همانطور كه (در بخش اول) اشاره كرديم در سال 1385 و در مجلس هفتم قانون تشكيلات امور تربيتي مجددا تصويب و احيا شد و پس از آن در اين دوره وظايف وفعاليتهاي جديدي نيز براي امور تربيتي تعريف شد از جمله:
- تاسيس هياتهاي مذهبي در مدارس
- پرورش و تربيت مداحان در مدارس
- اعزام دانشآموزان به مناطق جنگي تحت عنوان راهيان نور
- اعزام دانشآموزان به سفر حج و عتبات عاليات اين فعاليتها با رويكرد تقويت مباني اعتقادي و ديني دانشآموزان طراحي و به اجرا گذاشته شد اما بايد اعتراف كرد كه نتوانست آنگونه كه بايسته و شايسته است، اين هدف مهم را محقق سازد علت عمده آن هم به اين موضوع برميگردد كه نگاه يك بعدي سطحينگر و قالبي مبتني بر درگيري حواس به جنبههاي مناسكي وبيروني ديني آنهم در شكل متراكم آن كه به رويكرد اشباع ديني از آن ميتوان ياد كرد به نوعي دلزدگي و كندي روند جريان جامعهپذيري دروني ديني در نسل نوجوان را به دنبال داشت و اين فعاليتها از اثر بخشي مطلوبي برخوردار نبود.
نكته مهم ديگر اينكه فعاليتهاي تربيتي و فرهنگي در مدارس بسيار زياد و شلوغ شد و بسياري از دستگاهها و نهادهاي دولتي و عمومي و نظامي فعاليتهاي خود را در مدارس به اجرا ميگذاردند و اين موضوع ضمن آنكه فعاليتهاي متعدد امور تربيتي را سبب شد جريان مديريت امور تربيتي را تا حدود زيادي از امور تربيتي سلب نمود.
3-5- وظايف و فعاليتهاي امور تربيتي و سند تحول بنيادين در دوره جديد:
در دوره جديد با توجه به شرايط حاكم بر نظام جهاني و نيز جامعه ايراني و دگرگونيهاي سريع و عميق و همهجانبهاي كه در جامعه خصوصا به دليل دنياي مجازي و متاورس در كنار دنياي فيزيكال و رئال شكل گرفته است ونيز ويژگيهاي خاص نسل الفا و زد بايد با تكيه بر آموزههاي سند تحول بنيادين و با نگاه تلفيقي به مبحث تربيت صرفا مديريت امور تربيتي را به تشكيلات امور تربيتي واگذار نماييم و همه اضلاع و اجزاء و اركان آموزش و پرورش را به شكل تلفيقي در مسيرتربيت به كار گيريم. از كليشهگرايي، اشباع ديني، سطحينگري، تك سبببيني، تقليلگرايي و تفكيكگرايي پرهيز كنيم و بپذيريم كه خروجي اصلي نظام تعليم و تربيت مقوله تربيت است و دست يازيدن به مراتبي از حيات طيبه بر اساس سند تحول بنيادين از سه منظر زير نظامهاي 6 گانه -تعليم و تربيت تمام ساحتي و چرخشهاي تحول آفرين مورد نظر قرار گيرد.
بنابراين چند نكته مهم در اين دوره ازفعاليتها امور تربيتي و تشكيلات آن حائز اهميت است كه به اختصار به آن اشاره خواهيم نمود:
1- پذيرش نگاه تركيبي-تلفيقي به آموزش و پرورش به عنوان يك نگاه اساسي و عام پنداشتن مفهوم تعليم و تربيت و عدم تفكيك مقوله آموزش از پرورش بر مبناي آموزههاي سند تحول بنيادين و چرخشهاي تحول آفرين كه در اين سند مطرح شده است.
2- الزامات و تمهيد امكانات لازم براي تحقق آرمانهاي تعليم و تربيت با تاكيد برتقويت حرفهاي و علمي امور تربيتي
3- توسعه مهارتهاي تخصصي حرفهاي و تربيتي مربيان امور تربيتي متناسب با شرايط جديد و تحقق اهداف آن
4- اگر براساس آموزههاي سند تحول بنيادين و نيز تجارب جهاني فكر كنيم محصول اصلي نظام آموزش و پرورش تربيت است.
تمامي نقشها و مسووليتها در نظام عريض و طويل آموزش و پرورش براي اين امر محقق ميشود كليديترين پست بهدليل نقش مديريت تربيت به امور تربيتي مربوط ميشود.
لذا دارندگان اين پست كليدي:
الف) بايد توسعه حرفهاي و مهارتهاي تخصصي حرفهاي دانشي نگرشي و تربيتي پيدا نمايد.
ب) خود توسعهگري مربيان تربيتي بايدهمواره ومستمر محقق شود ومربيان تربيتي دانش و توانش و بينش و منش خود را مستمرا ارتقا بخشند. بهبود مستمر مهارتها و صلاحديدهاي حرفهاي را وجهه همت خويش سازند و خود توسعهگري را در چهار قلمرو ارتقا بخشند.
- توسعه شخصي
- توسعه شغلي و حرفهاي
- توسعه مديريت
- توسعه مهارت خدمات اجتماعي
و در نهايت بايد باور كنيم كه مديريت يكپارچه مربيان تربيت در مدارس توسط امور تربيتي مديريت شود و آنها قادر باشند همه عوامل مدرسه از معلم و معاونين و كادر و اولياء دانشآموزان را براي تحقق امر تربيت به كار گيرند و مشاركت دهند و در نهايت مربيان امور تربيتي بايد مديريت تربيت را به عهده گيرند نه انجام فعاليتهاي اجرايي امور مربوط به تربيت را.
اين نگاه به امور تربيتي تحقق بخش آموزهاي مهم سند تحول بنيادين است كه به عنوان مهمترين چرخش تحولآفرين به تحول مدرسه از يك نهاد آموزشي به يك نهاد فرهنگي و تربيتي و اجتماعي تاكيد دارد. براي روشنتر شدن بحث مروري بر اين چرخشهاي تحولآفرين خواهيم نمود.
چرخشهاي تحول آفرين در سند تحول بنيادين براساس نگاه درست بهمفهوم تربيت حاصل ميشود. مهمترين اين چرخشها عبارتنداز:
آموزش و پرورش بايد تحول از نهادي صرفا آموزشي به نهادي فرهنگي- تربيتي و اجتماعي و مولد سرمايه اجتماعي مبدل گردد.
از كنترل بيروني و ايجاد محدوديت به خويشتنباني ارزشمداري عقلاني مسووليتپذيري تحول يابد.
از انحصاري انگاري در تربيت به مشاركتپذيري اركان عوامل موثر در تربيت چرخش يابد نگاه تلفيقي به جاي نگاه تفكيكي بنشيند. از مدرسه بيهويت و فاقد امكانات و فناوري به مدارس با هويت به مدرسه صالح و كانون تربيتي مهم تبديل گردد.
از تامين صرف كلاس درس به سازماندهي موقعيتهاي يادگيري مبدل شود. از انحصار يادگيري در كلاس درس به تنوع بخشي تربيتي و يادگيري تغيير يابد.
از نگاه تفكيكي به فضاهاي فيزيكي مدارس به نگاه فرآيندي به تربيت و ساخت مجتمعهاي تربيتي چرخش پيدا كند.
از نگاه به معلم به عنوان كارمند اداري به شخصيتي علمي تربيتي تغيير جهت دهد.
از فرهنگ سازماني بسته (محصور نمودن مربيان در فضاي مدرسه) به مشاركتجويي علمي و انتقال تجربيات در سطوح مختلف (مدرسه، محلي، ملي و بين اللملي) تحول يابد.
از برنامههاي صلب و بسته در تربيت مربيان به برنامههاي منعطف براي دستيابي به آرمانها مبدل گردد.
از معلم به عنوان مجري تصميمات برنامههاي درسي به معلم تصميم ساز در فرآيند برنامهريزي درسي ارتقا يابد.
از معلم به عنوان انتقالدهنده دانش به معلم به عنوان مربي اسوه تربيتي سازماندهنده فرصتهاي تربيتي تكامل يابد. از يكسان نگري و توليد انبوه به پذيرش تنوع و تكثير چارچوب نظام معيار اداري فكر كند.
از نگاه تجزيهاي و تفكيكي به نگاه يكپارچه نگر و تلفيقي به هويت انساني در تمام ابعاد و ساحتها يعني
1- اعتقادي - عبادي واخلاقي
2- اجتماعي- سياسي
3- زيستي بدني
4- زيبا شناختي و هنري
5- اقتصادي- حرفه اي
6- علمي و فناوري
بينديشد.
از دانشآموزي منفعل در كلاس درس به فردي فعال در محيط تربيتي تبديل شود از روشهاي خشك فردي و انعطافپذير به روشهاي خلاق- فعال و گروهي ارتقا يابد از رقابتهاي فردي و تنشزا به رفاقتهاي جمعي و تعالي بخش جهتگيري نمايد.
از انباشت اطلاعات و حافظهمحوري به شايستگيها در تمام ساحتهاي تعليم و تربيت (تمام ساختي) تغيير جهت دهد از برنامهريزيهاي موردي و پراكنده به برنامهريزيهاي راهبردي و آينده نگر بينديشيد. از حاكميت نگاه جزيرهاي در حوزههاي اجرايي به تاكيد بر فرآيندها و پيامدها براساس نظام معياراسلامي تحول يابد.
از طراحي مدرسه توسط مهندسين فني به طراحي تيمي با لحاظ نمودن ابعاد مدرسه صالح تغيير شكل دهد از سازگاري با شرايط محيطي به هويتيابي مقاومت در بر شرايط نامساعد و تغيير آنها تحول يابند از مديريت اداري و كنترل به راهبري تربيتي و مبتني بر نظام معيار اسلامي از تمركز گرايي به مشاركتجويي و مسووليتپذيري تغيير رويه دهد.
در پايان اگر فرداي بهتر براي امور تربيتي ميخواهيم بايد با نگاه ويژ نكات ذيل را براي ارتقا امور تربيتي مورد توجه قرار دهيم:
1- اجراي كامل قانون احياي امور تربيتي مخصوصا گزينش آموزش نگهداشت نيروي انساني مومن متخصص و با انگيزه
2- تامين منابع مورد نياز فعاليتهاي پرورشي به همراه توسعه و بازسازي، نوسازي و شادابسازي فضاهاي پرورشي
3- ايجاد پيوند مستمر حوزههاي فناوري و فضاي مجازي با فعاليتهاي حوزه پرورشي
4- مدرسه محور كردن فعاليتهاي پرورشي با احياي سرانه پرورش مدارس.
5- جدي گرفتن تشكلهاي دانشآموزي و مشاركت دادن نظاممند آنها در فعاليتهاي مدرسهاي
6- توزيع متوازن فعاليتهاي پرورشي در تمامي ساحتهاي تربيتي با بازنگري برنامههاي موجود
7- حذف برخي از فعاليتهاي كمبازده و تعريف فعاليتهاي نوين و جديد پرورشي با تاكيد بر استفاده از هنر و امكانات فضاي مجازي
8- تغيير نقش مربي تربيتي در مدرسه از مجري فعاليتها به راهبر تربيتي
9- حذف گزارشگيريهاي صوري و تدوين و اجراي نظام ارزشيابي حضوري
10- توسعه مشاركت خانوادهها در برنامهها و فعاليتهاي پرورشي