محمدحسن نجمي
قبل و بعد از انتخابات يازدهم اسفند ماه، حواشي زيادي در فضاي سياسي ايران ايجاد شده؛ محافظهكاران كه از در دست گرفتن مجدد كنترل مجلس خيالشان راحت بود، اقدام به رقابت دروني كردند. محافظهكاران آنقدر چهره و شخصيتهاي شناخته شده براي وارد شدن به مجلس داشتند كه برخي آنها، نتوانستند راهي به فهرستهاي اصليشان ببرند. محافظهكاران در اين انتخابات گرچه توانستند اكثريت را بازهم تصاحب كنند، اما اين مهم به لطف يك اكثريت خاموش بود كه در انتخابات حضور نيافتند. اين اكثريت خاموش كه نزديك به 59-58درصد ميشوند، قاعدتا خواستهاند يك پيام بلند و شفاف و واضح براي تصميمگيران و تصميمسازان ارسال كنند. محمود واعظي، رييس دفتر حسن روحاني در دولت دوازدهم و وزير ارتباطات دولت يازدهم، معتقد است كه حاكميت بايد پيام اين 59-58درصد را بشنود. او كه سابقه حضور در وزارت امور خارجه را هم دارد، ميگويد بايد از سه انتخابات اخير يعني مجلس 1398، رياستجمهوري 1400 و مجلس و مجلس خبرگان 1402 درسهايي آموخته شود؛ درسهايي براي چند و چون يك رقابت واقعي كه نمايندگان همه سلايق در آن حاضر باشند، نه به اين شكل كه يك طرف پر از چهره باشد و طرف ديگر حتي نتواند بيشتر از 13-12 نفر را براي يك فهرست در پايتخت جمع و جور كند. گفتوگو با محمود واعظي كه قائممقام دبيركل و رييس دفتر سياسي حزب اعتدال و توسعه است، در دفتر شخصي او انجام شد. در ابتداي آن بنا شد بخشي از مصاحبه به تحليل انتخابات اخير و ميزان مشاركت آن اختصاص يابد و بخش زيادي از آن، در سالنامه «اعتماد» منتشر خواهد شد. در ادامه، بخش تحليل مشاركت و رقابت در انتخابات مجلس شوراي اسلامي دوازدهم و مجلس خبرگان ششم ميآيد:
درباره نرخ مشاركت در انتخابات تحليلهاي متفاوتي وجود دارد. برخي نرخ 40.8درصد رايدهندگان را يك پيروزي قلمداد ميكنند و برخي هم 60-59درصدي كه راي ندادند را مبناي تحليلشان قرار ميدهند. از نظر شما كدام يك از اين تحليلها بيشتر به واقعيت و فضاي موجود جامعه نزديك است؟
اگر مشاركت در انتخابات را بخواهيم تحليل كنيم بايد از دو بعد اين كار را انجام دهيم؛ يكي تلاش گستردهاي كه تمام رسانههاي معاند در خارج از كشور انجام دادند و از هر وسيلهاي استفاده كردند تا مردم پاي صندوقهاي راي حاضر نشوند كه البته به هدفشان نرسيدند. آنها تلاش ميكردند كه از انتخابات سال 1398 كمتر شود و چنين تصوري داشتند؛ اما به اين هدف نرسيدند. اگر تلاشهاي رسانههاي معاند و سرويسهاي گوناگوني كه روي عدم مشاركت مردم در انتخابات كار و تبليغات ميكردند را درنظر بگيريم، آنها ناكام ماندند و موفق نشدند، ولي اگر به بعد داخل كشور بپردازيم، بايد اينگونه گفت كه نظام ما از 45 سال قبل كه ايجاد شده، مبنا و اساس آن مردم بودند. مردم به اين معنا كه سرنوشت كشور بايد به دست مردم رقم بخورد و هيچ راهي جز صندوق راي نداريم و اين صندوق است كه ميتواند سرنوشت كشور را با انتخاباتي كه انجام ميشود، مشخص كند. البته كه مردم بايد حق انتخاب داشته باشد. بالاخره مردم در زمينه سياستهاي اقتصادي، سياسي، امنيتي، فرهنگي و اجتماعي و... يكسان فكر نميكنند، چون مردمي داريم كه اهل مطالعه و فهيم هستند و نقش مردم در تعيين سرنوشتشان در كشور تعيينكننده است.
وقتي مردم، براي انتخابات شخصيتها، احزاب، گروهها و نحلههاي گوناگوني را حاضر در انتخابات مجلس، خبرگان، رياستجمهوري و حتي شوراي شهر ميديدند، طبيعي بود كه مشاركت بالا ميرفت. به اين دليل كه مردم ميديدند به كسي راي ميدهند كه او را ميشناسند و وقتي به مجلس برود ميتواند صداي آنها را منعكس كند. اما در مقطعي كه اين وضع نبوده، طبيعي است كه وقتي مردم قدرت انتخاب نداشته باشند، نميآيند. احزاب هم همينطور هستند؛ آنها هم در حوزههايي وارد ميشوند كه اعضايشان تاييد صلاحيت شدهاند.
با اين مقدمه ميخواهم بگويم كه در بين نمايندگان در حوزههاي مختلف همه سلايق نبودند و چون همه سلايق نبودند باتوجه به اينكه نظرسنجيها درباره كل كشور تا چند هفته قبل روي حدود 30درصد بوده و الان به حدود انتخابات سال 98 رسيده، يك توفيق است و از اين منظر هم كه تفاوت زيادي با انتخابات 98 نداشته، ميتوان با نظر مثبت به آن نگاه كرد. چون تقريبا جنس انتخابات، رويكرد شوراي نگهبان به انتخابات، در سالهاي 98 و 1402 تقريبا شبيه به هم بوده و اقبال مردم هم مشابه بوده است.
بحث اقبال مردم چه ميشود؟
اين بحث مهمي است كه بايد ديد كه آيا ما جزو كشورهايي بوديم كه هميشه آمار مشاركت مردم در انتخابات حدود 40درصد بوده؟ غالبا در كشور انتخابات بالاي 70-60 درصد داشتيم كه باعث ميشد در منطقه و دنيا زبانزد باشيم. وقتي مخالفان ايران ميخواستند درباره كشور بحث كنند، هميشه اينگونه دفاع ميكرديم كه در راهپيماييهاي
22 بهمن مردم به عنوان حمايت از نظامشان به خيابان ميآيند و در ادوار انتخاباتي كه داريم، اكثريت مردم مشاركت ميكنند.
ببينيد كه مقام معظم رهبري چقدر روي مشاركت بالا و رقابتي شدن انتخابات تاكيد كردند اما اين اتفاق در حقيقت نيفتاد؛ هر چند مشاركت نسبت به نظرسنجيها بهتر شد اما نسبت به آنچه كه بايد هدفگذاري ميكرديم و به مردم اميد ميداديم كه آينده با انتخابشان رقم ميخورد تا پاي صندوق راي بيايند، اين اتفاق نيفتاده و معتقدم بايد يك درسي بگيريم و از امروز براي انتخابات رياستجمهوري كار كنيم.
اين سومين انتخابات متوالي است كه مشاركت زير 50درصد است. مجلس يازدهم 42درصد، رياستجمهوري سيزدهم 8/48 درصد و اين انتخابات هم حدود 41درصد.
متاسفانه از سال 98 اتفاقي افتاد كه مردم احساس كردند رايي كه دادند، نميتواند راهگشا شود. ميگويند ما هر كسي را انتخاب ميكنيم و مثلا وقتي به مجلس ميرود، تحت فشار يا هر اتفاق ديگري قرار ميگيرد. يا اينكه وقتي ميخواهند از مردم راي بگيرند خيلي منعطف هستند و شعارهاي خوبي ميدهند، اما زماني كه وارد مجلس ميشوند وارد يك گروه تند و بستهاي ميشوند كه خلاف خواست و نظر مردم عمل ميشود. قوانيني را مصوب ميكنند يا مواضعي ميگيرند كه نظرات يك اقليت بوده و نظر اكثريت مردم ايران نيست. مجلسي كه با راي كم برود، همين است. برخي هستند كه با 5 هزار يا 8 هزار راي وارد مجلس ميشوند؛ كساني كه در حوزههايي با 80 هزار يا 90 هزار راي ميرفتند، حالا با 40-30 هزار راي به مجلس ميروند. منظور اينكه وقتي مردم نيايند آن نمايندهاي كه با راي كم به مجلس ميرود، وقتي با هم جمع ميشوند، نميتوانند نماينده اكثريت مردم باشند و در واقع نماينده يك گروه اقليت هستند.
منظور از سوال به همين سخنان خودتان برميگردد كه گفتيد بايد درس گرفته شود؛ سومين انتخابات هم زير 50درصد مشاركت داشت؛ درس گرفته شده يا همچنان بر همان منوال است؟
سخنراني، تهديد و اينكه اسلام را وسط بكشيم تا مردم راي دهند، جواب نداده است. در اين انتخابات، از همه چيز خرج شد؛ همه توصيه كردند، حتي كساني كه از وضع موجود، عملكرد مجلس و وضعيت اقتصادي رضايت ندارند مانند خودمان در حزب اعتدال و توسعه، توصيه كرديم همه پاي صندوق بيايند؛ از اين منظر كه براي احترام به صندوق راي و ارسال پيامي مبني بر اينكه راهي جز صندوق راي نداريم و نه خيابان راهحل است و نه در خانه نشستن، همه مشاركت كنند. منظور اينكه در چنين شرايطي، نتيجه همين ميزان مشاركتي شد كه مشاهده ميكنيد. حزب اعتدال و توسعه در استانها تبليغ كرد و تماس گرفتيم تا شخصيتها نامنويسي كنند؛ برخي ثبتنام كردند و برخي هم نه؛ خيلي از آنهايي كه با خواهش و تمنا راضيشان كرديم تا نامنويسي كنند و نامزد شوند، ردصلاحيت شدند كه نتيجهاش هم همين ميشود.
معتقديد چه نتيجهاي از اين مشاركتها بايد گرفته شود؟
درسي كه بايد گرفت اين است كه مشاركت بالا در انتخابات، دلخوش كردن به راي دادن يك اقليت نيست كه در نتيجه آن يك مجلس تشكيل شود و يك و سال اندي ديگر هم يك دولت تشكيل شود. دولت و مجلسي قوي هستند كه با مشاركت بالاي مردم بر سر كار بيايند. مردم وقتي به يك رييسجمهوري راي بالا دهند آن را دولت خودشان ميدانند، به تصميماتش بهتر عمل ميكنند و همراهي بيشتري دارند؛ عين همين موضوع براي مجلس نيز صدق ميكند. وقتي يك مجلس با راي بالا بر سر كار بيايد، مردم ميدانند كه نمايندهشان و تفكرشان در اين مجلس حضور دارد و آن روشي كه قرار است براساس آن كشور پيش برود و اداره شود، نمايندگانشان در قانونگذاري و نظارت حضور دارند. اگر مردم فكر كنند كه چنين نيست، اعتبار صندوق راي پايين ميآيد؛ لذا براي انتخابات رياستجمهوري بايد از امروز شروع شود. اين اصل را بايد بدانيم كه تبليغات، اينكه بگوييم اسلام در خطر است و نام امام زمان را به ميان بياوريم و اينكه بزرگان توصيه كنند، يك مقداري به افزايش مشاركت كمك ميكنند. اصل اين است كه بايد در حكمراني كشور سياستهايي اتخاذ كنيم كه مردم به آينده خودشان اميدوار باشند و اجازه دهند چهرهها و كساني كه مورد قبول مردم هستند در اين رقابت شركت كنند و هر كدام را به نوعي خارج نكنند؛ مثلا آقاي روحاني كه از نظر علمي و فقهي مشكلي ندارد و چندين دوره در مجلس خبرگان حاضر بوده است، خب ايشان را از لحاظ سياسي رد كردهاند.
از چه نظر ميگوييد از لحاظ سياسي ايشان ردصلاحيت شده است؟
بالاخره از ديدگاه سياسي رد شده است.
منظورم اين است كه با استناد به چه مصاديقي رد كردهاند؟
هنوز هيچ موردي به ما اعلام نكردهاند. ايشان سه بار هم به شوراي نگهبان نامه نوشته است. ميدانيم كه رسيده است و هنوز هيچ جوابي هم ندادهاند. منظور اينكه حالا اگر آقاي روحاني در خبرگان ميرفت و مردمي كه يك زماني 25 ميليون راي به ايشان داده بودند، نمايندهاي ميداشتند بهتر بود يا اينكه تاييد صلاحيت نكنند؟ اين روشها هر چه ادامه يابد به دلسردي منجر ميشود. لذا بايد در سياستها يك اميدي به آينده ايجاد شود و همينطور لازم است در سياستهاي اقتصادي، روابط خارجي و فرهنگي و... يك تجديدنظر انجام شود. معني مشاركت بالا و رقابتي بودن كه مقام معظم رهبري تاكيد دارند، يعني چه؟ يعني افراد مختلف بايد باشند! شما ببينيد در تهران رقابت كامل بين يك جناح بوده است. يك جناح چندين ليست كامل داشتهاند و دو جناح يعني اصلاحطلبان و اعتداليون با هم جمع شدهاند از اعضاي خودشان به 13-12 نفر كه ردههاي بالايشان هم نبوده، رسيدند و بقيه را هم با افرادي كه فكر ميكردند قرابت فكري دارند، مصاحبه كردند تا بتوانند يك ليست 30 نفره در تهران داشته باشند كه در اين ليست هم اصولگرا، هم اعتدالي و هم اصلاحطلب بود؛ خب اينكه رقابت نيست! اين فهرستي كه چهرههايش نسبت به چند فهرست جناح ديگر كمتر شناخته شدهاند يا كلا شناخته شده نيستند، بايد پول خرج ميكرد تا تبليغات شود و جا بيفتد. اما اين گروه پول هم نداشتند كه خرج كنند و هر چه بوده در فضاي مجازي بوده است يا دست به دست گشته است. منظور اينكه به اين مدل، رقابت نميگوييم.
اطلاعي از ميزان هزينه فهرست صداي ملت داريد كه چقدر خرج شده است؟
قرار شد افرادي كه در اين فهرست بودند، نفري 150 ميليون تومان براي تبليغات بدهند. برخي از آنها داشتند و اين مبلغ را پرداخت كردند، اما برخي اين مبلغ را نداشتند و كمتر پرداخت كردند. خبري هم كه دارم اين است كه چند نفر اصلا نداشتند كه اين پول را بدهند. اگر همهشان هم پرداخت ميكردند كلا ميشد 4 ميليارد و 500 ميليون تومان كه بايد براي تبليغات و توليد محتوا و مصاحبهها و اين مسائل خرج ميشد. حتي نتوانستند در شهرهاي مختلف اطراف تهران كه جمعيت زيادي هم دارد، ستاد بزنند. اينها از لحاظ مالي هم نميتوانستند رقابت كنند. صبح پنجشنبه از طرف اصولگرايان و ليستهايشان براي همه پيامك آمد؛ ميدانيد وقتي براي همه مردم تهران پيامك ارسال شود، هزينهاش چقدر ميشود؟
چقدر ميشود؟
ميلياردي است. بايد تقريبا براي 12-10 ميليون پيامك ارسال شود، چون نميدانند صاحب خط واجد شرايط راي دادن هست يا خير. روي اين حساب ميخواهم بگويم كه رقابت، يك رقابت سالم نيست. در اين نوع رقابت نميتوان ادعا كرد كه افراد، احزاب و گروههاي مختلف در حال وزنكشي هستند، چون رقابت داخل يك جناح بود، چون آنقدر چهرههاي آنها تاييد صلاحيت شدند كه چندين فهرست منتشر كردند و باز هم عدهاي بيرون ماندند. در سمت ديگر 5-4 حزب گردهم آمدند و 13-12 نفر را توانستند جمع كنند.
حالا با اين اوصاف به نظر شما كساني كه بايد، پيام اين 59-58 درصدي كه راي ندادند را ميشنوند؟
قاعدتا بايد بشنوند. الان طبيعي است براي اينكه دشمن خارجي داريم، من هم اگر برابر خارجي قرار بگيرم يا با يك رسانه خارجي مصاحبه كنم، طبيعي است اول از آنچه در كشور اتفاق افتاده دفاع ميكنم. به همين دليل اين موضوع را دو قسمت كردم. عملكرد و سياستهاي خودمان باعث شده تا به 40درصد برسد و بايد اين مورد را درست كنيم. تلاشي كه دشمنان كردند موفق نشدند. ميتوانيم با سياستهاي درست و تغييراتي كه به وجود ميآوريم، اين مشكل را حل كنيم. بايد قبول كنيم كه در سه انتخابات گذشته يعني 98، 1400 و 1402، براي كساني كه در كشور حكمراني ميكنند يك زنگ خطر و هشدار است كه برخي سياستها بايد
به گونهاي براساس قانون اساسي و منويات رهبري تغييراتي ايجاد شود كه اميد به وجود بيايد.
به نظرتان اگر ميخواستند طي اين چند سال اخير به وجود نميآوردند؟
حالا فكر كنم بين 1398 تا 1402 زمان طولاني براي اين نباشد.
سال 1398 و 1400 ميگفتند به دليل عملكرد دولت آقاي روحاني و مجلس دهم مردم كم مشاركت كردهاند، به نظر شما براي مشاركت 1402 چه موضوعي مطرح ميشود؟
كساني كه آن حرفها را ميزدند ديگر در اين چند روز گذشته نميگويند. اگر همين مايهاي كه در روزهاي اخير براي مشاركت مردم گذاشتهاند را در آن زمان ميگذاشتند اوضاع جور ديگري بود. نوع تبليغاتي كه صدا و سيما در چند روز گذشته انجام ميداد كه اگر ناراحت هستيد و انتقاد هم داريد پاي صندوق راي حاضر شويد، يعني پذيرفتهاند. حتي رهبري هم گفتند كه اگر تحول ميخواهيد پاي صندوق راي بياييد. درواقع همه قبول كردهاند كه بايد در سياستهاي كلان كشور ازجمله داخلي و خارجي و... تغييراتي ايجاد شود، لذا فكر ميكنم اين روند با اين سياست نميتواند. حالا اصلا انتخابات را كنار بگذاريم؛ در انتخابات 1400 كه اين همه تبليغات كردند كه مردم بيايند راي بدهند كه مجلس، رياستجمهوري و قوه قضاييه همه يكدست شوند تا مشكلات حل شوند. خب اين شد؛ آيا آنچه در اين مدت براي مردم اتفاق افتاده مورد قبول مردم است؟ آيا مردم انتظار داشتند كه نرخ ارز از هر دلار 24 هزار تومان كه دولت آقاي رييسي تحويل گرفته به 60 هزار تومان برسد؟ آيا انتظار داشتند آنچه بر سر سفره مردم هست، مثل مرغ و تخممرغ و ماست و پنير چند برابر شوند؟ ديگر نميتوان گفت 5درصد، 10درصد و 20درصد اضافه شده؛ چندين برابر شده است. تورمي كه در اين مدت شاهد آن هستيم و بالاي 40درصد است، براي حقوق كارمندان 20درصد افزايش درنظر ميگيرند؛ خب اين كارمند 20 و چند درصد ديگر را از كجا بياورد؟ خب سفرهاش كوچكتر ميشود. اينها مشكلاتي است كه بايد رفع شود.
اين يكدست شدن مجلس، دولت و قوه قضاييه كه اصطلاحا حاكميت يكدست گفته ميشود، چه آسيبي ميرساند؟
تجربه نشان داده اينكه همه يكدست و همصدا شوند و يكسري مسائل را مردم متوجه نشوند، راهحل نيست. مثلا موضوع فساد چاي دبش يا فسادي كه قبل از آن در موضوع نهادههاي دامي در وزارت جهاد كشاورزي انجام شده و سرپوش گذاشته شده بود، اگر در دولت آقاي روحاني اتفاق افتاده بود، چه خبر ميشد و چه ميكردند؟ اما ماجراي فساد در واردات نهادههاي دامي را كه كلا اجازه رسانهاي شدنش را ندادند؛ چاي دبش را هم به رسانهها ابلاغ كردند كه موضوع رسمي اين نيست و جلوي آن را گرفتند. منظور اينكه از شفافيت است كه مردم اميدوار ميشود. اينكه همه مسائل پنهان شود، كاري را جلو نميبرد. الان كه همه نهادهاي كشور در حال حمايت از دولت هستند. در همين انتخابات اخير، آقاي حدادعادل گفت كه ما كساني را در ليست قرار ميدهيم كه مخالف دولت نباشند؛ به زبان ديگر يعني ميخواهيم افراد موافق دولت را به مجلس بفرستيم. شرطشان را اول گفتهاند؛ ما خودمان هم كه در دولت بوديم ميگفتيم نماينده لزوما نبايد با هر كاري كه دولت انجام ميدهد، مخالفت كند. نماينده بايد منصف باشد و درست حمايت كند، اما الان از ابتدا ميگويند بايد اينگونه باشيد تا بتوانيد وارد فهرست و بعدا مجلس شويد. اگر يكسري شاخصهاي ديگر تعيين ميكردند، ميگفتيم خب خيلي خوب است؛ اما براي كساني كه قرار است وارد مجلس بشوند تا بر كار دولت نظارت كنند، شرط ميكنند كه بايد مخالف دولت نباشيد و حامي باشيد! به معناي ديگر، هميشه ميگفتند نمايندگان بايد وكيلالمله باشند و وكيلالدوله نباشند. اينگونه وكيلالدوله ميشوند؛ ما نميخواهيم برچسب بزنيم و همه كساني كه مورد راي و انتخاب مردم قرار ميگيرند محترم هستند؛ حتي اگر با راي كم وارد مجلس شوند، مورد احترام ما هستند و بالاخره اين مجلس ما است. ما دوست داريم اين مجلسي قدرتمند باشد اما خودمان مجلس را تضعيف نكنيم.
اين حرفهاي آقاي حداد را تضعيف مجلس ميدانيد؟
قطعا تضعيف مجلس است. يكي از كارهاي مهم مجلس نظارت بر كار دولت است؛ خب كسي كه چنين شرطي ميگذارد كه نميتواند نظارت كند و با هم تفاهم ميكنند.
مثلا موضوع فساد چاي دبش يا فسادي كه قبل از آن در موضوع نهادههاي دامي در وزارت جهاد كشاورزي انجام شده و سرپوش گذاشته شده بود، اگر در دولت آقاي روحاني اتفاق افتاده بود، چه خبر ميشد و چه ميكردند؟ اما ماجراي فساد در واردات نهادههاي دامي را كه كلا اجازه رسانهاي شدنش را ندادند؛ چاي دبش را هم به رسانهها ابلاغ كردند كه موضوع رسمي اين نيست و جلوي آن را گرفتند.
در همين انتخابات اخير، آقاي حدادعادل گفت كه ما كساني را در ليست قرار ميدهيم كه مخالف دولت نباشند؛ به زبان ديگر يعني ميخواهيم افراد موافق دولت را به مجلس بفرستيم. شرطشان را اول گفتهاند؛ ما خودمان هم كه در دولت بوديم ميگفتيم نماينده لزوما نبايد با هر كاري كه دولت انجام ميدهد، مخالفت كند. نماينده بايد منصف باشد و درست حمايت كند، اما الان از ابتدا ميگويند بايد اينگونه باشيد تا بتوانيد وارد فهرست و بعدا مجلس شويد.
بايد قبول كنيم كه در سه انتخابات گذشته يعني 98، 1400 و 1402، براي كساني كه در كشور حكمراني ميكنند يك زنگ خطر و هشدار است كه برخي سياستها بايد
به گونهاي براساس قانون اساسي و منويات رهبري تغييراتي ايجاد شود كه اميد به وجود بيايد.