پاسخ ايران چه تاثيري بر معادلات خاورميانه گذاشت؟
محمد بيات
پس از ساعتها انتظار و گمانهزني در خصوص پاسخ ايران در واكنش به حمله غيرقانوني و تروريستي ارتش اسراييل عليه بخش كنسولي ساختمان سفارت ايران در دمشق، يگانهاي پهپادي- موشكي نیروی هوافضای سپاه پاسداران با همكاري اعضاي شبكه مقاومت در عراق، سوريه و يمن اقدام به شليك بيش از 300 پهپاد، موشك بالستيك و كروز عليه اهداف نظامي در عمق سرزمينهاي اشغالي كردند. با آنكه بخشي از حمله نيروهاي مسلح ايران توسط سيستم پدافندي رژيم صهيونيستي، امريكا، انگليس، فرانسه و اردن دفع شد اما به گفته مقامات امريكايي حداقل 9 موشك از سد سيستم پدافندي اسراييل عبور و به پايگاه هوايي نواتيم و پايگاه رامون در صحراي النقب مورد اصابت قرار گرفتند. حمله انبوه اما كنترل شده ايران به سمت سرزمينهاي اشغالي سبب شد تا سه نگاه كلي نسبت به ابعاد و پيامدهاي حمله تاريخي جمهوري اسلامي ايران عليه اسراييل ايجاد شود.
گروه نخست با بزرگنمايي نسبت به اقدام صورت گرفته سعي دارند اهداف فراتر از ايجاد «بازدارندگي» در برابر دشمن خارجي را دنبال كنند. در اين نگاه حمله ايران به مثابه نقطه آغازي براي پاسخ به حمله يكم آوريل تعريف ميشود، بيآنكه توجهي به بيانيه نهادها و شخصيتهاي كليدي نظام در خصوص پايان عمليات انتقام شود. اين گروه به مانند جنگطلبان امريكايي- اسراييلي علاقه زيادي به درگيري مستقيم ميان تهران- تلآويو دارند بيآنكه مصلحت كشور، نظام سياسي و مردم عادي را در نظر بگيرند. البته عدهاي از كارشناسان معتقدند وجود چنين ديدگاهي در كشور لزوما «منفي» نيست و ميتواند دست ديپلماتهاي ارشد كشور را در ميز مذاكرات سياسي پر كند.
برخلاف گروه نخست بخشي از نيروهاي برآمده از اپوزيسيون در مرحله اول پاسخ متعادل ايران را به نوعي «جنگ طلبي» تفسير كردند و در عين حال با اشاره به دفع بخشي از حملات ايران توسط اسراييل، قدرت آفندي كشور را زير سوال بردند. اين گروه نيز بدون توجه به منافع و امنيت ملي كشور، صرفا براي دستيابي به اهداف كوچك سياسي، ميل زيادي به تحقير نيروهاي مسلح و كوچك نمايي حمله سيزدهم آوريل دارند. به نظر ميرسد در روزهاي آينده اگر صهيونيستها برنامهاي براي حمله آشكار يا نهان عليه تاسيسات حياتي كشور داشته باشند، بار ديگر دو گروه اول و دوم به مثابه دو لبه يك قيچي عمل كرده و سعي ميكنند تا منافع گروهي يا شخصيشان را در صدر قرار دهند. عمليات وعده الصادق براي عموم مردم ايران پاسخي عقلاني و حساب شده به اقدام تجاوزگرانه و غيرقانوني اسراييل ارزيابي ميشود. براي دسته سوم آنچه حائز اهميت است، احياي بازدارندگي و اثبات قدرت كشور در برابر دشمنان و رقباي خارجي است. با توجه به برنامهريزي نتانياهو براي گسترش دامنه جنگ به ساير نقاط خاورميانه؛ نيروهاي مسلح ايران براساس ماده 51 منشور سازمان ملل صرفا به دفاع از خود پرداخته و جلوي گسترش آتش جنگ را به عنوان بازيگري مسووليتپذير گرفتند.
اگر نگاه گروه سوم را به عنوان مبنا در حوزه منطقهاي ايران در نظر بگيريم، حمله شامگاه شنبه سيزدهم آوريل تلاشي از سوي نيروهاي مسلح ايران براي بازگرداندن نبرد ميان ايران و رژيم صهيونيستي به سطح «منطقه خاكستري» و «جنگ سايهها» بود. به عبارت ديگر حمله موشكي- پهپادي ايران به اسراييل آن است كه اگر تلآويو همچنان قصد داشته باشد تا سطح تنشها با ايران را به شكل غيرعقلاني افزايش دهد بايد آماده پاسخ متقابل و مستقيم تهران باشد. البته برخي تحليلگران معتقدند تنش ميان ايران و اسراييل به پيش از سيزدهم آوريل بازنخواهد گشت و جمهوري اسلامي ايران از مرحله صبر استراتژيك عبور كرده و قصد دارد از اين به بعد براساس منطق ايجاد بازدارندگي، منافع رژيم صهيونيستي را هدف قرار دهد. اگر اين فرض صحيح تلقي شود آنگاه منطقه بايد آماده روزهاي پرتنش و خطرناكي در جريان نبرد تركيبي ميان محور مقاومت و رژيم صهيونيستي و متحدان آن باشد.
تشديد سطح تنشها در منطقه غرب آسيا بار ديگر يادآور اين نكته براي تمام مقامات تصميمگير در دولت و نيروهاي مسلح است كه كشور بايد ضمن سرمايهگذاري در بخشهاي مختلف آفندي، پدافندي و لجستيكي، آماده اتخاذ تصميمات سخت براي ايجاد بازدارندگي اتمي در برابر تهديدات حياتي باشند. ايجاد سپر هستهاي يا عبور از سطح آستانه توانمندي ساخت سلاح اتمي معادله قدرت ميان ايران و اسراييل را به شكل معناداري تغيير خواهد داد و سبب كاهش تهديدات بيروني عليه منافع كشور در داخل يا خارج از مرزهاي جغرافيايي خواهد شد.
كارشناس ارشد مسائل خاورميانه