• ۱۴۰۳ يکشنبه ۸ مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5861 -
  • ۱۴۰۳ يکشنبه ۱ مهر

نامه بسيار با اهميت فائزه هاشمي

سيد عطاء‌الله مهاجراني

درباره نامه فائزه هاشمي سخن بسيار گفته شده، مقاله نوشته شده و برخي چهره‌هاي سياسي مشهور مصاحبه كرده‌اند. به گمانم شايسته همين است!
چرا اين نامه اهميت دارد؟ 
يكم: نامه را فائزه هاشمي نوشته است.
دوم: اين نامه در زندان به تاريخ شهريور ماه ۱۴۰۳ نوشته شده است.
سوم: نامه در موقعيت تشكيل دولت وفاق ملي پزشكيان نوشته شده است.
چهارم: نامه در آستانه سالگرد اغتشاش- اعتراض پاييز سال ۱۴۰۱ مشهور به جنبش مهسا نوشته شده است.
پنجم: نامه به يكي از مهم‌ترين ابعاد روانشناسي سياسي - اجتماعي ما ايرانيان توجه كرده است.
ششم: نامه با صميميت و صراحت و دردمندي نوشته شده است. بديهي است كه نامه‌اي با چنين مشخصاتي مي‌تواند سرفصلي نوين به شمار آيد. فائزه هاشمي سخني را به بهترين وجه ممكن و در مناسب‌ترين زمان مطرح كرده است. بسياري از كساني كه تجربه زندان داشته و دارند، همان سخن را تأييد مي‌كنند. منتها به دلایلي آنان اين سخن بُرّنده و تعيين‌كننده را در فضاي عمومي مطرح نكرده‌اند. گوهر سخن اين است؛ زندانياني كه با داعيه مبارزه با نظام جمهوري اسلامي به زندان افتاده‌اند. نام‌هاي مشهوري نيز ميان آنان هست خود ديكتاتورهايي هستند كه بدون تسلط بر قدرت در بي‌قدرتي ستمگر و ديكتاتورند. بسيار خب، اگر اينان به قدرت برسند چه خواهند كرد؟ در متن يك تراژدي شاهد ماهيت يك كمدي هستيم. به روايت جلال الدين بلخي: 

نفس اژدرهاست او كي مرده است
از غم بي‌آلتي افسرده است...
حال ما با پديده غريبي رو به رو هستيم؛ افرادي كه آلت و قدرت ندارند در زندانند. اما به هم‌بندان مظلوم خود ستم مي‌كنند. فضاي اختناق يا حتي به روايت فائزه هاشمي ضرب و جرح و بايكوت و اختناق در زندان به راه مي‌اندازند.
فائزه هاشمي به عنوان استنتاج در انتهاي مقاله خود نوشته است: 
«در اين زندان آموختم كه ما مبارزين طبلي توخالي و ديكتاتورهاي حقيري بيش نيستيم. سرود آزادي و عدالت مي‌خوانيم و در چرخه زندگي، ستم را بازتوليد مي‌كنيم. از دموكراسي و فرهيختگي مي‌گوييم ولي با زباني سركوبگر و طردكننده ديگري بازتوليد سلطه و استبداد را رقم مي‌زنيم. در اين زندان آموختم سال‌ها و حتي دهه‌ها تا نهادينه شدن دموكراسي در خود به عنوان پيش‌نياز اصلاح جامعه و حكومت فاصله داريم.در اين زندان آموختم كه در كنار حقيقت بودن، حتي در زندان و در بين مبارزين راه آزادي هزينه گزافي دارد.»
كساني كه منش و روش زورمدارانه دارند و در جايي از هر جهت محدود كه دست‌شان به افرادي كم‌تجربه و ضعيف مي‌رسد و ستم مي‌كنند. ادعاهاي آنان در دفاع از دموكراسي و مدارا و عدالت و آزادي چقدر و تا چه حد مي‌تواند حقيقي و پذيرفتني باشد؟ به چشمان اشكبارشان نگاه كنيم يا به دست‌هاي خون‌آلودشان؟ به هر دليلي يك زنداني تشخيص مي‌دهد در انتخابات رياست‌جمهوري شركت كند. آن اقليتي كه جلو در ورودي بند زندان راه بندان ايجاد مي‌كنند و افراد را كتك مي‌زنند كه نباید در انتخابات شركت كنند. اين اعمال زورشان مبتني بر كدام انديشه و منطق و تعامل اجتماعي و سياسي است؟ سال‌ها پيش محمود دولت‌آبادي در كتاب «نون نوشتن» چنين روان‌شناسي سياسي- اجتماعي را بررسي كرده است.(۱) 
 شايد همين نامه فائزه هاشمي تا به امروز بهترين گواه نوشته دولت‌آبادي باشد. دولت‌آبادي به بهانه كانون نويسندگان و اختلافات و ماجرا‌ها و جداسري‌ها در اوايل انقلاب، در سال ۱۳۵۸ بسيار هوشمندانه به ريشه ماجرا پرداخته و از مفهوم
«ريخت ذهنيت هرمي سنتي» سخن گفته است. در تبيين موضع يا ايده كاملا موفق است. مصداق كانون نويسندگان نيز به ياري تبيين ايده آمده است.
نامه فائزه هاشمي روايت ديگري از همين ايده است. عده‌اي در درون زندان يك هرم تشكيل مي‌دهند و مهم نيست كه در اقليت هستند. مهم اين است كه چنين هرمي كار مي‌كند. جمعي شبيه گنگ سازمان پيدا مي‌كنند. كاري مي‌كنند كه مخالفت با آنان هزينه داشته باشد. زنداني در زندان ديگر تحمل زندان مضاعف را ندارد. به‌ویژه جواناني كه با اميد و آرزو و آرمان به عنوان يا با توهم مبارزان راه آزادي و دموكراسي به زندان افتاده‌اند در زير چرخ دنده اين گنگ‌ها يا كلو‌ها به روايت عبدالحسين زرين‌كوب در «از كوچه رندان» نفس‌شان مي‌گيرد. فرد اگر در كمال عمر و تجربه خويش باشد و از سرمايه اجتماعي - سياسي معتبري بهره‌مند باشد به ناگزير مثل فائزه هاشمي فرياد بر مي‌آورد و از «طبل‌هاي توخالي و ديكتاتورهاي حقير» سخن مي‌گويد. 
اين مبارزان نخست باید در درون خويش غنا پيدا مي‌كردند. باید نخست از دست خويش آزاد مي‌شدند تا بعد ادعاي آزادي ملت و كشور را داشته باشند و گرنه: 
ذات نايافته از هستي بخش
كي تواند كه بود هستي‌بخش؟
بگذريم از اينكه اين جماعت دچار يك توهم و ماليخولياي غريب بوده و هستند و صد البته جاي فائزه هاشمي در زندان نيست!
پي نوشت: 
 (۱) محمود دولت‌آبادي، نون نوشتن، تهران، نشر چشمه ۱۳۸۸ ص ۱۹۶ تا ۲۰۷

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون