوشيدن فنجان چاي را بنويسيد يا فنجان مي‌شكند يا چاي مي‌ريزد!»
شخصيت جلال مثل نثرش بود. «با چشماني از سوال و عسل!» (۱)  سيمين دانشور مي‌گفت، جلال مثل نثرش بود! سخن گفتنش، آهنگ كلامش، زبان بدنش، بي‌قراري‌اش! آل‌احمد از جمله جوانمرگان ادبيات ماست. او كه در آذرماه ۱۳۰۲ متولد شده بود، در شهريور ماه سال ۱۳۴۸ درگذشت. ۴۶ سال عمر كرد. هنري كيسينجر كه در همان سال تولد آل‌احمد به دنيا آمده بود، صد ساله شد و چند هفته پيش درگذشت!
چرا عمر طاووس و درّاج كوته
چرا مار و كركس زيد در درازي!
دلايل بسياري براي اين عمر طولاني كيسينجر و قبل از او برنارد لويس كه هر دو صد ساله شدند و مهم‌ترين صهيونيست‌هاي نظريه‌پرداز نظم نوين جهاني امريكايي بودند و هر دو معماران و توجيه‌گران و نظريه‌پردازان تجاوزطلبي دولت صهيونيستي اسراييل بودند، است. برنارد لويس نظريه‌پرداز تجزيه كشورهاي منطقه بود و در زمان رفراندوم تجزيه كردستان در عراق بود.

 همان وقتي كه پرچم اسراييل را در كردستان در مراسم رفراندوم به اهتزاز در آورده بودند.
 نيما در افسانه اين راز جوانمرگي را از زبان عاشق گشوده است. دردمندي!
اي فسانه! خسانند آنان 
كه فروبسته ره را بر گلزار
 خس، به صد سال توفان ننالد
 گل، زِ يك تندباد است بيمار
تو بگو با زبان دلِ خود، 
هيچ‌كس گوي نپسندد آن را
جلال آل‌احمد چنين بود، گويي به جاي خون در رگ‌هايش آتش و دود دل و درد جاري بود. سال‌هاي آخر اقامت در تهران با خانم سيمين دانشور ديدارهاي مكرر داشتم. سخن درباره جلال بسيار به ميان مي‌آمد. مي‌گفت، گاهي روي همين مبل گوشه اتاق سرش را توي دست مي‌گرفت و ساعت‌ها سكوت مي‌كرد. آل‌احمد كه به روايت گلشيري استادانه‌ترين داستان كوتاه معاصر «جشن فرخنده» را نوشته است، كه معيار سنجش داستان كوتاه روزگار ماست، نتوانست در برابر امواج درد و البته سركوب و فشار استبداد تاب بياورد. چهار ويژگي در آل‌احمد بود كه او را متمايز از ديگر نويسندگان ايراني به ويژه صادق هدايت مي‌كند.
يكم: ديد روشني نسبت به غرب و جنبش يا جهت‌گيري و خدمت و خيانت روشنفكران داشت. غرب‌زدگي او و كتاب خدمت و خيانت روشنفكران، نشانه‌هاي روشن افق ديد او است.
دوم: به سنت‌هاي ديني احترام مي‌گذاشت. خسي در ميقات، نشانه همين رويكرد است. از زاويه‌اي ديگر صادق هدايت دشمن سنت‌هاي ديني، انديشه و فرهنگ اسلامي بود. دشمني نويسندگان غيرديني و ضد ديني با جلال آل‌احمد مانند باقر مومني و ديگران از همين زاويه بوده است. وقتي با پيروزي انقلاب اسلامي، مردم در راهپيمايي‌ها عكس جلال آل‌احمد را در كنار عكس شريعتي بر سر مي‌گرفتند و نشان مي‌دادند و خيابان و مدارسي در تهران و شهرستان‌ها به نام جلال آل‌احمد نامگذاري شد و امام خميني در ديداري از آل‌احمد و خانواده او تجليل كرد. شمس آل‌احمد به عنوان سردبير روزنامه اطلاعات در ۲۶ ارديبهشت سال ۱۳۵۹ به اتفاق حجت‌الاسلام سيد محمود دعايي با امام خميني ديدار داشتند. امام خميني در تجليل از خانواده آل‌احمد گفته‌اند: «من با خانواده شما سابقه دارم. با مرحوم پدر شما آقا سيداحمد و با مرحوم آقا سيد محمدتقي ـ خدا رحمتش كند كه در خدمت اسلام فوت شد ـ سوابقي دارم. منتها آقاي جلال آل‌احمد را جز يك ربع ساعت بيشتر نديده‌ام. در اوايل نهضت يك روز ديدم كه آقايي در اتاق نشسته‌اند و كتاب ايشان ـ غربزدگي ـ جلو من بود. ايشان به من گفتند چطور اين چرت و پرت‌ها پيش شما آمده است. ـ يك چنين تعبيري ـ فهميدم كه ايشان جلال آل‌احمد است. مع‌الاسف ديگر او را نديدم. خداوند او را رحمت كند.» (۲) 
سخنان امام، توسط معاندان انقلاب اسلامي دستاويز جديدي براي حمله به آل‌احمد فراهم شد كه ديديد آل‌احمد از بنيانگذاران انقلاب اسلامي بوده است!
سوم: جلال دردمند بود. مرد را دردي اگر باشد خوش است! اين دردمندي را مي‌توان در تمامي آثارش به روشني ديد. بيان دردمندي با سوز و صميميتي كه در نگاه او بود، بر قلم دريايي موج‌آفرين و بي‌تابش جاري مي‌شد. شمس آل‌احمد مطلبي را از آيت‌الله خامنه‌اي نقل كرده كه روايت گفت‌وگو يا ديدار تلفني ايشان با آل‌احمد است، گفت‌وگو درباره سفر آل‌احمد در سال ۱۳۴۰ به اسراييل و انتشار كتاب «سفر به ولايت عزراييل» بوده است.
«آمدم تهران (البته نه اختصاصا براي اين كار) . تلفني با او تماس گرفتم و مريدانه اعتراض كردم.
با اينكه جواب درستي نداد، از ارادتم به او چيزي كم نشد. اين ديدار تلفني براي من خاطره‌انگيز است. در حرف‌هايي كه رد و بدل شد، هوشمندي، حاضرجوابي، صفا و دردمندي مردي كه آن روز در قله ادبيات مقاومت قرار داشت، موج مي‌زد…» (۳) 
چهارم: مردم‌دوستي. تك‌نگاري‌هاي او مانند اورازان، شناسنامه دلبستگي او به ايران و مردمان ايران است. نام و يادش گرامي! كاش در ادبيات ما متفكران و نويسندگان عمري طولاني مي‌يافتند و بر ميراث انديشگي و ادبي و هنري ايران مي‌افزودند.

پي‌نوشت: 
(۱) با چشماني از سوال و عسل! تكه‌اي از شعر درخشان احمد شاملو با عنوان: سرودي براي مرد روشن كه به سايه رفت: 
قناعت‌وار تكيده بود
باريك و بلند
چون پيامي دشوار در لغتي
با چشماني از سوال و عسل
و رخساري بر لافته از حقيقت و باد
مردي با گردش آب
مردي مختصر كه خلاصه خود بود
پس از انقلاب در نشر جديد اشعار شاملو، گويي شاملو شعر را از مرحوم آل‌احمد پس گرفته است!
 (۲) امام خميني، صحيفه نور، ج ۱۲، ص ۲۹۸
جلال آل‌احمد، سفر به ولايت عزراييل، «مقدمه شمس آل‌احمد» انتشارات مجيد، چاپ پنجم، ص ۳۶

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون