در به در به دنبال بليت هواپيماي بوشهر
مرجان يشايايي
چند سالي است در فصل زمستان سفر به جنوب ايران و سواحل خليجفارس سخت مورد استقبال واقع شده و اگر زماني شمال ايران مقصد محبوب گردشگري به شمار ميآمد، حالا جنوب هم سهم چشمگيري از اين بازار را از آن خود كرده. اينكه چقدر از اين گردشگران خارجي يا داخلي هستند، موضوع اين يادداشت نيست. آنچه ميخواهم بگويم تجربه شخصي من براي رفتن به بوشهري براي سفري چند روزه است. بيش از يك ماه قبل، با جمعي از دوستانمان تصميم گرفتيم در تعطيلات هفته اول اسفند سفري به بوشهر داشته باشيم و از جاذبههاي بينظير اين نقطه از كشورمان ديدن كنيم. شوق و ذوقي داشتيم و هيچ نميدانستيم براي اين سفر چند روزه قرار است هفت كفش آهنين پوشيد و هفت اقليم را درنورديد!
تيمي كه مسووليت هدايت و بردن گروه را برعهده داشت، به تكاپو افتاد و يك روند پراسترس را آغاز كرد. اول تا چندين روز سايتها باز نشده بودند و هيچ افقي از گردشگري يك ماه آينده ديده نميشد. يعني ماي گردشگر نميدانستيم ميتوانيم براي يك ماه آينده بليت هواپيما يا جاي اقامت پيدا كنيم يا نه. دوستانمان گوش به زنگ هر نشانه اميدواركننده بودند تا بتوانند قدم بعدي بعني رزرو جاي اقامت را بردارند. قدم اول اما انگار طلسم شده بود؛ بليت نبود. براي پيدا كردن بليت هواپيما دست به دامان هر آژانس مسافري و دوست و آشنا كه به فكرشان ميرسيد، شدند. سرپرست تيم كه خود سالها در بوشهر و سيراف به عنوان مرمتگر و معمار و سرپرست طرح كار كرده بود و شبكه وسيعي از دوستان و آشنايان داشت، هم آخر نتوانست اين قفل را باز كند. پيدا كردن بليت تبديل به يك روند پرزحمت و پراضطراب شد. تقريبا از سفر منصرف شده بوديم كه در آخرين لحظه انگار معجزهاي شد و يك پرواز جا داد. سرعت عمل براي رزرو بليت هواپيماي 27 نفر هيچ كم از شبيخونهاي گروههاي واكنش سريع نداشت و در همان چند دقيقه كه قرار بود جواب بيايد، سطحي از استرس را تجربه كرديم كه قطعا براي يك سفر تفريحي چند روزه بيمعني است. رزرو جاي اقامت هم كار كمدردسري نبود.
به رسانهها كه مراجعه كنيد، ميبينيد كمبود شديد بليت هواپيما و بعضا قطار كار امروز و ديروز نيست و زخم مزمن ناوگان حمل و نقل ناكافي و ناكارآمد به خصوص در بخش هوايي و ريلي انگار قرار نيست درمان شود. هر وقت به دليلي موج مسافران در كشور بايد جابهجا شوند، مشكل نبود بليت هواپيما و قطار بالا ميگيرد. مردم اعتراضي ميكنند و مسوولان هم براي آژانسهاي مسافرتي خط و نشان ميكشند كه اگر بليت را گران يا خارج از مسيرهاي قانوني و رسمي بفروشيد، چنين و چنان ميكنيم. مشكل اما جاي ديگري است. وقتي سازمان هواپيمايي در 22 ارديبهشت 1402، در اطلاعيهاي در خصوص گراني و كمياب شدن بليت هواپيما توضيح داد: «تحريم تحميلي، ناوگان هوايي را با محدوديت مواجه كرده و منجر به عدم تناسب عرضه و تقاضا شده است تا جايي كه براي پاسخ به تقاضا به تعداد ۵۵۰ فروند هواپيما نياز داريم، اما اكنون ۱۷۰ فروند هواپيماي فعال داريم.» معلوم شد ديگر سياستهاي نظارتي هر قدر هم جدي باشند، نميتوانند جلوي رونق بازار سياه بليت را بگيرند. اگر قرار است بتوانيم سهمي از بازار گردشگري جهاني را از آن خود كنيم يا دستكم مردممان بتوانند بيدغدغه سفر كنند، بايد هواپيما و قطار به تعداد كافي و كيفيت خوب داشته باشيم. اينكه چرا نداريم، در حيطه مسووليت مردم نيست. مردم مناطق گردشگري ما با برپا كردن بومگرديها و انواع اقدامات جذب گردشگر سهم خود را به كمال درباره رونق اين صنعت ادا كردهاند. ما هر قدر ميزبانهاي فهيم و مهرباني باشيم و كشور ما هر قدر زيبا و متنوع و داراي جاذبههاي گردشگري يگانه باشد، باز هم اين دولت است كه بايد زيرساختهاي خدمات و امكانات سفر ايمن در كشور را فراهم كند.