• ۱۴۰۳ جمعه ۱۵ تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5720 -
  • ۱۴۰۲ شنبه ۱۹ اسفند

خودكشي و اهالي هنر

سعيد هنرمند

خودكشي دروازه‌اي تاريك و هولناك براي خروج از زندگي است. مغاكي كه روزانه صدها نفر را به سوي خود مي‌كشاند و مي‌كشاند. اقدام به قتل آگاهانه و پايان دادن به زندگي خويشتن با روش‌هايي معمولا خشن و چنان دردناك كه شمار بسياري از نجات‌يافتگان ابراز داشته‌اند دقايقي پس از اجراي آن از كرده خود پشيمان شده و در تقلاي كمك گرفتن و نجات يافتن و بازگشت به زندگي بوده‌اند و بي‌گمان كساني كه خاطره‌اي از اين تجربه وحشتناك دارند احتمال بسيار اندكي دارد كه انتحار را تكرار كنند. اين كنش در تمامي اديان، سنن، مكاتب و فرهنگ‌ها به‌شدت مورد نكوهش قرار گرفته است. در اديان ابراهيمي عقوبتي بس تلخ براي عاملين اين فعل درنظر گرفته شده است و بارها در كتب مختلف ديني توصيه به پرهيز از آن شده و حتي آموزه‌هاي مكاتب برخاسته از تفكرات ماترياليسمي نيز ارتكاب چنين عملي را ناهنجاري پنداشته و به‌ شدت آن را رد مي‌كنند و با بهره‌مندي از علوم روانشناسانه و جامعه‌شناسانه سعي در كنترل، ممانعت و منصرف كردن شهروندان از گرايش به خودكشي دارند. در طول تاريخ و در ليست بلندبالا از افرادي كه جان از خود ستانده‌اند، اسامي نام‌آوران بسياري نيز به چشم مي‌خورد. از سياسيون مغلوب معروف گرفته تا انديشمندان مغذوب حكومت و ورزشكاران محبوب مردم، از هنرمندان تاثيرگذاري كه اين‌گونه مردن‌شان قلب انسان را به درد مي‌آورد. مرگ خودخواسته هنرمندان بزرگ در رشته‌هاي مختلف به قدري پرتعداد است كه ذكر مثال پرگويي است. 

بزرگاني كه عدم آنها براي جامعه هنر موجب خسران و محروميت از تكرار احتمالي شاهكارهاي هنري ايشان مي‌شود. هنرمندان به سبب بهره از هوش ذاتي بالا و ادراك ريزبينانه بخش‌هاي پنهان مسائل گوناگون جامعه، خصوصا قضايايي كه موجب رنج و درد است، غالبا داراي شناختي عميق‌تر از مشقات مردم هستند و گاهي اين مرارت‌ها را در آثار هنري خود شامل نقاشي، رمان، عكس، تئاتر، موسيقي، مجسمه، فيلم و بسياري ديگر از كالاي هنري منعكس مي‌كنند و به دليل حس همذات‌پنداري با طيف مردم در رنج و درد غالبا داراي روحيه‌اي ظريف و شكننده هستند. شخصي كه بينشي تهي از ظرافت و روحيه‌اي خالي از لطافت داشته باشد محال است بتواند كالايي هنري، اثرگذار و قابل تأمل را پديد آورد، مگر اينكه مانند بسياري از هنرمند نمايان، شياد و كپي‌كار باشد. از همين رو دلايل خودكشي اصحاب هنر را مي‌توان به دو دسته كلي تقسيم كرد: الف- مسائل شخصي و خانوادگي: ۱- ضربات شديد عاطفي مانند طلاق، شكست عشقي و مرگ عزيزان و عدم تحمل اين موقعيت‌هاي غم‌آلود ۲- ابتلا به بيماري‌هاي صب‌العلاج كه موجب از پا افتادن و خانه‌نشيني مي‌گردد ۳- اعتياد شديد به انواع دراگ يا الكل و طردشدگي توسط نزديكان. 
ب: معضلات مرتبط با زندگي حرفه‌اي و كاري هنرمند: ۱- بيكاري‌هاي طولاني (اكثريت افراد جامعه هنر درگير بحران‌هاي مالي هستند. اگر شخص علاقه‌مند به كار هنري توان مديريت و اداره خود در يك زندگي مملو از تنگناهاي مالي را نداشته باشد ابدا نه بايستي پا در اين عرصه خطير بگذارد، چراكه فقر و هنر دست‌كم در كشور ما داراي پيوندي ناگسستني هستند) ۲- پيشامدهايي كه زمينه‌ساز 
به خطر افتادن آبروي فرد هنرمند شناخته شده در سطح جامعه مخاطبان وي مي‌شود ۳- عدم استقبال مردم و مخاطبان از كالاي هنري عرضه شده توسط هنرمند و تكرار اين پس‌زدگي در دفعات متعدد و ازدست دادن اعتماد به نفس كاري ۴- شكست متوالي در برابر رقيبان تازه‌نفس. 
نوع ديگري از خودكشي براي برخي هنرمندان وجود دارد كه به قصد مرگ فيزيكي نيست اما زمينه‌ساز آن و موجب به پايان رسيدن دوره هنري آنها مي‌گردد و از مهم‌ترين پيش‌زمينه‌هاي رخداد آن، مي‌توان اشاره كرد به دست كشيدن از مطالعه و آموختن (حتي در دوران اوج)، وهم رسيدن به قله هنر، بي‌احترامي به طرفداران، عياشي‌هاي عيان و پرحاشيه، توليد آثار سطحي و ضعيف از سر غرور و اصرار بر پذيرش آن توسط جامعه هدف، به هيچ انگاشتن و توهين به منتقدين، گله و شكايت دايمي از زمين و زمان و مردم به دليل عدم استقبال از كالاي هنري آنها. هر كدام از اين دلايل به تنهايي كافي است تا فرد هنرمند را از عرش به زير فرش بكشد. دنياي هنر افراد با استعداد بسياري را به خود ديده كه به دلايل مذكور ستاره اقبال‌شان به سرعت نزول كرد و در گمنامي كار آنها به افسردگي و مرگ خودخواسته رسيد. دنياي هنري محل در قضاوت قرار دادن خروجي نبوغ سازنده اثر هنري است و هنرمند دايما در زير ذره‌بين سنجش است و تشويق و بي‌اعتنايي بخشي دايمي از زندگي هنرمند است و اگر ذره‌اي بي‌ظرفيت باشد در برابر تشويق‌ها دچار توهم و خودبزرگ‌بيني خواهد شد كه آفت كار هنري است و عاقبتي جز دور شدن از فضاي رسمي هنري را ندارد و اگر اندكي كم‌تحمل و نقدناپذير باشد در مواجهه با ديده نشدن و نقدها، گوشه عزلت را برمي‌گزيند و هرگز آثار خود را ارايه و در موقعيت سنجش و نقد شدن قرار نمي‌دهد و تنها براي دل خودش كار هنري را پي مي‌گيرد كه انتهاي اين مسير هم جز فقر و افسردگي و مرگ‌انديشي و مرگ‌خواهي نخواهد بود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها