نیمقرن رفاقت
سعید حجاریان
«سیدعلی صنیعخانی» سال گذشته در همین ایام در میان بهت و ناباوری درگذشت. سید، سالهای قبل از انقلاب همکلاس دانشگاهیام بود. او بعد از انقلاب به سپاه پیوست و خدمات زیادی را در دوره جنگ انجام داد. بعد از جنگ اما به خاطر اختلافاتی که با فرماندهان داشت، به کلی از آنها رویگردان شد و سالهای اخیر به شدت منتقد وضع موجود بود و نامههای فراوانی به اینسو و آنسو در انتقاد از وضعیت کشور مینوشت.
«صنیعخانی» زندگی بیآلایشی داشت و برای کمک به اهالی جنوب شهر موسسه «همیاران رشد نازیآباد» را تاسیس کرده بود تا جوانان نازیآباد را سروسامان دهد و عقبماندگیهای منطقه را در قالب و در وسع یک سازمان مردمنهاد جبران کند. او از معدود کسانی از جمع ما بود که در محله ماندگار شد. از این رو، با تألمات مردم از نزدیک آشنا بود و مسائل محلههای خانیآباد نو، نازیآباد، علیآباد، خزانه، یاغچیآباد و... را به خوبی میشناخت؛ مردم این محلهها هم او را خوب میشناختند و همواره مورد احترام بود.
«صنیعخانی» جزو سرداران سپاه بود که به کلی با هملباسهایش تفاوت داشت و جز او، من کمتر کسی را میشناسم که چنین شیوهای را پیشه کرده باشند. خداوند کهنه رفیق من را که در گرمابه و گلستان با هم بودیم، غریق رحمت خویش کند و با اجدادش محشور نماید.