دكترين روابط اجتماعي
علي صديق
در جامعه مدرن امروزي اگر با كسي در ارتباط هستيم ميبايست منافع بين طرفين به صورت مساوي تقسيم شود، اين منافع عبارت است از: مادي و معنوي. در منافع معنوي، گفتار، رفتار، اخلاق، احترام متقابل، آستانه تحمل، زبان بدن، لفظ قلم و اينگونه مسائل رعايت ميشود. در منافع مادي، تقسيم هزينه، سودآوري مشترك، مديريت هزينه، آورده مشترك، تجميع اضرار، مشاركت در اجرا بايد مدنظر باشد. پيشينه تاريخي ما ايرانيان كه سرآمد تاريخ جهانيان هستیم و تشريفات و آداب معاشرت ما مورد مقبوليت جهان كهن و معاصر است، پر از آموزههاي اخلاقي و ديني است.
چه بسا مهاجمان و مهاجران گذركرده از اين سرزمين كهن اين سنت حسنه را به عنوان تحفه و ارمغان با خود به يادگار بردهاند كه امروز در جاي جاي اين دهكده جهاني شاهد رواج برخي از آداب و اخلاقيات ما ايرانيان در آن مكان هستيم. در گذر از چگونگي پيدايش اخلاقيات و آداب خاص ما، شاهد پيدايش بعضي از مكتبهاي اخلاقي غيرايراني در جامعه خود هستيم كه نسل تشنه به دنبال آن رفته و كمكم سنتشكني باعث فراموشي اصول تشريفات پارسي شده است. عياري و جوانمردي و پهلواني و نكونامي و مشتيگري از خصلتها و مكتبهاي كف جامعه ما بوده كه متاسفانه در گذر زمان بعضي از آنان جاي خود را به مكتبهاي جايگزين وارداتي داده كه براي نسل ديروز كاملا ناشناخته است.
در اصول روابط اجتماعي بيرون و روابط اجتماعي درون (خانواده) تكروي و تكقانوني حتما منجر به سقوط و ريزش و جدايي اعضا از اركان ميشود و نمونه آن را همه شاهد بوديم و هستيم. در جامعه خانوادگي اگر پدر با برادر رفتاري بسته و محدودكننده با ديگر اعضاي خانواده داشته باشد، طبعا اعضاي خانواده به جهت جلب حمايت اين خواسته را بيرون از كانون خانواده جستوجو ميكند يا برعكس، در يك جامعه نيز اگر اين خواسته محقق نشود گرايش به سمت دشمنان سرزمين مادري تا حد جداييطلبي پيش خواهد رفت. ارتباط اجتماعي برابر يعني من براي و تو براي من و منافع مشترك يعني ما، در جامعه ما، من معني ندارد، در جامعه ما من براي تو تلاش ميكنم و تو براي من، يكي از شعارها و تلقينهاي فكري سربازان رومي در جنگها اين بود كه من براي زندگي سرباز كناري ميجنگم و او براي من به اين معنا كه اگر او زنده بماند ما دو نفر خواهيم بود براي دفاع از زندگي من!! انگيزهسازي در ارتباط اجتماعي مهمتر از خود جامعه است، چون حيات يك جامعه به زنده بودن و شادابي است و اگر اين پويايي و شادابي نباشد جامعه مرده، مفهوم و انگيزهاي براي رشد نداشته و فقط در حال ادامه دادن است. تقسيم و درك منافع، حلقه گمشده جامعه امروز بقامحور است، جامعه عصيانگر من محور هيچگاه به نتيجه نميرسد و فقط عنوان جامعه در حال رشد را يدك ميكشد. در روابط اجتماعي مشترك پايبندي به وفاداري به منافع لازمه اين زنجيره حيات ميباشد، متاسفانه در بعضي از سازمانها و ادارات كاركنان هنوز به درك منافع مشترك نرسيدند و فكر ميكنند سازمان محل تقابل طرفين و ترقي هم به صورت گذشتن از هم و پله كردن همكاران است و همكاران را مانع پيشرفت ميبينند و عامل پيشرفت، درحالي كه بقاي مادي و معنوي يك سازمان با همبستگي زنجيرهاي جامعه پرسنلي آن بستگي دارد. حس خوب تعامل، توسط پدر خانواده، مدير و ارشدترين فرد جامعه به وجود ميآيد، مهرباني، گذشت، تامل، تعمق، درك موقعيت، وجدان، سياست و دورانديشي ازجمله عواملي است كه ميتواند بقاي يك روابط اجتماعي پايدار را تضمين كند.
كارشناس ارشد تشريفات بينالملل