جاوید نام «صنیعخانی» سندی برای یک راه
عمادالدین باقی
مدت زیادی از وقایع دردناک سال ۱۳۸۸ (که هنوز هم مصايب آن ادامه دارد) نگذشته بود که یک روز برادر عزیزم شادروان «حاج سیدرضا حسینی امین» تماس گرفته و گفتند کاری فوری دارند. وقتی آمد با خود مجموعهای از مکتوبات را آورد و گفت اینها را دوست عزیزمان «سیدعلیآقا صنیعخانی» به عنوان اطلاع و مشورت فرستادهاند. هدفشان انتشار عمومی آنها بوده اما میخواستند در این مورد نظر شما را بدانند. این مکتوبات مجموعه مفصلی بود از نامهنگاریهای ایشان با مسوولان مختلف و مافوق در سپاه پاسداران در دوره تصدیشان در سپاه. نکات خواندنی و قابلتوجهی در این نوشتهها بود که قطعا ارزش تاریخی خواهد داشت، اما محور اصلی آنها انتقاد به عملکرد سپاه در حوادث سال ۸۸ و همچنین عدم رعایت مرزبندی کار سیاسی و نظامی بود. تکیهگاه اصلی «مهندس صنیعخانی» در بحثها و استدلالها نیز سخنانی از بنیانگذار جمهوری اسلامی بود.
مجموعه این مکاتبات انتقادی منجر به خروج او از تشکیلات سپاه شد که جزيیات خروج او و بازنشستگی ناخواستهاش را باید آنان که در جریان هستند، بازگو کنند. او چنان تعلق خاطر و وابستگی به این نهاد که از آغاز شکلگیریاش در آن فعال و جزو بنیانگذارانش بود، داشت و دو برادرش در دوره جنگ به شهادت رسیدند و یکی دیگر هم به افتخار جانبازی نائل آمد که گویی آنجا را خانه اول خود میدانست و هیچ وقت تصور جدایی از آن را نداشت و تا آخرین روزهای عمر خود نیز احساس میکرد همچون پدری است که فرزندش را از او جدا کردهاند.مکتوبات را خواندم و با این پاسخ بازگرداندم که اسناد ارزشمندی است که باید در تاریخ بماند، اما در حال حاضر به مصلحت شخص شما نیست، زیرا آنها که از این روشنگری متضرر میشوند گرچه نامهها مهرِ محرمانه ندارد اما میتوانند شما را متهم به انتشار اسناد داخلی و سازمانی کرده و مشکلات و آزارهایی را برایتان فراهم کنند و خانوادهای که رنجها و مصايب شهادتها و جانبازیها را تحمل کرده روا نیست بیش از این متحمل مشکلات شود. امروز ممکن است آنها از لحاظ حقوقی (البته ظواهر قانونی) و تبلیغی درخصوص مواجهه با شما در انتشار این مکاتبات دست برتر را داشته باشند، اما مطمئن باشید زمان آن خواهد رسید که خوانده شوند و این اوراق هیچ وقت کهنه نخواهند شد. ایشان نظر مشورتی را پذیرفت، اما این اندیشه برای من همیشه ماند که آیا از این مکتوبات مراقبت میکنند و این امانت به دست صاحبان خودش که جامعه و نسل بعدی هستند، خواهد رسید یا خیر؟ اما به گمان من خود زندهیاد «صنیعخانی» و شخصیت، منش و اخلاقش هم شاقول مسلمانی و انسانیت بود و هم سندی برای درستی راه او و قضاوت میان او و آنان که وجودش و سخنان و نقدهای دلسوزانهاش را برنتافتند و به راهی رفتند که فرجام نیکی نه برای خودشان و نه جامعه نداشت.