زن ديگر جنس دوم نيست
در زير به برخي از تبعيضهاي جنسيتي اشاره كوتاهي شده است:
1- حقوق و دستمزد: زنان معمولا در برابر مردان حقوق و دستمزد كمتري دريافت ميكنند، حتي در صورت انجام كار مشابه و داشتن مهارتهاي مشابه اين مورد در برخي مشاغل سازمانهاي خصوصي و فروشندگي به فراواني يافت ميشود.
2- فرصتهاي شغلي و خشونتهاي كلامي: زنان ممكن است با موانعي مانند ترس از تبعيض جنسيتي و البته خشونت در محيط كار مواجه شوند و به سمتهاي رهبري و مديريتي كمتر پيشرفت كنند.
3- تبعيض در آموزش: در برخي جوامع، زنان به دليل باورهاي نادرست درباره نقششان، بعضا از طرف خانواده، از دسترسي به آموزش و تحصيلات عالي محروم ميشوند.
4- خشونت عليه زنان: اعمال خشونت خانگي و اجتماعي، تجاوز و ضرب و شتم عليه زنان نشان از تبعيض جنسيتي و نقض حقوق آنان است.
5- نقشهاي جنسيتي سنتي: گاهي اوقات نقشهاي جنسيتي سنتي را از زنان و مردان انتظار دارند و سعي ميشود به وسيله ابزارهاي مختلف با توجه به جنسيتشان آنها را محدود و كنترل كنند كه اين مورد نيز در جامعه ما كاملا مشهود است به طوري كه برخي اقشار جامعه رو در روي هم قرار گرفتهاند.
نگاه جنسيتزده به طور كامل از بين نرفته ولي تحول جنسيتي در جامعه جهاني در دهههاي اخير به طور قابل توجهي رشد كرده و تغييرات باعث شده كه جوامع به جاي تمركز بر مولفههايي جنسيتي بر شايستهسالاري و اثربخشي فرد توجه بيشتري كنند. در گذشته، معيارهايي مانند جنسيت و نقش جنسيتي بر تصميمات و ارزشهاي اجتماعي تأثير ميگذاشتند. اما اكنون به اقتضاي زمانه و با ظهور برخي انديشههاي اجتماعي وتغييرات اقتصادي، و همچنين توجه بيشتر به حقوق بشر، جامعه تمايل دارد بر اساس شايستگي و تواناييها ارزيابي شود و نه بر اساس زن بودن يا مرد بودن.
براي ايجاد برابري جنسيتي و برداشتن ديوارها ميتوان اقدامات زير را در مدنظر داشت:
1- آموزش و ترويج فرهنگ برابري جنسيتي: آموزش و آگاهي رساني درباره اهميت برابري جنسيتي و رد كردن تبعيضهاي جنسيتي در جامعه بسيار حائز اهميت است. با تغيير سرفصلهاي درسي و قوانين آموزشي در راستاي جنسيتزدايي و همچنين تلاش معلمان مدارس و مربيان مهدكودكها به عنوان بخش مهمي از نهاد آموزش و پرورش ميتواند با درسها و فعاليتهايي كه از نظر جنسيتي منصفانه هستند، دانشآموزان را آموزش بدهند و آموزشهايي درباره احترام به همه جنسيتها و عدم تبعيض جنسيتي به عنوان فعاليتهاي تربيتي و آموزشي را در برنامههاي خود قرار بدهند.
2- توانمندسازي اقتصادي زنان: ارائه فرصتهاي اشتغال، تسهيل دسترسي به منابع مالي و حمايت از كسب و كارهاي زنان ميتواند براي تقويت نقش زنان در اقتصاد و كاهش نابرابريهاي جنسيتي مفيد باشد
3- سياستها و قوانين حمايتي: تدوين و اجراي قوانين و سياستهايي كه به ترويج برابري جنسيتي و حقوق زنان ميپردازند، از اهميت ويژهاي برخوردار است
4- تشويق مشاركت زنان در تصميمگيريهاي اجتماعي و سياسي: گسترش جامعه مدني و ايجاد فرصتهاي مشاركت و حضور زنان در سطوح تصميمگيري و سياستگذاري، به تقويت نقش زنان در جامعه كمك ميكند.
5- مبارزه با خشونت عليه زنان: اتخاذ تدابير موثر براي مقابله با خشونت عليه زنان نظير تامين حمايت قانوني براي دفاع از حقوق آنها، جزو راهكارهاي مهم در راستاي برابري جنسيتي است.
6- ترويج فرهنگ برابري خواهي در محيط خانواده: ايجاد شرايط مناسب براي تقسيم مسووليتهاي خانوادگي بين زن و مرد و تشويق به مشاركت همسران در مراقبت از خانواده، به تعادل بين زن و مرد در زندگي خانوادگي كمك ميكند. همچنين آموزشهاي مناسب در خانواده، ميتواند براي مقابله با نگاههاي جنسيت زده كمك كند. ميشود با ارايه نمونههاي مثبت از تساوي جنسيتي و ارزشهاي برابري بين زنان و مردان، از طريق مكالمات و فعاليتهاي مشترك، به فرزندان خود آموزش داد.
7- همكاري و تعامل سازنده: تحميل برخي خواستهها بر زنان يا حتي مردان ميتواند منجر به ايجاد تقابلات اجتماعي و افزايش شكافها بين ملت و دولت شود. به جاي اجبار بايد حق انتخاب آزاد را به افراد بدهيم و فضايي را فراهم كنيم كه اعضاي جامعه بتوانند بدون هيچ گونه محدوديتی از حقوق و آزاديهاي خود استفاده كنند. بدون شك احترام به آرزوها، خواستهها و ارزشهاي اجتماعي جديد، به جاي تقابل، همكاري و تعامل سازنده را به ارمغان خواهد آورد.