«اعتماد» در گفتوگو با فعالان سياسي بررسي ميكند
صفکشی پسا انتخاباتي
پوستاندازي جناح راست از «اصولگرايي» به «راديكالیسم»
مهدي بيك اوغلي
انتخابات اسفند 1402 چه تغيير و تحولاتي را در بطن عرصه سياسي كشور ايجاد كرده است؟ تبعات اين تحولات در جريان اصلاحطلبي چگونه ظهور و بروز مييابد؟ اصولگرايان به عنوان برنده يك آوردگاه بدون رقيب، چه تحولاتي را از سر ميگذرانند؟ صفكشي نيروهاي برانداز پس از اين انتخابات چگونه خواهد بود؟ اينها بخشي از پرسشهايي است كه اين روزها با پايان گرفتن انتخابات در محافل گوناگون و شبكههاي اجتماعي طرح ميشوند و لازم است درباره آنها بحث و تبادل نظر كرد. به اعتقاد بسياري از تحليلگران، مهمترين خروجي اين انتخابات جدا از تلاش برخي طيفهاي معتدل براي روزنهگشايي، ورود اصولگرايان دست راستي از دوره «خالصسازي» به هنگامه «افراطگرايي» است. تغييراتي كه «جمهوري اسلامي» را در برابر خطري چون تبديل شدن به «حكومت اسلامي» قرار ميدهد.
پوستاندازي جناح راست
در واقع جريان راست كشورمان كه پس از دوم خرداد 76 با عنوان «محافظهكاران» در فضاي سياسي كشورمان فعاليت داشتند و پس از سال 84 و ظهور محمود احمدينژاد عنوان «اصولگرايي» را براي خود انتخاب كرده بودند، وارد عصر تازهاي از فعاليتهاي سياسي خود ميشوند كه ميتوان آن را با انگ و انگارههايي چون «افراطگرايي» تحليل و تفسير كرد. البته نميتوان از اين واقعيت چشمپوشي كرد كه هنوز در بدنه جناح راست، طيفهاي ميانه و معتدلي هم حضور دارند كه تلاش ميكنند از اصول اصولگرايان حفاظت كرده و ارتباط سيستم با مردم را تقويت كنند. قدرت اين بخش از جناح راست، اما در مواجهه با طيفهاي تندروتر اين جناح، قابل توجه نيست. گروههاي افراطي جناح راست كه خود را فاتح اكثر آوردگاههاي سياسي از سال 98 به اين سو ميدانند و سيطره خود را بر نهادهايي چون دولت، مجلس، شهرداري تهران و اغلب ساختارهاي مديريتي كشور مستدام داشتهاند، در غياب اصلاحطلبان به دنبال پالايش و تسويه در جريان اصولگرايي هستند. نشانههاي اين انشعاب و پالايش را در ايجاد ليستهاي گوناگون انتخاباتي ميان طيفهاي اصلي جناح راست و تخريب برخي نامآوران جناح راست به عينه ميتوان مشاهده كرد. عبدالرضا داوري، فعال سياسي اصولگرا اين فضاي تخريبي را اين گونه شرح ميدهد: «موج تخريبي كه در اين انتخابات عليه قاليباف برپا شد، در تاريخ معاصر ايران بيسابقه است، حتي بيش از حجم تخريب هاشميرفسنجاني در سال 78. زندگي سياسي قاليباف به قبل و بعد از 11 اسفند 1402 تقسيم ميشود و نتيجه انتخابات هرچه باشد، او از 12/12/1402، قاليبافي ديگر است.» معناي «قاليبافي ديگر» در واقع تغييرات بنياديني در بطن جريان راست را نويد ميدهد. در كنار اين موضوع، نشستن نامهايي چون محمود نبويان، اميرحسين ثابتي و حمید رسايي قبل از محمدباقر قاليباف در راس ليست فاتحان انتخابات تهران، نشاندهنده عصر تازهاي است كه زين پس جريان راست با آن مواجه خواهد شد. عصري كه برخي تحليلگران از آن با عنوان آغاز دوران حاكميت اسلامي به جاي جمهوري اسلامي ياد كردهاند.
