صد هزار جان
محسن آزموده
در حاشيه نقاشي يا نگارهاي از يك نسخه مصور از جامعالتواريخ نوشته خواجه رشيدالدين فضلالله، مربوط به عصر گوركانيان هند، يك بيت شعر بسيار زيبا و گويا نوشته شده كه اگرچه يك بيت است، اما به تنهايي كليت و تماميت جهان سدههاي ميانه در ايران را به لحاظ سياسي و اجتماعي و اقتصادي و فرهنگي نشان ميدهد. اين نگاره صحنه ولادت غازان خان مغول را به تصوير كشيده است. قبل از آنكه به اين بيت بپردازم، بد نيست درباره محتواي نگاره توضيح مختصري بدهم.
سلطان محمود غازان خان (703-670 ه.ق) سي و سه سال عمر كرد، اما يكي از مهمترين و بزرگترين ايلخانان مغول در ايران بود. او كه 7 سال بيشتر حكومت نكرد، به علت اصلاحات سياسي و فرهنگي و اجتماعي و اقتصادي سازندهاش مشهور است، اقداماتي ارزشمند كه بيشك بخشي از آن به علت همراهيهاي وزير فرهيخته و دانشمندش خواجه رشيدالدين فضلالله انجام شد. رشيدالدين كتاب مفصل و مهم جامعالتواريخ را به سفارش غازان خان نوشت. نگاره مذكور در يكي از نسخههاي خطي جامعالتواريخ است كه در دوران اكبر شاه بابري (قرن دهم قمري) تهيه شده و صحنه ولادت غازان خان را به تصوير كشيده است. نقاشي بسيار زيبايي به شيوه مينياتورهاي ايراني كه در آن غازان خان نوزاد در آغوش دايه شير ميخورد و مادر جوان آرميده در بستر با مهر و محبت فرزندش را نگاه ميكند. ليلا حقيقتجو، يعقوب آژند و فاطمه شاهرودي در مقالهاي كه راجع به اين نگاره و مقايسه آن با دو نگاره ديگر نوشتهاند، حدس زدهاند كه احتمالا كار مولانا خليل نقاش مشهور به «ماني ثاني» از نقاشان برجسته مكتب هرات در دوره تيموري است.
در حاشيه اين نگاره، اين چند خط نوشته شده است: «سحرگاه شب آدينه بيست و نهم از ماه ربيع الاخر سنه سبعين تمائه (670) از برج سعادت طلوع كرد در سلطان دو تن مازندران منجمان ما هر كه حاضر بودند در حالت ولادت مبارك كواكب را رصد كردند و طالع مبارك برج عقرب به غايت مسعود يافته سهم السعاده و سهم الغيب بر درجه طالع و هر يك از نشان كوت. نعت: در طالع تو نگاه كردم ديدم/ اقطاع تو صد هزار جان خواهد بود...».
تا اينجا ديديم كه در يك نقاشي ساده چقدر داده و اطلاعات هست. اما چيزي كه بيش از آنچه آمد، توجه من را جلب كرد، همان يك بيت شعر بود: در طالع تو نگاه كردم ديدم/ اقطاع تو صد هزار جان خواهد بود؛ اين يك بيت بسيار زيبا و ساده، به تنهايي كليت و تماميت جهان ايراني در سدههاي ميانه را بازنمايي ميكند و از جنبههاي مختلف فرهنگي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي ويژگيهاي اين جهان را آشكار ميسازد. در نظر اول اين بيت شعر كه به طالع سعد تولد غازان خان مربوط ميشود، باور قدما به افلاك و سعد و نحس آنها را نشان ميدهد، يعني به خوبي جهاننگري (كاسمولوژي) آنها را نمايش ميدهد. بيت همچنين عاشقانهاي زيبا و دلسوز است، به سبك عاشقانههاي تند و تيز بزرگاني چون سعدي و حافظ كه همه عالم و صد هزار جان را فداي يك تن ميكند. اشاره به سنت اقطاع (شكلي از زمينداري) در اين بيت، وضعيت اقتصادي جامعه را روشن ميكند و در نهايت كل شعر كه خطاب به سلطاني قدر قدرت و تامالاختيار است، پرده از مناسبات عمودي قدرت و استبداد تام و تمام پرده برميدارد، حاكمي كه همه حيات و ممات و مال و املاك رعايا متعلق به او است و اين شكل از مناسبات قدرت، روي ديگر سكه همان عشقهاي تند و تيز و افراطي است. جايي كه سلطان ظلالله جاي معشوق مينشيند و معشوق همان شاهنشاه قدر قدرت و مبسوط اليد است، يادآور اين بيتهاي مشهور از سعدي شيرين سخن: ما گدايان خيل سلطانيم/ شهربند هواي جانانيم// بنده را نام خويشتن نبود/ هر چه ما را لقب دهند آنيم//گر برانند وگر ببخشايند/ ره به جاي دگر نميدانيم// چون دلارام ميزند شمشير/ سر ببازيم و رخ نگردانيم.