غزل حضرتي
بارندگيهاي پي در پي خاصيت بهار است و چند روزي است در شهرهاي مختلف كشور، شاهد بارشهاي شديد و بعضا جاري شدن سيل هستيم. سازمان هواشناسي هم دايم هشدار نارنجي خود را براي تهران و ديگر شهرها اعلام ميكند تا مردم از حضور در حاشيه رودخانهها و مسيلها خودداري كنند و هر آنچه لازم است انجام دهند تا گرفتار سيلاب نشوند. اما آنچه در مورد سيلاب ميبينيم و ميشنويم شايد با آنچه واقعيت سيلاب است، متفاوت باشد. برخي معتقدند سيلاب بخشي از طبيعت است و نميتوان از وقوع آن جلوگيري كرد. بايد همزيستي با طبيعت را ياد بگيريم و طوري برنامهريزي كنيم كه كمترين آسيب را ببينيم. عدهاي ديگر هم معتقدند انسانها بايد بتوانند از آب جاري شده توسط بارشها كه نعمت خدادادي محسوب ميشوند، بيشترين استفاده را ببرند، آن هم در اين سالهاي كمآبي و بيآبي كه هر قطره آب حكم طلا را براي ما دارد.
هر دوي اين نگاهها در كنار هم ميتواند مفيد باشد و در جاي خود مهم. اما هر دوي اين نگاهها به نوعي بر مديريت آب و نحوه صحيح به كارگيري آب قابل استحصال صحه ميگذارد و تاكيد ميكند. حلقه مفقوده در اين ميان ميتواند همين بحث باشد كه اگر مديريت آب درست باشد، اگر تنها راه مهار آب از نگاه مديران، سدسازي نباشد، شايد بتوان بهره بيشتري از نعمات خدادادي در فصل پربارشي چون بهار برد.
در اين خصوص با دو كارشناس قديمي حوزه آب و محيطزيست به گفتوگو نشستيم. «محمد درويش»، مديركل آموزش سابق در سازمان محيط زيست، كارشناس و فعال اين حوزه و «كاوه مدني»، معاون سابق در سازمان محيط زيست، پژوهشگر و كارشناس حوزه آب و رييس موسسه آب، محيط زيست و سلامت دانشگاه سازمان ملل در كانادا. از هر دوي اين كارشناسان درباره علل ضرربار بودن سيلاب در شرايط كنوني كشور و راههاي بهره بردن از آن پرسيديم.
در ايران سابقه ذخيره سيلاب داشتيم
محمد درويش، به سابقه ديرينه مناطق مختلف كشورمان در خصوص ذخيره كردن سيلاب اشاره ميكند. «در مورد ماجراي ذخيره كردن سيلابها، بايد بگويم ما در كشورمان سابقه ديرينهاي در استفاده از تكنيكها و شگردهاي بومي براي ذخيره كردن سيلابها داريم، چون ما در كشور گرم و خشكي زندگي ميكنيم، در بسياري از مناطق مركزي، جنوبي و شرقي ايران، استفاده از تكنيك تغذيه مصنوعي آبخوانها يا روشهايي مثل پخش سيلاب، هوتكها و آبانبارها قدمت ديرينه دارند. چند روز پيش در روستاي «گزير» استان هرمزگان در قلمروي شهرستان بندرلنگه و دستك بودم. آنجا سيلاب پرحجمي آمده بود. همين سيلاب در خيلي از مناطق مصيبت و مشكل ايجاد كرده بود، جاده و خانه تخريب كرده بود، ولي در آنجا همه مردم خوشحال بودند، چون براي قطره قطره آب سيلاب مجالي فراهم كرده بودند كه در سفرههاي آبشان نفوذ پيدا كند. آنها تغذيه مصنوعي آبخوانها را در دستور كارشان قرار داده بودند. قدمت سازههايي كه در گزير هست، بيش از هزار سال است. يعني اينها بيش از هزار سال است كه آبا اجدادي از بارشهاي شديد به عنوان فرصت استفاده ميكنند و نميگذارند تبديل به تهديد شود. عين اين كار را در منطقه بلوچستان مردم در قالب هوتكها ميكنند.»
كل ايران براي ذخيره
آب جانمايي شده است
درويش در ادامه به اقداماتي كه دكتر آهنگ كوثر، عضو هيات علمي مركز تحقيقات كشاورزي منابع طبيعي استان فارس سالهاست دارد انجام ميدهد، اشاره كرد. از نگاه او اين كارشناس قديمي منابع طبيعي، در تحقيقاتش كل كشور را جانمايي و اعلام كرده كه كدام مناطق قابليت ذخيره آب به شكل آبخوانداري دارند. «ايشان در منطقه «گربايگان فسا» در استان فارس، با همين روش جنگل هزار هكتاري ايجاد كرده. در ايران سيلاب هيچ وقت مصيبت و بلا نبوده هميشه مردم بومنشين ما از سيل به عنوان يك نعمت استفاده كردند، مهار كردند، بخشي كه مورد نيازشان بوده را برداشتند، در مسير رودخانهها ساخت و ساز نكردند و گذاشتند مابقياش هم وارد تالابها، درياچهها، خليجفارس، درياي عمان و خزر شود. مشكلي با آن نداشتند. ما چه كار كرديم؟ مسير رودخانهها را تغيير داديم، سدهاي بيرويه ساختيم، نظام آبشناسي سرزمينمان را متاثر كرديم، در مسير رودخانهها ساخت و سازهاي بيرويه كرديم، به حريم بستر سيلابي رودخانهها توجهي نكرديم، نتيجهاش اين شده كه سيلها هر سال خسارات زيادي دارند به بار ميآورند. ما به توان تكنولوژيكيمان براي مقابله با اين نظام طبيعي رودخانهها در مناطق خشك غره شديم و خسارت هم داريم ميبينيم. مشكلي كه ما با سيل داريم با خود سيل نيست، با نگاه نابخردانهاي است كه با سيل پيدا كرديم.»
اما راهكارهايي هم از سوي درويش اعلام شد. او ضمن اينكه اعلام كرد بايد نگاه هدررفتن آب با ريختن به حوضه آبي اصلاح شود، به دو نكته اشاره كرد: «اول اينكه تفكري كه اين سيل اگر از دست برود و وارد تالابها و درياچهها شود، هدر رفته را بايد اصلاح كنيم. ورود آب سيل به تالابها و درياچهها باعث بالانس و تراز اكولوژيكي آب شور و شيرين ميشود. وقتي رودخانه زايندهرود داير شود، آبش به گاوخوني برسد، حضور آب در بختگان، جازموريان و گاوخوني باعث ميشود بين آب شور و شيرين بالانس ايجاد شود، سفرههاي آب شيرين كمتر دچار آسيب شود. دومين نكته هم اينكه بايد بياييم اين سنتهاي قديمي را احيا كنيم. اين كاري است كه بايد جهاد كشاورزي، وزارت نيرو، سازمان حفاظت محيط زيست اجرا كنند. الگويي مثل گزير، گربايگان فسا، هوتكها در بلوچستان، خوشابها در خراسان را احيا و بهروز كنيم. در مناطقي كه آبرفتهاي درشتدانه داريم، بيش از 280 ميليارد مترمكعب آب را ميتوانيم در اين سفرههاي آب زيرزميني ذخيره كنيم. بياييم و از اين فرصت استفاده كنيم.»
او همچنين به آبخوانداري مصنوعي اشاره كرد و از مناطقي كه قابليت اين كار را دارند، گفت: «هر جايي كه آبرفت درشتدانه داشته باشيم، ميتوانيم اين كار را انجام دهيم. جز دشت خوزستان، بخشهايي از دشت كربال استان فارس و هامون سيستان و در واقع جاهايي كه آبرفت ريزدانه دارند، در بقيه مناطق ميشود اين كار را كرد. جانمايي اين كار را دكتر كوثر براي كل ايران انجام دادهاند. ما ميدانيم الان در چه مناطقي از ايران استعداد آبخوانداري يا تغذيه مصنوعي آبخوانها وجود دارد. بايد آبرفتش درشتدانه باشد تا قابليت نفوذ آب در زير زمين را داشته باشد.»
چيزي به نام اتلاف آب در طبيعت نداريم
كاوه مدني هم مانند درويش، سيل را نعمت ميداند نه نقمت. او معتقد است سيل بخشي از طبيعت است، چيزي به نام اتلاف آب در طبيعت نداريم. «هميشه وقتي سيل جاري ميشود يا بارش زياد باران داريم، اين صحبت مطرح ميشود كه آيا از اينبارشها بهره برديم يا نه. اول بايد اين را روشن كنيم كه منظورمان از بهره بردن چيست. بايد روشن كنيم كه سيل و بارش، بخشي از طبيعت است و طبيعت هميشه از آن منتفع ميشود. ما چيزي به نام اتلاف آب نداريم. وقتي بارندگي ميشود، آب راه خودش را در طبيعت پيدا ميكند؛ بخشي از آن وارد انهار و مسيلهاي مختلف و رودخانهها ميشود، بخشي از آن منابع آب زيرزميني را تغذيه ميكند، بخشي از آن لايههاي خاك را از رطوبت سرشار ميكند، گياهان را تغذيه ميكند، بخشياش به تالابها ميرسد و بخشياش هم وارد درياچهها، رودخانهها و درياها ميشود. همه اينها از ملزومات چرخه طبيعي هستند. بنابراين ما هيچ اتلافي نداريم، بايد خوشحال باشيم كه اين اتفاق ميافتد. اما بخش ديگري هست كه ما انسانها با همه ادعايي كه داريم بايد حق طبيعت را به او بدهيم و حقابه طبيعت را به او برگردانيم، وقتي يك آبي دارد ميرود و روي آن كنترل نداريم، حس ميكنيم دارد از بين ميرود يا تلف ميشود. در واقع اين همان تفكري است كه ما را واداشته سد بسازيم، آبها را منحرف كنيم، طبيعت را تحت كنترل خودمان در بياوريم. اين مساله دو وجه دارد؛ يكي اينكه دلمان ميخواهد در زمان و مكاني كه دلمان ميخواهد از آب استفاده كنيم، آب را ذخيره ميكنيم كه چند ماه بعد يا سال بعد از آن استفاده كنيم يا جايي كه دلمان ميخواهد از آن استفاده كنيم و آب را به جايي ديگر منتقل ميكنيم.»
مدني اما به وجه ديگر ماجرا هم اشاره كرد. «يك وجه ديگر ماجرا اين است كه ميخواهيم از آب زياد يا سيل در امان باشيم، چرا چون شهرها و زيرساختهايمان را جايي ساختهايم كه ممكن است در معرض خطر سيل باشند. ما از سيلبندها و سدبندها براي كنترل آب استفاده ميكنيم. يك مناطقي هستند كه ميگوييم اگر ديوار ديگري ساخته بوديم سيل رخ نميداد، مردم آسيب نميديدند و يكسري زيرساختها از بين نميرفتند. اما اگر توزيع جغرافيايي سدها را در ايران ببينيم، ميبينيم كه بعضي نقاط هستند كه شايد به اندازه كافي درآنجا سرمايهگذاري نشده باشد. اين به آن معني نيست كه با سدسازي حتما بايد به آنها رسيدگي كرد، بعضي نقاط هستند كه سيلبندها يا شايد مخازن بتوانند به مردم كمك كنند. از طرفي هم ما جاهايي داريم كه سدهاي زيادي آنجا داريم كه آنها هم از سيل در امان نيستند. اين پديده را وقتي ميبينيم، بايد از خودمان سوال كنيم آيا ما تا ابد بايد سدهاي عظيمتر بسازيم و تلاش كنيم جلوي سيل را بگيريم كه رخ ندهد؟ يا اين را ميپذيريم كه سيل يك بخشي از فرآيند طبيعي است. مكان و حجم وقوعش ممكن است تغيير كند. با اين تفكر اگر بخواهيم جلو برويم كه سيل را از زندگي انسانها حذف كنيم، بايد همه جا را سيلبند و ديوار بسازيم و هر قطره آب را ذخيره كنيم. آيا جهان به دنبال چنين چيزي رفته؟ حتي جاهايي كه سدسازيهاي زيادي داشتيم، ميبينيم كه سيل كماكان ادامه دارد. علم بشر به اينجا رسيده كه به جاي اينكه انسان سعي كند فرمانده طبيعت باشد و طبيعت را به كنترل خودش درآورد، سعي كند با طبيعت زندگي كند. به جاي اينكه سيل را حذف كند، سعي كند آن را مديريت كند. مديريت سيل به معناي اين است كه خسارات سيل را كاهش دهد و بتواند مصرف بهينه از آن داشته باشد. ميزاني كه فكر ميكند بايد براي فصول بعدي، توليد انرژي برقابي، توليد محصولات كشاورزي باشد را ذخيره كند و بيشتر از آن، آن چيزي كه حقابه طبيعت است را بدهد. از اين فرصت استفاده كند براي ذخيره آبخوانها، احياي تالابها. اينها همه فرصت است. اگر با برنامهريزي جلو برويم، ميتوانيم اين كارها را انجام دهيم.»
درك اين موضوع كه ما در كشوري زندگي ميكنيم كه هم سيل دارد، هم خشكسالي مهم است. دانشمندان و علم به ما ميگويند ميزان شدت و دوره بازگشت اين سيلها ميتوانند به واسطه دخالتهاي انساني، گرمايش زمين و تغييرات آب و هوايي تشديد شوند. اينها را مدني به حرفهايش اضافه ميكند. «برنامهريزي خوب به اين فكر ميكند كه من نهتنها روزهايي را دارم كه آب كم دارم، بلكه روزهايي را دارم كه در آن آب زياد دارم و سيل رخ ميدهد. با اين تفكر اگر جلو برويم، در حريم رودخانه مجوز ساخت و ساز نميدهيم، مردم را از مناطق پرخطر دور نگه ميداريم، طرحهاي مختلف آبخيزداري را به شكل مناسب پيادهسازي ميكنيم، سعي ميكنيم بارندگيهاي زياد به عوامل ايجاد رسوب و فرسايش زياد تبديل نشوند. انواع اتفاقاتي كه در دوران سيل و خساراتي كه ميبينيم به واسطه از بين رفتن پوشش گياهي، دستكاري در زمينها، اراضي، مراتع، مناطق شيبدار و ... رخ ميدهد.»
سيل هميشه نعمت بوده و هست
از نگاه او نكته ديگر فرصت بودن و نعمت بودن سيل و بارندگي است براي تغذيه آبخوانها در بعضي مناطق كشور. «تجربه اين را داريم كه ذخيره آب در همه جاي كشور شايد با يك روش خاص ممكن نباشد، اما تجربيات خوبي هم داريم كه ثابت ميكند ميتوانيم از سيل براي تغذيه آبخوانها استفاده كنيم. ميدانيم وضعيت سفرههاي آب زيرزميني در كشور چگونه است. پس بايد از اين فرصتها با برنامهريزي قبلي استفاده كنيم. سرمايهگذاري كنيم. با روشهاي طبيعت محور، طبيعت را احيا كنيم. بخشي از احياي طبيعت، احياي آبخوانهاست. سيلها؛ فرصت طلايي براي احياي تالابها در اختيارمان ميگذارند. چند سال گذشته در نوروز 98 سيل داشتيم، من دايم تكرار ميكردم كه ما يك پنجره طلايي برايمان باز شده براي احياي تالابها. اين مواقع وقتي آب زياد است، طبيعت ما را مجبور ميكند آب را به تالابها تخصيص دهيم. آن آب راهش را پيدا ميكند به تالابها. آن آب در حالت عادي براي اينكه به آن نقطه در تالاب برسد، با هزار مانع و سد مديريتي و مسائل بروكراتيك روبهرو ميشود، اما در زمان سيل خودش همه اين موانع را رد ميكند و ميرسد به تالابها. وقتي ميزان حداقلي آب در تالابها داريم، اضافه كردن و نگهداشتن و به تعادل رساندن آب خيلي براي ما آسانتر است تا زماني كه تالابها به سمت خشكي ميروند.»
آيا سيلها هميشه مخربند؟
سيل جزيي از طبيعت است. انسانها اگر خودشان را در معرض سيل قرار دهند، خساراتش بيشتر ميشود. بخشياش ميرود اين سمت كه تغيير كاربري اراضي را چگونه انجام داديم، مردم را كجا گذاشتيم، چقدر مجوز ساخت و توسعه اراضي صنعتي و شهري را داديم. بخشياش برميگردد به اينكه ما چه كار كرديم. توان اكولوژيك طبيعت را كاهش داديم، دخل و تصرفهاي ما چگونه باعث تشديد خسارات سيل ميشود؟ وقتي رطوبت خاك پايين ميآيد، خشكسالي داريم، با كشاورزي بد، با چراي بيرويه، از بين بردن پوشش گياهي مناطق، اينها باعث ميشود وقتي آب زيادي به زمين ميرسد، جاري ميشود و زمان كمتري طول ميكشد در حجم زياد برسد به آن مناطق. ظرفيت مهار سيل را از طبيعت گرفتيم و اين خودش يكي از عوامل افزايش خسارت است. همين دستكاريهايي كه در طبيعت كرديم اين تخريبها را تقويت ميكند، ظرفيت ميزان تغذيه آبخوانها را هم كاهش ميدهد، باعث ميشود فرصتسوزي مهمي در اين حوزه اتفاق بيفتد. اينها حرفهاي مدني درباره دلايل بروز خسارت سيل است و دستكاريهايي كه انسان با طبيعت كرده است.
«سيل به ما نشان ميدهد طبيعت زنده است، حياتش جريان دارد. اما وقتي بحث خسارات انساني وسط ميآيد، بايد ياد بگيريم جلوي سيل را نميشود گرفت. بايد ياد بگيريم با سيل همزيستي داشته باشيم. اين اتفاق خواهد افتاد، مهم نيست چقدر خرج كرده باشيم، اخيرا ديديم جايي مثل دوبي اين همه هزينه كرده، سرمايه زيادي در ساخت زيرساختها گذاشته، اين اتفاق رخ داد. خيلي جاها و كشورهاي ديگري كه سد هم دارند اتفاق ميافتد. كاليفرنيا كه پر است از سدهاي كوچك و بزرگ، باز هم سيل رخ ميدهد. اينكه فكر كنيم با سد بيشتر، مشكل را حل ميكنيم جمله خوبي است براي پيمانكاران كه جيب آنها را پر ميكند. وقتي شما سدي را ميسازيد، در فصول خشك هم بايد نگران جريان طبيعي سدها كه قدرت ذخيره آب را دارند و به خشكي آن هم دامن ميزنند، باشيد. در سالهاي خشك در رسانهها فرياد ميزديم، بابت سدسازيهاي بيرويه در برخي نقاط گله ميكرديم. هر نقطه را بايد بررسي كرد. براي آن منطقه چه كاري مناسب است. جايي اگر بايد زيرساخت اضافه شود، حتما اضافه كنيم و اگر جايي موضوع، موضوع زيرساختي نيست، بايد بررسي كنيم با چه روشهاي مديريتي ميشود بهبود داد.»
او اما درباره ورود آب سيلاب به حوضههاي آبي چون درياها و درياچهها نظري شبيه درويش داشت. مدني معتقد است اين تفكر كه اگر آب سيلاب وارد دريا شود هدر رفته، همان تفكر خطرناك است كه درياچه اروميه را خشك كرد. «در حوضه اروميه، آدمها فكر كردند چرا آب شيرين دارد وارد درياچه شور ميشود. محصول آن تفكر را داريم ميبينيم كه چه بلايي سر درياچه آورده. اين را نبايد به عنوان يك اتفاق بد تلقي كرد. آيا اين آب ميتوانست به تجهيز بهتر طبيعت كمك كند؟ بله. در صورتي كه دخل و تصرفمان در طبيعت زياد نبود، براي طرحهاي آبخيزداري و حفاظت از پوشش گياهي برنامهريزي ميكرديم. براي آبخوانداري، براي رسيدن آب به تالابها، استفاده بهتر از راهكارهاي طبيعتمحور كه كمك كند وضعيت طبيعت بهتر شود، وضعيت محيط زيست بهتر شود. وضعيت محيط زيست هم كه بهتر شود، حال مردم بهتر ميشود و مسير را به سمت توسعه پايدار طي ميكنيم.»