پرسش بيجواب
در بين آناني كه بر طبل كنار كشيدن از انتخابات ميكوبيدند، گوش شنوايي پيدا ميكرد؟ اينكه بگوييم تصميمها قبلا گرفته شده و كاري نميتوان كرد، آيا ميتواند مجوزي براي هيچكاري نكردن باشد؟ پرسش بيجواب من در اين پنج سال اين بوده و همچنان هم هست كه تاثير مثبت «قهر با صندوق راي» بر زندگي واقعي و روي زمين مردم چه بوده؟ و وقتي دولتي داريم كه نه تنها از حركت شتابان قطار پيشرفت كه حتي از حركت ريل اين قطار ميگويد و آنوقت براي تامين سوخت اين ريل متحرك، با عناوين مختلف مالياتي، دست در جيب سوراخ مردم ميكند، كنش سياسي معطوف به بهبود زندگي مردم چه بايد باشد؟ آيا بگذاريم همچنان اين قطار و ريلش از روي ما رد شود؟ آيا بگذاريم دوباره مجلسي تشكيل شود كه مهمترين كارش طرح صيانت و لايحه عفاف و حجاب است؟ واقعا معتقديم از دل قهر با صندوق راي و يكدستتر شدن حاكميت، بهبود وضعيت زندگي مردم حاصل ميشود؟