• ۱۴۰۳ دوشنبه ۵ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5676 -
  • ۱۴۰۲ پنج شنبه ۲۱ دي

اكبر سياست

ابراهيم عمران

كمتر سياستمداري در دايره بازيگران بعد از انقلاب بود يا هست كه عموم مردم درباره‌شان حرف بزنند يا در بوته نقد باشند و هر كنش و واكنش‌شان درمركز توجه بوده باشد. هيچ‌وقت يادم نمي‌رود اولين مواجهه‌ام با نام زنده‌ياد «هاشمي‌رفسنجاني» اواسط دهه شصت بود. آن هم از زبان مادربزرگم كه در انتخاباتي به ايشان راي داده بود. در همان سن و سال كم از ايشان پرسيدم نام چه فردي را در صندوق انداختيد؟ هر چند اصولا نه مي‌دانستم راي چيست و براي چه راي مي‌دهند، چون صندوق راي در كنار مسجد قرار داشت. لاجرم پرسش ايجاد مي‌شد كه اين جعبه قرار است چه كاري انجام دهد. آن سال به واسطه حضور مادر بزرگ در منطقه ييلاقي تابستانه كنارش بودم. من را نيز برد براي انداختن راي. وقتي برگه را انداخت گفت به حسنجاني راي دادم. به ايشان گفتم نام‌شان رفسنجاني است. گفت حالا هر چه كه باشد؛ براي ما كار كند. ييلاق‌مان آباد شود. اين ميني‌بوس طهماسب راننده خط، بهتر شود و از اين حرف‌هايي كه حاكمان را در مقياس ذهني خودشان باور داشتند. از آن تاريخ هاشمي نامي ماندگار در ذهن شد. تا اينكه در دهه هفتاد به شهرمان آمد. جمعيتي انبوه از مدرسه و شهر در ورزشگاه قديمي جمع شده بوديم. فاصله‌مان زياد بود. از دور مردي را مشاهده مي‌كرديم كه پشت تريبون بود. تقريبا نمي‌شنيديم چه مي‌گفت. ولي مي‌گفتند قدرت بسياري دارد. همه يا بسياري او را به‌نام كوچك صدا مي‌زدند. جالب بود براي‌مان. چه كه معمولا رسم نبود در سپهر سياست ايران، اين‌گونه فردي را نام بردن. به حتم يا از ابراز ارادت بود يا از خرده و ايراد گرفتن كه ذاتي سياست بود. هر چه بود «اكبر هاشمي‌رفسنجاني بهرماني» در بيشتر انتخابات؛ نامش به گوش آشنا بود. آنچه سبب‌ساز شد در سالروز درگذشت‌شان اين چند سطر نگاشته شود؛ همان راحت بودن عموم با او بود. همانقدر كه طرفدار داشت؛ مخالف هم زياد دور و برشان بود. قدرت چرخش عظيمي در دوران‌هاي مختلف در ايشان تبلور مي‌كرد. از بازي‌هاي سياسي به دور اين نوشته؛ ولي به‌راستي نبودشان حاليه در اين سال‌ها به چشم آمده است. هر موردي كه پيش مي‌آمد، همگان منتظر نظر و تحليل او بودند. اگر هم‌مسلكان‌ ايشان، نظري هم نمي‌دادند براي توده مردم آنچنان مهم نبود. جايگاهي جدا از سرشت سياسي و اجتماعي داشتند. تاريخ به حتم داور منصفي خواهد بود كه در دوره‌هاي مختلف، ايشان چه براي موطن‌شان به يادگار گذاشتند. برگرديم به همان تك‌نامي‌شان در ذهن عموم مردم كه ايشان را در دهه‌اي از جمله قدر‌قدرتان مي‌دانستند ودر برهه‌اي هم جزو افرادي‌ كه بايد بابت كارهاي كرده و ناكرده، پاسخگو مي‌بودند. هر چه بود و نبود «اكبر سياست» در روزها و ماهي درگذشت كه «اميركبير» معمار نوسازي ايران. امير كبيري كه هاشمي شايد خود را در مقياس او مي‌ديد براي نوسازي ايران. ايراني كه پيشرفت كند. در منطقه حرف براي گفتن داشته باشد و در تحولات جهاني نيز به بازي گرفته شود. همان اندازه كه مادربزرگ اين نوشته، هاشمي را مي‌شناخت؛ نوه‌ها و نوادگان بعد او نيز به طريق ديگري او را شناختند. بارها در معرض راي قرار گرفت. آنچه برايش مهم بود؛ سياست ورزي مختص خودش بود و به حتم روز‌نوشته‌هايش نيز در همين مدار مي‌چرخيد كه داستان سياست ايران را از نگاه خويش بنويسد. نگاهي كه از دهه شصت تا امروز، بارها چرخيده است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون