• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5705 -
  • ۱۴۰۲ دوشنبه ۳۰ بهمن

محمد وكيلي در گفت‌وگو با «اعتماد» از تفاوت اصلاح‌طلبي سياست‌محور و جامعه‌محور مي‌گويد

روح اصلاح‌طلبي روزنه‌‌گشا است

مهدي   بيك اوغلي

در روزهايي كه طيف‌هاي راديكال اصولگرا در غياب رقيب با فراغ بال در حال برنامه‌ريزي براي جلوس بر صندلي‌هاي بهارستان هستند، اصلاح‌طلبان كه شلاق سنگين ردصلاحيت‌ها بر بدنه آنها فرود آمده، تلاش مي‌كنند گفتماني را ذيل 2جريان اصلي اثرگذار خود ايجاد كرده و در ادامه براي آينده از آن بهره‌برداري كنند. از ابتداي شكل‌گيري جنبش اصلاحات در ايران اما، 2جريان اصلي در كنار خرده‌گفتمان‌هاي ديگر در امتداد هم حركت كرده و در بزنگاه‌ها به كنشگري پرداختند. جريان اول، جرياني ذيل عنوان طرفداران جامعه محوري است كه نماد برجسته آن جبهه مشاركت (و اتحاد ملت) است. جبهه مشاركت با رويكردهاي آوانگاردتر به دنبال كسب دستاوردهاي حداكثري براي جنبش اصلاحات بود. در كنار اين جريان، گروه‌هاي ميانه‌روتر اصلاح‌طلب نيز در قالب احزابي چون كارگزاران (پدر معنوي اين جريان آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني بود)، اعتماد ملي (به ليدري مهدي كروبي)، حزب همبستگي و... فعاليت‌هاي خود را پيگيري مي‌كردند. اين دو طيف در سال‌هاي اخير با عناويني چون طيف‌هاي «جامعه‌محور »و «صندوق‌محور»شناخته مي‌شوند. كنشگري اين دو طيف اصلاح‌طلب در بزنگاه‌هاي مهمي چون انتخابات رياست‌جمهوري سال‌هاي 84 و 88 باعث بروز انتقادات فراواني شد. ائتلاف اين دو گروه يا طيف‌هاي ميانه‌رو و معتدل اما پيروزي مهم سال 92 را رقم زد و باعث شد تا دستاوردهاي مهمي چون برجام و بهبود مناسبات ارتباطي با جهان پيراموني و... در اين برهه شكل بگيرد. در عرصه داخلي هم اعضاي جبهه مشاركت توانستند حزب اتحاد ملت را شكل داده و فعاليت‌هاي سياسي خود را دنبال كنند. با عبور از اين دوران پرفراز و فرود، اين دو طيف اصلاح‌طلب در آستانه انتخابات سال 1402 در برابر پرسش‌هاي مهمي قرار گرفتند. گروه‌هاي صندوق‌محور اعلام مي‌كنند، مهم‌ترين دستاوردهاي جريان اصلاح‌طلب در برهه‌اي شكل گرفته كه آنها امكان حضور در دايره قدرت را داشتند. در نقطه مقابل اما طيف‌هاي جامعه‌محور معتقدند كه فرصتي براي كنشگري در اختيار آنها قرار داده نشده، بنابراين ضرورتي وجود ندارد تا براي جناح راست، مشروعيت‌سازي شود. «اعتماد» طي روزهاي اخير تلاش كرده تا روايت‌هاي طيف‌هاي مختلف اصلاح‌طلب درخصوص نحوه كنشگري در انتخابات 1402 را منعكس كند. در اين نوبت محمد وكيلي، فعال سياسي اصلاح‌طلب و نماينده مجلس دهم، ديدگاه‌هاي خود را درخصوص روزنه‌گشايي يا جامعه‌محوري با ما در ميان گذاشته است. وكيلي معتقد است اصلاحات تنها شانس بقاي جمهوري اسلامي و جمهوري اسلامي سرنوشت محتوم جريان اصلاحات براي كنشگري است. او همچنين با دفاع از ايده روزنه‌گشايي عنوان مي‌كند، طرح ايده‌هاي فانتزي و غيرواقع‌گرايانه كمكي به تحقق مطالبات مردم و رشد اصلاح‌طلبي در ايران نمي‌كند.

 

اين روزها دو جريان در بدنه اصلاحات شكل گرفته كه گروهي با عنوان تدريج‌گرايان و طيف ديگري با عنوان جامعه‌محوران در فضاي عمومي كشور حضور پيدا كرده‌اند. تحليل شما از اين تكثر و تنوع چيست؟

شخصا از سال‌ها قبل با روزنه‌گشايان و تدريج‌گرايان، قرابت بيشتري احساس مي‌كنم و با گروه دوم كه گروهي صفر يا صدي هستند، تفاوت ديدگاه دارم. تصور مي‌كنم روح اصلاح‌طلبي در ديدگاه نخست (روزنه‌گشايي) تجلي دارد. چون روح اصلاح‌طلبي، روحي تدريجي و روزنه محوري است. ماحصل ديدگاه دوم اين بود كه در سال 98 فرصت را از جريان اصلاح‌طلب گرفتند و اين غفلت باعث شد، جريانات رقيب اصلاح‌طلب، مجلس را يكدست به دست بگيرند. در مرحله بعد هم در سال 1400 ساختار اجرايي را كاملا به دست بگيرند و فرصت حضور اصلاح‌طلبي در ساحت قدرت را از دست داد.

اما اين تفاوت‌ها و تناقض‌ها، موضوعاتي نيستند كه يك‌شبه ايجاد شوند و مسبوق به سابقه هستند. سابقه اين تفاوت ديدگاه‌ها از كجا نشأت مي‌گيرد؟

تفاوت‌هاي اين دو ديدگاه در واقع برآمده از يك كلان ديدگاه ديگر است. گروهي از ابتدا معتقد به اصلاح‌طلبي جامعه‌محور بودند و جريان ديگري معتقد به اصلاح‌طلبي صندوق‌محور و حكومت‌محور بودند. جامعه‌محورها استدلال مي‌كردند كه بايد فاصله اصلاح‌طلبي با حاكميت بيشتر شود تا بتوان پيوند عميق‌تري با مردم جامعه ايجاد كرد. من با اين تفسير از اصلاح‌طلبي مشكل داشته و دارم و معتقدم گفتمان اصلاح‌طلبي جامعه‌محور هيچ نمونه موفقي براي راستي‌آزمايي ايده خود ندارد، بلكه ما (اصلاح‌طلبي صندوق‌محور) نمونه‌هاي بسياري داريم بر نقض اين ايده و اينكه اين رويكرد (اصلاح‌طلبي جامعه‌محور) اساسا فاقد دستاورد بوده است. در 2 خرداد سال 1376 كه رفورميست‌ها، ساختار دولت و رياست‌جمهوري را به دست گرفتند، اثر اصلاح‌طلبي در خُلق ايرانيان و در سبك حكمراني قابل قياس با دوره 84 تا 92 (دوره خروج اصلاح‌طلبي از ساحت قدرت) نبود. ما دوره‌اي را داريم كه اصلاح‌طلبي حكومت‌محور شده بود (يعني سال‌هاي 76 تا 84) اثري كه اين دوره بر سبك حكمراني و بر خلق و خوي ايرانيان گذاشت، تاريخي و ماندگار است. حتي فرصت‌هايي كه براي جمهوري اسلامي خلق كرد منحصر به فرد است. هم در اصلاح نگاه جهانيان به حاكميت ايران، نهادينه‌سازي آزادي‌هاي مورد مطالبه جامعه، بهبود وضعيت اقتصادي جامعه و... اين تاثيرات قابل بررسي است، بنابراين اصلاح‌طلبي وقتي در هرم قدرت قرار داشت تاثيرات خود را در اصلاح روندها نشان داده است. كارنامه اصلاح‌طلبي در زماني كه در قدرت بوده، قابل ارائه است. طي سال‌هاي 84 تا 92 كه دوره عزلت و خزان اصلاح‌طلبي به لحاظ قدرت است، براي راستي‌آزمايي ايده اصلاح‌طلبي جامعه‌محور، بايد ديد اين دوره چه دستاوردي داشته است؟ آيا در اين دوره از رهگذر ارتباط با دانشگاه‌ها، اصلاح‌طلبان جامعه محور توانسته‌اند به تربيت نيروي انساني اصلاح‌طلب برسند كه امروز حداقل دست اصلاح‌طلبان به لحاظ منابع انساني باز باشد؟ خير؛ آيا توانسته‌اند با جامعه پيوند بخورند به گونه‌اي كه جامعه از متريال پيوند اجتماعي با اصلاح‌طلبان براي آينده براي پيشبرد ايده‌هاي اصلاحات استفاده كند؟ باز هم خير... بنابراين اين فاصله‌اي كه طي سال‌هاي 84 تا 92 شكل گرفت، میان ذهنیت جامعه با انديشه اصلاح‌طلبانه فاصله انداخت. اگر نبود اقدام سلبي شوراي نگهبان در ردصلاحيت آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني و البته سوءمديريت‌هاي بسيار دولت احمدي‌نژاد، شكل نمي‌گرفت مشخص نبود حتي حماسه سال 92 خلق شود. مي‌خواهم بگويم اين دو ايده امروزي كه ايده‌هاي روزنه‌گرايان با ايده‌هاي قهرگرايان است، ذيل دو ايده اصلاح‌طلبي جامعه‌محور و اصلاح‌طلبي صندوق‌محور يا سياست‌محور قابل بررسي است. اصلاح‌طلبي سياست‌محور، تنها شانس تاثيرگذاري اصلاح‌طلبي است، چون اساس اصلاح‌طلبي ناظر به اصلاح روندها در حوزه قدرت است. اگر اصلاح‌طلبي را از قدرت خلع‌يد كنيم و فاصله‌اي ميان اصلاح‌طلبي و قدرت ايجاد كنيم، معنايش اين است كه اصلاح‌طلبي را به يك ايده روشنفكري فانتزي در خلأ تنزل داده‌ايم. ردپاي روشنفكري در خلأ هم در تاريخ معاصر ايرانيان وجود دارد؛ ردپايي كه هرچند ثبت شده اما عملا فاقد اثرگذاري در مناسبات سياسي و اجتماعي مردم بوده است.

اما منتقدان اصلاح‌طلبي سياست‌محور اشاره مي‌كنند كه هسته سخت قدرت، عملا قلمرويي را براي كنشگري سياسي اصلاح‌طلبان باقي نگذاشته است، بنابراين مشاركت در چنين آوردگاهي به جز اينكه براي گروه‌هاي تماميت‌خواه، مشروعيت ايجاد كند، اثري نخواهد داشت. پاسخ شما به اين اظهارات چيست؟

ببينيد، اگر امروز جرياني معتقد است كه همچنان بايد با صندوق‌هاي راي به عنوان تنها شانس و مرجع اثرگذاري ارتباط داشته باشيم ناشي از اين ايده كلي است كه معتقديم اصلاح‌طلبي سياست‌محور و صندوق‌محور است كه مي‌تواند روندهاي كژكاركرد را اصلاح كند. اصلاح‌طلبي جامعه‌محور، ترجمان يك اصلاح‌طلبي فانتزي آسايش‌محور است، اما چون دوستان ما روي آن را ندارند كه به لوازم اين نوع اصلاح‌طلبي تمكين كنند، ناچارند آن را در زرورق ايده جامعه‌محور قرار بدهند تا شايد از پيامدهاي منفي آن در مواجهه با نقد جامعه دور بمانند. واقع آن است كه تنها شانس بقاي جمهوري اسلامي اصلاح‌طلبي است. ما هم اگر در منويات‌مان صادق باشيم، مجبوريم با صداي بلند اعلام كنيم، همان‌طور كه اصلاحات تنها شانس بقاي جمهوري اسلامي است، اصلاحات هم محكوم به جمهوري اسلامي است. از منظر تئوريك، تنها ابزار اصلاحات هم صندوق‌هاي راي است. به لحاظ تاكتيك كار سياسي يا كنشگري سياسي هم براي يك جريان سياسي زنده بسيار‌بسيار مهم است كه سازمان راي خود را حفظ كند. اساس زنده ماندن يك جريان سياسي به حفظ سازمان راي خود است. مهم نيست كه ما در زميني به شرط نتيجه بازي كنيم تا سازمان راي خود را حفظ كنيم. مهم اين است طوري بازي كنيم كه سازمان راي‌مان را از دست ندهيم. وقتي ما از صحنه انتخابات به هر دليلي و با هر توجيهي قهر كنيم، اولين خسارتي كه وارد مي‌شود آن است كه سازمان راي كه شامل كنشگران ميداني هستند و جور اصلاح‌طلبي را در شهرستان‌ها مي‌كشند به مرور زمان بلاتكليف مي‌شوند. اين افراد چون افراد ميداني و كنشگران عملياتي هستند، نمي‌توانند به راحتي كنار بكشند، به همين دليل با قهر جريان سياسي اصلاح‌طلب، آنها در جريان رقيب هضم مي‌شوند. پس از دو دوره قهر در 98 و 1400 و تكرار آن در 1402 ديگر سازمان رايي براي اصلاحات باقي نمي‌ماند كه حتي اگر روزي مردم ايران تصميم به حضور در انتخابات بگيرند بتوان از آن سازمان استفاده كرد و پيروز شد. ديگر سازمان رايي كه بتواند كارگرداني و كار ميداني كند، وجود ندارد، به همين جهت براي حفظ سازمان راي هم كه شده، جريان اصلاح‌طلب بايد همچنان پاي صندوق راي حضور پيدا كرده و همچنان عهدشان را با صندوق برقرار سازند تا سازمان راي حفظ شود. تا روزي كه شرايط فراهم شد، ابزار كنشگري از دست نرفته باشد، اما با شرايطي كه امروز اتفاق افتاده، بخشي از اين سازمان راي در حال حذف شدن است. چون سازمان راي تا قيام قيامت كه با جريان اصلاحات ميثاقنامه منعقد نكرده كه هر زمان ميل‌شان كشيد وارد معامله برد‌- برد شوند.

وضعيت سازمان‌هاي راي اصلاحات در شهرستان‌ها و حوزه‌هاي انتخابيه چگونه است؟

در بسياري از شهرستان‌ها سازمان راي اصلاح‌طلبان مستهلك شده است. اين سازمان‌ها بايد به‌روزآوري شوند. جريانات قومي و شبه اصولگرايي تلاش مي‌كنند اين سازمان را مصادره كنند. حتي بدنه حزبي جبهه اصلاحات هم در شهرستان‌ها و استان‌ها راه خود را عملا جدا كرده‌اند. جدا از احزاب مهمي مثل اعتماد ملي، كارگزاران، ندا و مردمسالاري و... كه به صورت حزبي راه خود را جدا كرده‌اند، نمايندگان شهرستاني كه همچنان حول محور رياست جبهه و حزب اتحاد فعاليت مي‌كردند در حال جداسازي راه خود هستند. خبر دارم به عنوان كنشگران ستادهاي انتخاباتي افرادي كه حتي اسم اصلاح‌طلبي را ندارند فعاليت مي‌كنند. بازي كه برخي دوستان تحت عنوان جبهه اصلاحات در قالب قهر با صندوق‌ها راه انداخته‌اند به مرور زمان اثر خود را در ساحت قدرت از دست مي‌دهد، چون اثر عشوه تا حدي ماندگار است. دوم، اثرگذاري خود را در جامعه ايراني ازدست مي‌دهد چون از قديم گفته‌اند از دل برود هر آنكه از ديده برفت. سوم، اثر خود را بر سازمان راي خود هم ازدست مي‌دهند، چون سازمان‌هاي راي هرگز عهد دائمي با فرد يا جرياني نبسته‌اند كه سرنوشت خود و فرزندان‌شان را به ايده‌هاي فانتزي يك جريان خاص گره بزنند. آنها در ميدان به مرور زمان به اقتضائات شخصي خود عمل مي‌كنند همچنان‌كه اين وضعيت در حال اتفاق افتادن است. ايده روزنه‌محور و صندوق‌محور حول ايده اصلاح‌طلبي سياست‌محور است. ايده اصلاح‌طلبي سياست‌محور، حول تجربه تاريخي است كه نشان داده اصلاح‌طلبان زماني اثرگذار بوده‌اند كه در ساحت قدرت حضور داشته‌اند. در برهه‌هايي كه از قدرت به دور بوده، فاقد اثرگذاري حتي به اندازه تربيت نيروي انساني خود بوده است.

اما منتقدان ايده اصلاح‌طلبي صندوق‌محور، اعلام مي‌كنند مگر مجلس دهم كه با حضور اصلاح‌طلبان و ميانه‌روها شكل گرفت، چه اثرگذاري عميقي داشته كه باز هم براي شكل‌گيري چنين مجلسي تلاش شود؟

مجلس دهم، نمونه‌‌ مجالسي بود كه جريان اصلاح‌طلبي در آن حضور قدرتمندي داشت، كارايي اين مجلس به‌رغم تبليغات منفي دامنه‌داري كه عليه او بود به لحاظ توجه به مطالبات اصلاح‌طلبانه مردم ايران قابل قياس با مجلس يكدست اصولگراي انقلابي فعلي نيست؛ چه در بخش قانون‌گذاري و چه در حوزه نظارت. دولت‌هاي اصلاح‌طلبي كه طي ساليان اخير روي كار آمدند چه دولت خالص سيدمحمد خاتمي و چه دولت تركيبي و ائتلافي حسن روحاني، به لحاظ كارآمدي قابل قياس با دولت‌هاي يكدست اصولگرا نيستند. اين حرفي كه بهانه قهر دوستان حداكثرطلب ما در جبهه اصلاحات است، هم به لحاظ نظري قابل دفاع نيست و هم از منظر تجربه تاريخي فاقد شاهد تاريخي است. برعكس شواهد بسياري وجود دارد كه شانس ما براي اثرگذاري، حضور در دايره قدرت و نظام حكمراني است.


  شخصا از سال‌ها قبل با روزنه گشایان و تدریج‌گرایان، قرابت بیشتری احساس می‌کنم.
  در 2خرداد سال 76 که رفورمیست‌ها، ساختار دولت و ریاست جمهوری را به دست گرفتند،اثر اصلاح‌طلبی در خُلق ایرانیان و در سبک حکمرانی قابل قیاس با دوره 84 تا 92 (دوره خروج اصلاح‌طلبی از ساحت قدرت)نبود.
  اصلاح‌طلبی سیاست‌محور ، تنها شانس تاثیرگذاری اصلاح‌طلبی است، چون اساس اصلاح‌طلبی ناظر به اصلاح روندها در حوزه قدرت است.
  معتقدیم اصلاح‌طلبی سیاست‌محور و صندوق‌محور است که می‌تواند روندهای کژکارکرد را اصلاح کند.
  پس از دو دوره قهر در 98 و 1400 و تکرار آن در 1402 دیگر سازمان رایی برای اصلاحات باقی نمی‌ماند که حتی اگر روزی مردم ایران تصمیم به حضور در انتخابات بگیرند بتوان از آن سازمان استفاده کرد.
   در بسیاری از شهرستان‌ها سازمان رای اصلاح‌طلبان مستهلک شده است. این سازمان‌ها باید به‌روزآوری شوند. جریانات قومی و شبه‌اصولگرایی تلاش می‌کنند این سازمان را مصادره کنند.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون