درسهاي ۷۶ و آيندهاي روشن
نيوشا طبيبي
۱- رييسجمهور منتخب اصلاحطلب اهل گفتوگو و وحدت ملي و شوراي راهبري فقط از سوي سهمخواهان و چاپلوسان و مديحهگويان تحت فشار نيستند. گروههايي هم هستند كه با طرح شعارهاي تندروانه و برگزيدن لقبهاي نچسب درصدد برانگيختن احساسات طرف مقابل هستند. اين گروه و دسته كه متاسفانه زير علم اصلاحطلبي سينه ميزنند، نه نسبتي با گفتمان اين جريان و نه دغدغهاي ملي دارند. تيتر يكي از روزنامههاي منتسب به جريان اصلاحطلبي با عنوان «گورباچف ايراني» زير عكس رييسجمهور، حتما بدون دليل نبوده است. البته كه آقاي دكتر پزشكيان و دستياران باتجربه و سياستمدارشان چون آقاي دكتر ظريف و آقاي عباس عبدي و چندين نفر ديگر از عقلا، چنان معتقد و مومن به قواعد سياستورزي مبتني بر منافع و وحدت ملي و دوري از تندروي و افراط هستند كه چنين القابي احتمالا براي صحه گذاردن بر ادعاهاي رقباي ايشان برگزيده شده است.
۲- در دوره اصلاحات همسن و سالهاي من يا دركسوت دانشجويي يا تازه وارد اجتماع شده بودند. هيجان جواني و گشايش ناگهاني فضاي كشور و طرح موضوعاتي كه پيش از آن اصلا به گوش بسياري از ما نخورده بود، شور و شوق بينظيري به وجود آورده بود. متاسفانه آنهايي كه سن و سالي بيش از ما داشتند و تجربه انقلاب و جنگ را هم پشت سر گذاشته بودند و در مطبوعات تازه منتشر شده قلم ميزدند بيش از ما جوانان آن روز تندروي ميكردند. آنها ساختار كشور را بسيار دقيقتر از ما ميشناختند، بسياريشان در دولتهاي پيشين مسووليتهايي بر عهده داشتند، از بخت بد آنها به جاي تعديل هيجانهاي جوانانه و دامن نزدن به مطالبات كهكشاني و آرام كردن فضا، راه ديگري برگزيدند. راهي كه در نهايت تبديل به شعار «عبور از خاتمي» شد. رييسجمهور كه براي جنگهاي جناحي بر مسند ننشسته بود. او آمده بود كشور را با روشي بهتر و با اصلاح خطاهاي گذشته اداره كند. اما بالا بردن سطح مطالبات به علاوه گرفتاريهايي كه گروهها و جناح رقيب براي دولت و شخص رييسجمهور به وجود ميآوردند، حجم زيادي از وقت و نيروي آقاي خاتمي و مديرانش را هدر ميداد. هر جلسه حضور آقاي خاتمي و ديگر مديران و اصلاحطلبان در فضاي دانشگاهها براي گفتوگو با دانشجويان، تبديل به سيلي از مطالبات نجومي و غيرممكن و در نهايت نااميدي نسل جوان و پرشور و پرتحرك ميشد.
نتيجه آن تندرويها و درخواستهاي غيرممكن از آقاي خاتمي، موجب دلگيري مهربانانه طولانيمدت و البته دوطرفهاي شد كه تا همين امروز هم ادامه دارد. همه ما از دل و جان به ايشان علاقهمند بوديم، اما ته دل گله داشتيم كه «پس چرا چنين و چنان نشد...». غافل بوديم كه عرصه سياستورزي و ميدان عمل با آنچه ما تصور ميكرديم، فرسنگها فاصله دارد. حكمراني كار سادهاي نيست، هزار پيچ و خم دارد. در همين مناظرات و دورههاي قبلي انتخابات ديديم و شنيديم كساني كه اداره كشور و حكمراني را در حد اداره يك مدرسه ساده كرده بودند چطور وقت و پول ملت را به باد دادند. آنها از سر سادهانديشي و آشنا نبودن به اقتضائات حكمراني وعده ايجاد شغل با يك ميليون تومان و توليد لامبورگيني و تسلا و لوازم يدكي خودرو در روستاها و در كارگاههاي شخصي ميدادند و صدور «بن سفر» براي خانوادهها را درمان بخشي از معضلات كشور ميديدند.
۳- نسل ما كه خرداد ۷۶ را رقم زد امروز به ميانسالي و پختگي رسيده، از سوي ديگر، نسل جوان امروز هم به طرز باورنكردنياي، معتدل و منطقي است. بيترديد از ما در خرداد ۷۶ بسيار عاقلانه و بالغانهتر عمل ميكند و تصميم ميگيرد. كمتر نسبت به شخصيتها شيفتگي پيدا ميكند و برنامه و ميزان آگاهي و عملگرايانه بودن شعارها را ميسنجد. همين چند ميليون نفري كه به آقاي دكتر پزشكيان راي دادند، با دقت حرفها را شنيدند، دو طرف را سنجيدند و وقتي احساس كردند كه تفكر مقابل آينده كشور و آحاد مردم جامعه را تهديد ميكند، تلاش كردند در روندي آرام و متمدنانه فرصت حكمراني و پياده كردن انديشههايشان را به آنها ندهند.
اين رفتارهاي عاقلانه، نويد آيندهاي روشن براي ايران را ميدهد. بايد اميدوار باشيم كه انباشت تجربه سياستورزي ايراني در يك قرن و نيم گذشته و به ويژه از انقلاب اسلامي به اين سو، شعور و فهم سياسي جامعه را چنان بالا برده و دروني كرده كه راه عقبگرد براي اين جامعه بسته شده و راهي جز پيشرفت و شكوفايي براي ايران متصور نيست.