درك نادرست از مرجعيت
عباس عبدي
يكي از مسائلي كه در سياست اهميت ويژهاي دارد، مفهوم گروههاي مرجع است. اين مفهوم از گذشته شكل گرفته و بار معنايي آن همچنان بر دوش كلمات و تحليلها سنگيني ميكند، در حالي كه جهان تغيير كرده است و چنين پديدهاي ديگر وجود ندارد يا بسيار ضعيف شده است. در گذشته، رهبران سياسي در جايگاهي بودند يا قرار ميگرفتند كه حرف آنان فصلالخطاب بود. رابطه مردم با آنان رابطه رهبر ـ پيرو يا مريد و مرادي بود. فراموش نكنيم كه رهبران سياسي بهطور معمول با اطرافيان و مشاوران خود مشورت ميكردند، ولي در نهايت حرف خودشان راهگشا و مُطاع بود. بالاترين سطح اينگونه از رابطه رهبر- پيرو در جريان پيروزي انقلاب ميان مردم و رهبري امام ديده شد. اين رابطه يك رويه ديگري هم داشت كه شايد كمتر مورد توجه قرار ميگرفت. درست است كه مردم مريد رهبران خود بودند، ولي رهبران نيز رعايت مطالبات و خواستهاي مردم را ميكردند، حتي اگر به لحاظ شخصي چندان توافقي با آن نداشتند. به عبارت دقيقتر در بسياري از موارد رهبران تابع پيروان ميشدند، چون ميدانستند كه اگر چنين نكنند، اعتبار و قدرت نفوذ خود را از دست خواهند داد. بنابراين نفوذ مواضع رهبران كاريزماتیک در گذشته، بدون قيد و شرط هم نبود. اين پديده از دهه ۹۰ ميلادي قرن بيستم، به علل گوناگون و مهمترين آن شكلگيري رسانههاي جديد، به مرور تضعيف گرديد، و اكنون به اوج خود رسيده است، زيرا شبكههاي اجتماعي به گونهاي است كه چندان اعتبار و زمينهاي براي ظهور و بروز چنين رهبراني باقي نميگذارد. اين شبكهها ميان عنصر محبوبيت و نيز دنبالكنندگي (فالوور) با تبعيت فاصله انداخته است.
به عبارت ديگر از افراد و گروهها قدسيتزدايي كرده است. به ويژه آنكه اين شبكهها موجب بالا آمدن چهرههايي شده است كه خودشان هم داعيه قدسيت ندارند و يك سلبريتي هستند و نه بيشتر.
اين موضوع در انتخابات ايران به گونهاي رقم خورده كه هنوز عدهاي گمان ميكنند كه مراجع سياسي مردم چون گذشته در رفتارشان اثرگذار هستند. با توجه به تجربه گذشته به ويژه انتخابات ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ و كليد واژه «تكرار ميكنم»، اين تصور وجود دارد كه اين گفتههاي خاتمي بود كه مردم را به پاي صندوق راي كشاند تا به فرد مورد نظر راي دادند. واقعيت اين است كه اين اظهارنظر گرچه مهم بود، به ويژه و با توجه به نزديكي آرا، حتما در نتيجه نهايي بسيار هم تعيين كننده بود. ولي تصور اينكه مردم فقط منتظر شنيدن چنين دستوري بودند تا به پاي صندوق بيايند، نادرست است. در واقع اين گفتارهاي رهبران سياسي فقط در صورتي شنيده ميشود كه زمينه مناسب آن ابتدا فراهم شده باشد. رهبران سياسي در شرايط كنوني حتي قادر نيستند كه حواريون خود را با دستورات خود همراه كنند، چه رسد به اينكه بخواهند مردم را بسيج كنند. اگر بخواهم از تمثيل استفاده كنم، مثل خودرويي است كه روي سطح شيبدار قرار دارد ولي به علت اصطكاك به سمت پايين حركت نميكند، كافي است كه يك يا چند نفر آن را هُل دهند و نيروي مقاومت اصطكاك را خنثي كند، از اينجا به بعد خودرو با سرعت شتابدار به سوي پايين حركت خواهد كرد. در واقع انرژي پتانسيل در اين خودرو وجود دارد، فقط بايد با يك هُل دادن، مقاومت در برابر بروز آن را خنثي كرد. حالا اگر اين خودرو در سطح شيبدار ولي رو به بالا قرار داشته باشد، با هُل دادن ميتوان آن را به حركت در آورد ولي ادامه دادن حركت نيروي خيلي زيادي ميخواهد كه امكان تامين آن وجود ندارد، لذا پس از مدتي هُلدهندگان خسته ميشوند ولي از آنجا كه مقاومت اصطكاك را خنثي كرده و به حركت در آمده است، به عقب برميگردد و هُلدهندگان را نيز زير خواهد كرد.
اين اشتباه در انتخابات اخير از سوي همه جريانها كمابيش ديده ميشود. پيشتر در انتخابات ۱۳۹۶، جريان تحريم خيلي فعال شد، ولي توجه نداشت كه خودرو در شيب به سوي صندوق قرار داشت و آنان ميخواستند آن را به دور شدن از صندوق هُل دهند، لذا نتيجه معكوس گرفتند. در انتخاباتهاي بعدي، ماجرا تغيير كرد. اكنون و در ادامه اين تغيير، توجه نميكنند كه هيچ مرجع سياسي مهمي كه رابطه خوبي با پيروان داشته باشد، باقي نگذاشتهاند كه مردم روي حرف او حساب كنند. حتي اگر هم چنين مرجعيتي باشد، لزوما نميتواند برخلاف مسيري كه در ذهن اغلب مردم است، حركت كند. دنياي امروز، از اغلب افراد مرجعيتزدايي كرده است. تنها راه موثر براي جلب مشاركت عمومي توجه مستقيم به خواست آنان و اميدوار كردنشان به آينده است. كليد اميدوار كردن مردم نيز دست حكومت است. كار سختي نيست. كافي است به مردم و خواست آنها احترام بگذاريد و راه را بر آنان نبنديد. بقيه راه را خودشان خواهند رفت.