کار درست در زمان درست
علی ربیعی
حمله رژيم اسراييل به كنسولگري ايران و پاسخ ايران به اين حمله از جمله حوادث مهم تاريخي سرزمينمان ايران عزيز محسوب ميشود. برخي وقايع و اتفاقات فقط متعلق به دوره و زمان خود نيستند بلكه ميتوانند بر سالهاي آتي و حتي نسلهاي آينده اثرگذار باشند. اين گونه اتفاقات، تاريخ يك ملت و كشور را رقم ميزنند. براي مثال ميتوان به شواهد تاريخي از جمله ملي شدن صنعت نفت و كودتا، جدايي بحرين و قراردادهاي بعد از جنگ با روسها و... اشاره كرد. اتخاذ تصميم درست در چنين مقاطع تاريخياي، سرنوشت يك ملت و يك جامعه را تعيين ميكند و سبب تغييرات زيادي در آينده كشورها و ملتها ميشود. معتقدم در اين شرايط، سه گروه عمده اجتماعي بايد نسبت خود با اين نوع پديدهها را به گونهاي تنظيم كنند كه به طور اساسي بلوغ ملي در آن متبلور باشد. در اين ميان، مهمترين و تاثيرگذارترين گروه، دولت است. دولت به عنوان تصميمگيرنده در اين شرايط - كه از جانب ملت تصميماتي را براي حفظ تماميت ارضي، حاكميت و حفظ غرور ملي و شيوه ايجاد همبستگي ملي و هويت جمعي ميگيرد - مهمترين عامل تاثيرگذار محسوب ميشود. نهادهاي مياني، روشنفكران، گروههاي مرجع، رسانهها و آناني كه صدايشان ميانجي و ميانهاي بين دولت و جامعه هستند و نهايتا برآيند افكار عمومي جامعه با همه كليت و تنوعهاي موجود در درون آن، سه گروهي هستند كه نوع تفكر و كنش آنها در اين شرايط بسيار تعيين كننده است.
معمولا در اين شرايط كه بحث سياستهاي داخلي و خارجي و همچنين امنيت داخلي و خارجي دچار در هم تنيدگي ميشوند و اتفاقا مفهوم امنيت ملي نيز ناشي از چنين تنيدگياي هست - بهرغم اينكه ذهنيت گذشته جامعه از دولت و نوع رابطه آن باخواستههاي اقشار مختلف بر واكنش جامعه در مقابل تهديد خارجي اثرگذار است - تجارب تاريخي نشان ميدهند كه تصميمات غلط و حتي مواضع يك جامعه در حال جنگ، منجر به نوع تصميم طرف خارجي براي چگونگي تداوم جنگ و فشار بر يك ملت تاثيرگذار است. نوع گفتمان صورت گرفته در جامعه و همچنين نوع نسبتي كه دولت با جامعه برقرار ميكند، همگي بر تعيين شرايط تصميمگيري و اقدام - بهخصوص از سوي تهديد خارجي - اثرگذار خواهد بود، (مانند انصراف جورج بوش از حمله به ايران). لذا من معتقدم هر سه گروه در اين شرايط بايد ملاحظاتي را مدنظر قرار بدهند.
۱- در اين ميان، نخستين نكته فهم درست ماجرا و تحليل درست از آن است. پاسخ ايران به حملات مكرر رژيم اسراييل با حاشيهها و خوانشهاي متفاوتی همراه شده است. معتقدم حال كه به اين مرحله رسيدهايم، مصالح ملي ما ايجاب ميكند فعلا كانون بحث و جهتگيريها بر پاسخ دفاعي ايران، احتمال شرارت بيشتر اسراييل، اثرات آن بر جامعه و ملت ايران و نيز موقعيت ايران در منطقه و جهان در درازمدت متمركز شود. مشاهده ميشود كه بسياري، اين رخداد را با سياستهاي داخلي و نگرانيهايشان از سياستهاي داخلي تركيب كرده و بر اساس آن در مورد واقعه صحبت ميكنند. ماجرا از اين قرار است كه رژيم اسراييل مدتهاست با عمليات ايذايي و تروريستي خود، قصد تضعيف ايران را دارد. به اعتقاد من كينه و شرارت اسراييل - برخلاف ادعاي بسياري - ارتباطي تام به موضوع غزه ندارد. نگاه كنيد به ليست ترورهايي كه اسراييل در سالهاي گذشته در ايران انجام داده است. به طوري كه در بسياري از اين ترورها، با پيامهاي مختلف و كنايهآميز ايران را مورد خطاب قرار داده است. به عنوان مثال خرابكاريها در نيروگاهها، هك كردنها كه مدتهاست درحال تكرار است و همچنين ترور دانشمندان هستهاي در داخل كشور و سایر اقدامات خرابكارانهاي كه رژيم اسراييل مدتهاست دنبال ميكند.
من بر اساس فهم خودم از امنيت ملي، معتقدم اقدام سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، يك اقدام درست، شايسته، بهموقع و در جهت منافع ملي و امنيت درازمدت ايرانزمين صورت گرفته است. فكر ميكنم در صورتي كه ما پاسخي مناسب به رژيم اسراييل نميداديم، فردا حتي همسايگان بسيار ضعيف هم كه شواهدي از آن را در همين چند وقت اخير ديديم براي ما گردنكشي ميكردند. بدون شك تلاش براي كوچكانگاري ايران آنقدر تداوم مييافت كه تبعات خوشايندي براي ايران به دنبال نداشت.
۲ - نوع عمليات هم قابل ارزيابي است؛ به نظرم اين عمليات بيشتر جنبه اثبات توانايي و اقتدار داشت. به گونهاي كه جان انسانها در معرض خطر قرار نگيرد. البته اين نكته هم قابل تامل است كه اگر انسانهاي زيادي آسيبديده و كشته ميشدند هدف از اين عمليات، كشتار تلقي ميشد؛ حالا كه يك پايگاه نظامي مشخص هدف قرار گرفته شده، بهانهجوييها به نوع ديگري عنوان ميشود. من معتقدم از نظر نوع عمليات، زمان آن و همچنين اصل عمليات، كاري درست، حساب شده و در جهت منافع ملي ايران بوده است.
(در ادامه اين يادداشت، به وظايف دولت، ضرورت عدم تحريك جامعه، نقش گروههاي مرجع و تصميمات نادرستي مانند احضار عباس عبدي و... پرداخته خواهد شد).