حمله كيهان
به آيتالله هاشميرفسنجاني
گروه سیاسی
نيست كه ببيند روزگار آينده، همچنان روزگار قدرت نظامي است و نه گفتمان و مذاكره!
بهرغم گذشت 7سال از فوت آيتالله هاشميرفسنجاني، هنوز مخالفان افراطي آيتالله نسبت به رويكردهاي اعتدالي او كينه به دل دارند و تلاش ميكنند آيتالله را بنوازند. يكي از تلاشهاي مستمر آيتالله هاشميرفسنجاني تلاش براي جايگزيني گفتوگو و مذاكره به جاي چالشهاي نظامي و فيزيكي بود، رويكردهايي كه باعث شد ايران در دوران دولت سازندگي و بهرغم تندرويهاي برخي افراد و جريانات راديكال در جناح راست، بتواند روابط مطلوب و معقولي با جهان پيراموني، همسايگان و اروپا برقرار سازد. زمينههاي ارتباطي درستي كه در دولت اصلاحات به اوج رسيد و باعث شد دامنه وسيعي از ظرفيتهاي سرمايهگذاري و ارتباطي ميان ايران و كشورهاي ديگر شكل بگيرد. اين رويكرد اما در دولت احمدينژاد به عنوان دولت مورد حمايت كيهان و بسياري از رسانهها و چهرههاياصولگرا، رنگ باخت و ايران با دامنه وسيعي از تحريمهاي اقتصادي روبهرو شد. تحريمهايي كه در سالهاي ابتدايي دهه 90 تا امضاي برجام طي سالهاي 94 و 95 و از سال 97 تا به امروز، تنها در حوزه صادرات نفت، بر اساس اعلام اوپك ضرر 450ميليارد دلاري را متوجه ايران ساخته است. احمدينژاد اما بدون توجه به اين مشكلات در آن دوران خطاب به اعضاي شوراي امنيت سازمان ملل اعلام ميكرد: «آنقدر قطعنامه عليه ايران صادر كنيد تا قطعنامهدانتان پاره شود!» اين قطعنامهها اما ايران را درگير تحريمهايي ساخت كه سايه سنگين آن هنوز اقتصاد و معيشت خانوادههاي ايراني را تحتالشعاع قرار داده است. ديروز اما كيهان با انتشار يادداشتي به نقد ديدگاههاي آيتالله در خصوص ضرورت اتخاذ رويكردهاي مذاكرهاي به جاي تنازعات ميداني نوشت: «هاشمي نبود تا ببيند روزگار آينده همچنان روزگار قدرت نظامي است و نه گفتمان و مذاكره! نبود تا ببيند برخلاف مشورت دروغ مشاورانش، آلمان و ژاپن بالاترين سرمايهگذاريهاي نظامي را در دنيا داشته و باز هم بر حجم آن افزودهاند.»
كيهان ادامه داد: محسن هاشمي در سالگرد درگذشت مرحوم هاشمي نوشت: «در رسانههاي رسمي ما، واژه دشمن، كلمه پرتكراري است و همراه با تئوري توطئه به ترجيعبند مواضع و سخنان مسوولان مختلف كشور در قواي سهگانه تبديل شده است. اينكه بزرگترين دشمن جامعه ايران، استكبار جهاني و دشمنان خارجي است، اينكه اكثر قدرتهاي بينالمللي جمع شدهاند تا ما به اهداف خود نرسيم، اينكه بايد به دنبال نفوذيهايي باشيم كه ظاهر و سخنان غيرانقلابي دارند. اما آيا واقعا اينگونه است؟
انتخاب نام «رفاه» براي مدرسه اسلامي در دورهاي كه شاهد اوج گرفتن تفكرات چپ و سوسياليسم اسلامي در جامعه بوديم كه در سخنان مرحوم شريعتي و مواضع روشنفكران ما بروز پررنگي داشت، شايد از يك مبارز انقلابي نظير هاشمي و همفكران ايشان در تاسيس مدرسه رفاه از جمله شهيدان باهنر و بهشتي و رجايي بعيد به نظر ميرسد. اما در نگاه آيتالله هاشمي و همفكران ايشان، بزرگترين نياز جامعه رفاه مردم بود و از اينرو مهمترين آرمان و هدف را ايجاد رفاه براي جامعه اسلامي و مردم ايران ميدانستند.
هاشميرفسنجاني در دوره رياستجمهوري نيز تمام هموغم خود را در جهت توسعه اقتصادي ايران و تامين رفاه براي نسل فعلي و نسلهاي آينده قرار داد و نام دو دوره رياستجمهوري را دولت سازندگي برگزيدند.
نگاه هاشمي به رفاه و توسعه تنها متكي به داخل نبود، بلكه او سياست خارجي را نيز در خدمت اين نگاه قرار داد... نگاه هاشمي دقيقا مقابل رويكردي بود كه ايران و توان ايران را سرمايهاي در جهت تحقق اهداف ايدئولوژيك و رسالتهاي انقلابي ميدانست و با تضعيف قدرت اقتصادي و قرباني كردن رفاه جامعه ميخواست كه جهان را تغيير دهد.
اكنون ميتوانيم به اين پرسش پاسخ دهيم كه بزرگترين دشمن ايران از نگاه هاشمي چه بود؟ آري، هاشمي بزرگترين دشمن ايران را فقر و از بين رفتن طبقه متوسط ميدانست و با اتكا به مباني اسلامي كه آمدن فقر را معادل رفتن ايمان و معيشت عمومي را لازمه رستگاري و دينداري مردم ميداند، هيچ اولويتي را بالاتر از رفاه عمومي جامعه و مبارزه با فقر و رقم زدن توسعهاي پايدار براي كشور نميدانست.
گرچه هاشمي دقيقا ۷ سال قبل و در شرايطي كه كشور رشد دورقمي ناشي از برجام و شرايط مطلوب اقتصادي را تجربه ميكرد، از دنيا رفت، اما با هشدارها و ابراز نگرانيهايش امروز ما راكه جامعه در منجلاب فقر و بحران معيشت گرفتار شده پيشبيني ميكرد. او فقير شدن جامعه را به منزله رويگرداني از انقلاب ميدانست و نميخواست به هيچ قيمتي، زندگي مردم قرباني شعارهاي ماجراجويانه در سياست خارجي و داخلي شود. سخن هاشمي با آنان كه نگران اسلام و انقلاب و از دست رفتن آنها در جامعه هستند، اين بود كه معيشت عمومي و توسعه كشور را مختل نكنيد كه اگر فقر در جامعهاي وارد شود، دين از آن خارج ميشود.»
سخنان انتزاعي آقاي محسن هاشمي در حالي است كه تبلور رويكرد مرحوم هاشمي در دولت برجام، به پرهزينهترين مديريت در حوزه اقتصاد و سياست خارجي ختم شد. آن مرحوم امروز نيست تا ببيند رفتار كاملا همراه و منفعل دولت مورد حمايت وي، چگونه به هار شدن بيشتر دولتهاي اوباما و ترامپ و بايدن در امريكا (و در انگليس و فرانسه و آلمان) انجاميد. اجراي نسخه مدنظر مرحوم هاشمي و برخي گروههاي مدعي اعتدال و اصلاحات موجب شد هم برنامه هستهاي كه چند ده سال براي آن زحمت كشيده شده بود، تا مرز تعطيلي پيش برود، هم تحريمها بر اثر گستاخ شدن دشمن دوبرابر شود، هم ضريب جيني (نشانگر شكاف طبقاتي) روند صعودي بگيرد و هم بالاترين نرخ تورم به ميزان ۶۰ درصد ثبت شود.
مرحوم هاشمي نبود تا ببيند برخلاف تصور و اظهاراتش مبني بر اينكه وزير خارجه امريكا قول داده كمكاري در برجام را جبران كند، يك فريب بزرگ بود و بازگشت تحريمها و تهديد طرفهاي همكاري با ايران در قالب تحريمهاي ويزا و آيسا و سيسادا (و سپس بسترسازي براي تصويب قانون مادر تحريمها/ كاتسا) از همان دولت اوباما آغاز شد. نبود تا ببيند به قول وي «تابوشكني در مذاكره با امريكا» فقط امريكا را طلبكارتر كرد تا وعدههاي برجامي را گرو بگيرد و واگذاري قدرت نظامي و منطقهاي را طلب كند. نبود تا ببيند كه انكار دشمني دشمن موجب توقف دشمنيها نميشود. هاشمي نبود تا ببيند روزگار آينده همچنان روزگار قدرت نظامي است و نه گفتمان و مذاكره! نبود تا ببيند برخلاف مشورت دروغ مشاورانش، آلمان و ژاپن بالاترين سرمايهگذاريهاي نظامي را در دنيا داشته و باز هم بر حجم آن افزودهاند.
از سوي ديگر بايد به محسن هاشمي يادآور شد دولت كارگزاران، برنامه توزيع ثروت به برخي بيعدالتيها و تبعيضها را پايهگذاري كرد و ضمنا تورم ۴۹ درصدي را در سال ۱۳۷۴ به ثبت رساند كه تا قبل از ركورد تورمي دولت روحاني (۶۰ درصد)، بالاترين ركورد تورمي چند دهه اخير بود. بدين ترتيب بزرگترين آسيبها به طبقات پايين و متوسط جامعه در دولتهاي هاشمي و روحاني زده شد. شايد محسن هاشمي دوست نداشته باشد مرور كند، اما به ياد ايشان ميآوريم كه ميراث دولت مورد حمايت مرحوم هاشمي در حوزه اقتصادي، كسري بودجه ۴۸۰ هزار ميلياردي و بدهي ۱۵۰۰ هزار ميليارد توماني بوده است.