برخيز كاين بهار گُل افشان براي توست 1
جواد طوسي
از پشت پنجره غبار گرفته / صداي پاي بهار را ميشنوم
در اوج نااميدي/ به بهار دل بستهام / در شهر خاطرهها / و كودكانههايم
غريبانه پرسه ميزنم / اين شهر شلوغ و پرهياهو / اين لهجههاي گنگ و ناآشنا / اين صورتكهاي خندانِ دروغين را
نميشناسم / در فصل دلتنگيها اسيرم
ميخواهم از اين سال مرگبار / و سراپا خون
عبور كنم / مرگ عزيزان را باور ندارم
چه خوش گفت آن عزيز / علي حاتمي خاكسار
مرگ حق است.../ مرگ آرام و بيدردسرِ «گُلستان» را
باور دارم / مرگ كيومرثِ حلق آويز شده/ داريوش و وحيده كارد آجين شده را
نه/ كابوسها دست از سرم برنميدارند
داريوشِ سراپا خونين/ با حميد هامون هم آغوش شده
آتيلا و بيتا
چِلّهنشينِ مرگند/ در شهر يكي كس را هُشيار نميبينم احمدرضاي قافيهباز
در باد گم ميشود و/ زير لب زمزمه ميكند
بر پيشاني آينه ديدم/ كه عاشقان
بيصُراحي و باده/ به سوي دليري رفتند
و مُردند 2
قافيه باختگانِ تحقير شده / خواب عدالت را ميبينند
قيصر كجايي؟ / آق منگُليها شهر رو قُرُق كردن
اِبي كجايي كه حُكممان را / بيآقا حسيني خواندند 3
آه سيد و قدرت 4 / بياييد دم پنجرهاي كه
به باغ گل وا ميشه / ما هنوز تشنه عدالتيم
در گذر از اين تلخكاميها / بيتابِ بهاري دوبارهام
همنوايي با ياران موافق / در فصلِ شكفتن
بازي اميدبخش ما / در اين شام غريبان است
با چشمان اشكبار / دل به حافظ شيرين سخن ميسپارم
با صبا در چمن لاله سحر ميگفتم / كه شهيدان كهاند اين همه خونين كفنان
جواب را از حسين منزوي ميگيرم / اي غرقه به خون، پيرهن سبز تنِ دوست!
وي بيرقِ گلگونِ برافراختنِ دوست! / چون جامه پر نور انالحق زنِ منصور / اي شاهد بردار شهادت شدنِ دوست!... / بودي تو و ديدي كه چه سيراب شكفتند
آن چار شقايق، به بهار بدنِ دوست... / بهارِ عارفانه را در كلام سعدي ميبينم / درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند / جهان جوان شد و ياران به عيش بنشستند
كسان كه در رمضان جنگ ميشكستندي / نسيم گُل بشنيدند و توبه بشكستند... / اگر جهان همه دشمن شود به دولت دوست / خبر ندارم از ايشان كه در جهان هستند / به سرو گفت كسي ميوهاي نميآري / جواب داد كه آزادگان تُهي دستند... / تفالي ميزنم به «زخم عقل» مسعود كيميايي / تا بهار راهي نمانده / جان به جانت زدم و نوشيدم / امانم دهيد تا مست شوم... 5
در اين فصل بيبرگي / از غزلواره اخوان گريزي ندارم
بس كه هم پايش غم و ادبار ميآيد فرود / بر سر من عيد چون آوار ميآيد فرود / ميدهم خود را نويد سال بهتر، سالهاست / گرچه هر سالم بتر از پار ميآيد فرود...
وارثم من تخت عيسي را شهيدِ ثالثم / وقت شد منصور اگر از دار ميآيد فرود... / چه حال حزنانگيزي دارد
همصدايي با شاملو / در آستانه بهار / «- نازلي! بهار خنده زد و ارغوان شكفت / در خانه، زيرِ پنجره گُل داد ياسِ پير/ دست از گمان بدار! / با مرگِ نحس پنجه ميفكن! / بودن به از نبود شدن، خاصه در بهار... » / نازلي سخن نگفت / نازلي بنفشه بود / گُل داد و
مژده داد: «زمستان شكست!»
و
رفت... ۶ / اميد و اندوهم را / در اين بهارِ پُردرد
با «سايه» قسمت ميكنم / بهارا، تلخ منشين، خيز و پيش آي / گره وا كن ز ابرو، چهره بگشاي/ بهارا خيز و زان ابرِ سبك رو / بزن آبي به روي سبزه نو.../ بهارا بنگر اين دشتِ مشوّش / كه ميبارد بر آن بارانِ آتش بها را بنگر اين خاك بلاخيز / كه شد هر خاربُن چون دشنه خونريز... / بهارا زنده ماني، زندگي بخش/ به فروردينِ ما فرخندگي بخش
هنوز اينجا جواني دلنشين است/ هنوز اينجا نفسها آتشين است... / بهارا باش كاين خونِ گلآلود/ برآرد سرخ گل چون آتش از دود... / دگر بارت چو بينم، شاد بينم / سرت سبز و دلت آباد بينم / به نوروز دگر، هنگام ديدار/ به آيين دگريي پديدار... 7
۱- مصرعي از يكي از غزليات هوشنگ ابتهاج.
۲- قسمت انتهايي قطعه شعري از مجموعه «دريا رويت نميشد، دريا آموختني بود» از مجموعه «قافيه در باد گم ميشود» احمدرضا احمدي.
۳- ارجاع به فيلم «كندو» ساخته فريدون گله.
۴- دو شخصيت اصلي فيلم «گوزنها».
۵- قسمتي از شعر «روييدن گياه» از مجموعه «زخم عقل» مسعود كيميايي.
۶- قسمتهايي از شعر «مرگِ نازلي» از مجموعه «هواي تازه » احمد شاملو.
7- قسمتهايي از قطعه شعر «بهار غمانگيز» از مجموعه «سياه مشق » هوشنگ ابتهاج.