آغاز عصر حكومت اسلامي؟
قرار گرفتن 3 شاگرد آيتالله مصباح در ليست تهران و ساير مصباحيون در ليست فاتحان شهرهايي چون قم، مشهد و... پيامهاي بسياري در بطن خود دارد. غلامحسين كرباسچي، عضو حزب كارگزاران سازندگي در مواجهه با اين ديدگاه كه شاگردان مصباح در راس ليستهاي شهرهاي بزرگ قرار گرفتهاند، بنابراين حرف آقاي مصباح به كرسي نشسته، مينويسد: «همه را ردصلاحيت كردند بعد ميگويند، اول شدهايم!» اشاره كرباسچي به ردصلاحيت اكثريت قريب به اتفاق اصلاحطلبان و چهرههاي رايآور ميانهرو است. بسياري از چهرههاي سياسي با اشاره به ديدگاههاي خاص آيتالله مصباح در خصوص تزئيني دانستن راي مردم، افزايش ردصلاحيتها، تكيه مصباحيون در راس نهادهاي تصميمساز و كمتوجهي به مطالبات مردم را به معناي پايان عصر جمهوري اسلامي و ورود به دوران حاكميت اسلامي قلمداد ميكنند. قبل از انتخابات سال 98 بود كه علياكبر رائفيپور در يكي از سخنرانيهايش با اشاره به مدل حاكميت چيني، اعلام كرد در ايران هم ميتوان با تكيه به اقليتي محدود، اكثريتي خاموش را مديريت كرد! حيرتانگيز اينكه علياكبر رائفيپور 4 سال پس از آن سخنراني در شمايل مهمترين چهره ليستساز انتخابات مجلس 1402، وظيفه رتق و فتق امور افراطگرايان (اصولگرايان سابق) را به دست گرفته و مجلس دوازدهم را با حضور اعضاي جبهه پايداري، مصباحيون، برخي اصولگرايان سنتي و معدودي از نواصولگرايان شكل ميدهد.
سياستمحوري يا جامعهمحوري؟
اما براي مقابله با اين روند چه بايد كرد؟ در اين خصوص دو نگاه و دو تحليل ميان جريان اصلاحطلب و ميانهرو وجود دارد. برخي معتقدند همچنان بايد به رويكردهاي سياستمحور پايبند ماند و زمينه پيروزي در آوردگاههاي بعدي را فراهم كرد و جمعي ديگر مانند محمد متولي معتقد به پايبندي به رويكردهاي جامعهمحور هستند. محمد توسلي، دبيركل نهضت آزادي ايران اما تحليل متفاوتي از اين وضعيت دارد. او با اشاره به انتخابات 1402 مينويسد: «تجربه انتخابات 1402 بار ديگر نشان داد كه پس از سال 96 در شرايط كنوني تمسك به اصلاحات انتخاباتمحور جايگاهي ندارد و تنها راهبرد پيشرو براي برگزاري انتخابات آزاد در راستاي منافع ملي راهبرد اصلاحات جامعهمحور از طريق توانمندسازي جامعه و وفاق همه كنشگران حول مطالبات مشترك ملي است.» در نقطه مقابل بسياري از چهرههاي اصلاحطلب ميانهرو از ضرورت پايبندي به رويكردهاي سياستمحور و لابيهاي سياسي با حاكميت براي تغيير در رويكردها براي انتخابات آينده صحبت ميكنند. در كشاكش اين تحولات و اين آيند و روندها بايد ديد سرانجام تغييرات برآمده از اين انتخابات چه سرنوشتي را براي عرضه سياسي و عمومي ايران رقم ميزند؟ آيا افراطگرايان دست راستي موفق ميشوند به ايده حكومت اسلامي جامه عمل بپوشانند يا اصلاحطلبان و طرفداران جامعه مدني جمهوري اسلامي را از گزندهايي كه با آن مواجه شده است، حفظ ميكنند؟ پاسخ اين پرسش را گذر زمان و نحوه كنشگري گروههاي سياسي مشخص ميكند.
نشستن نام هایی چون محمود نبویان، امیر حسین ثابتی و حميد رسایی قبل از محمد باقر قالیباف در راس لیست فاتحان انتخابات تهران، نشان دهنده عصر تازه ای است که زین پس جریان راست با آن مواجه خواهد شد.
غلامحسین کرباسچی، عضو حزب کارگزاران سازندگی در مواجهه با این دیدگاه که شاگردان مصباح در راس لیستهای شهرهای بزرگ قرار گرفته اند، بنابراین حرف آقای مصباح به کرسی نشسته، می نویسد:« همه را ردصلاحیت کردند، بعد می گویند، اول شده ایم.»
آیا افراطگرایان دست راستی موفق می شوند به ایده حکومت اسلامی جامه عمل بپوشانند یا اصلاح طلبان و طرفداران جامعه مدنی جمهوری اسلامی را از گزندهایی که با آن مواجه شده است، حفظ می کنند؟