ادامه از صفحه اول
غزه و اتحاد جهان براي صلح
آگاهان به ساز و كار سازمان ملل ميگويند در اين مرحله كه وتوي يكي از اعضاي دايم مانع از تحقق صلح و امنيت در گوشهاي از جهان ميشود، قطعنامه ۳۷۷ الف سازمان ملل كه «اتحاد براي صلح» نيز ناميده ميشود به كار ميآيد. اين قطعنامه كه در ۷ اكتبر ۱۹۵۰ براي مقابله با وتوهاي شوروي در جنگ كره به تصويب رسيد، به مجمع عمومي سازمان ملل اجازه ميدهد در يك نشست اضطراري كه ظرف ۲۴ ساعت ميتواند تشكيل شود، به موضوع صلح و امنيت به خطر افتاده در گوشهاي از جهان ورود كند.
اين قطعنامه از سال ۱۹۵۰ تاكنون ۱۱ بار مورد استفاده قرار گرفت و اكنون ميتواند براي دوازدهمين بار از سوي دبيركل سازمان ملل متحد مورد استفاده قرار گيرد تا بتواند با اراده جهاني و خارج از وتوي شوراي امنيت، آتشبس اجباري را در باريكه غزه به اجرا درآورد.
يك پرسش ساده از دولت
جالب اينكه حالا دنبال موجه جلوه دادن به دنيا آوردن فرزند معلول هستند. بدتر از همه اينكه آمار ثبت احوال نيز ديگر منتشر نميشود و مسوولان كشور از رياستجمهوري به پايين بهطور كلي در اين مورد سكوت كردهاند، همه اينها گذشته است، چرا قانون را تغيير نميدهيد؟ اين همه هزينه براي چي ميشود. حالا مجلس نميتوانست قانون خوب بنويسد، ولي ميتواند كه قانون بد را متوقف كند. حداقل اين كار را انجام دهيد. جلوي زيان را هر جا بگيريد، سود است.
وتوي صلح از متن دموكراسي
مهمتر از همه قطعنامه شوراي امنيت سازمان ملل براي آتش بس درغزه را وتو كرد تا پرسشهای اخلاقي پيرامون دموكراسي را لبريز كند. فقط با يك راي مجوز كشتار هزاران نفر صادر شد و ظاهرا از هيچكس كاري بر نميآيد!
تاكنون هزاران كتاب و هزاران مقاله و سخنراني خصوصا توسط دانشمندان و فيلسوفان بزرگ در ضرورت و امتيازات دموكراسي منتشر شده است و گويي اين معنا در عالم گفتار به اثبات رسيده است ولي ميلياردها مردمي كه اهل مطالعه نيستند و بيشتر به عينيات خود تكيه ميكنند، چگونه ميتوانند به مناسباتي دلخوش كنند كه در آن سلاخي كودكان با پشتيباني دموكراسي با خونسردي پذيرفته ميشود و همه اميدها براي زندگي فاقد تبعيض و ستم از بين ميرود!؟ با وتوي امريكا كه رنگ سرخ داشت افزون بر جان دادن به اشكال مختلف خشونت، مظلومان جهان به فكر فرو ميروند كه جز تكيه قهرآميز به خويشتن، اعتماد به سازوكار جهاني ستم را قانوني و بيشتر ميكند. در اين ميان تبهكاران هم داراي فلسفه ميشوند؛ درجهاني كه همه جا سنگها را ميبندند و سگها را رها ميكنند هرج و مرج توجيهپذير مينمايد. نجاتبخشي و رفع اشغالگري و رسيدن به آزادي و عصيان عليه نظامهاي ظالمانه داعيه مبارزان ميشود و امثال داعش هم كه كوچكترين آرمان انساني ندارند در فقدان حداقلي از نظم و اخلاق و عدالت و منطق جهاني رشد ميكنند و ابزار سياستمداران زيرك ميشوند. وتوي امريكا در نفي توقف كشتار زنان و كودكان غزه با همه وتوهاي ديگر فرق ميكند و اولين تركشش نصيب صلح و اميد ميشود. چنين وتويي از متن دموكراسي امريكايي بيرون آمده است و بزرگترين دانشمندان هم نميتوانند اين واقعيت را ناديده بگيرند يا توجيهش كنند. جولان نتانياهو بالارفتن هيتلر از نردبان دموكراسي را تداعي و حمايت امريكا اميدها به صلح را درو ميكند و انسان همچنان سرگشته ميماند.