• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5861 -
  • ۱۴۰۳ يکشنبه ۱ مهر

اي برگ زرد خزان پاييز آمد

جواد طوسي

 هرچه پيرتر مي‌شوم گذشته‌هاي دور برايم خاطره‌انگيزتر مي‌شود، شايد به اين دليل كه ديگر «حال» برايم جاذبه‌اي ندارد. اولِ مهر و پاييز براي نسل ما در آن روزگار سپري شده حال و هوايي ديگر داشت. خودم جلوتر از همه با ترانه‌هايي كه از راديوي خانه استيجاري‌مان پخش مي‌شد، متوجه مي‌شدم كه پاييز دل‌انگيز از راه رسيده… پدر و مادر خدابيامرزم با زمزمه سرخوشانه آهنگ دو صدايي منوچهر و الهه به پاييز خوشامد مي‌گفتند: «پاييزه پاييزه برگ گل مي‌ريزه/ مهتاب پاييزي چه زيباست/ روشن از آن دنياي دل‌هاست…/ نو گل من تويي گرچه شد مهرگان /بر تو گل‌هاي دل بشكفد در خزان…/ گرچه خزان رسيده/ بخت گل آرميده/ در قلب ما بهار گل‌هاي شادي دميده...» اما بهرام پسر صاحبخانه‌مان كه از صداي قاسم جبلي خيلي خوشش مي‌آمد، در هم‌نشيني با رفقاي بچه محلش جلوي در خانه اين تصنيف خواننده مورد علاقه‌اش را با آمدن پاييز با صداي بلند مي‌خواند:«غروب پاييزه دلم غم‌انگيزه/ چشم فلك نم نم اشكاشو مي‌ريزه/ ‌اي آسمون من هم دلم پر درده/ مثل تو غمگينه از زندگي سرده/ جووني‌ام خزون شده/ دلم بي‌هم زبون شده /عشق و اميد و زندگيم/ نصيب اين و اون شده/ پيش پاهام زمستونه/ من آن غروب پاييزم/ هميشه چشمم گريونه…»
 آن موقع با آنكه مال و منالي نداشتيم، دل‌مان خوش بود و من در دنياي كودكانه‌ام ناظر اين دلخوشي‌هاي زودگذر بودم. خودم در اين نظاره‌‌گري‌ها و شنيدن‌ها با اين آهنگ دل‌انگيز پرويز ياحقي و شعر بيژن ترقي و صداي مرضيه عاشق پاييز شدم: «به رهي ديدم برگ خزان/ پژمرده ز بيداد زمان/ كز شاخه جدا بود/ چو زگلشن رو كرده نهان/ در رهگذرش باد خزان/ چون پيك بلا بود/ ‌اي برگ ستم ديده پاييزي/ آخر تو ز گلشن زچه بگريزي/ روزي تو هم آغوش گلي بودي /دلداده و مفتون گلي بودي…»
 راز ماندگاري اين آهنگ در چيست كه در طول ساليان متمادي با چندين نسل همراه بوده و براي‌شان همچنان جذاب و شنيدني است؟
 به نظرم تيم سازنده آن در كنار ذوق زايدالوصف‌شان، بيش از همه حس و انگيزه داشتند. طبيعي است كه باروري اين خصايص به شرايط عمومي جامعه ربط پيدا مي‌كند. تو در مقام شاعر و آهنگساز و خواننده بايد حال و احوال روبه‌راه داشته باشي تا با تغيير فصل و مشاهده برگ‌ريزان پاييزي، اينگونه به وجد بيايي و با طبيعت هم‌سخن شوي و از عشق و گذر ايام بگويي. بعدها در جامعه‌اي كه «زنانگي» را برنمي‌تابيد، اين ترانه با صداي زنده‌ياد ايرج بسطامي بازخواني شد و… نهضت در غايب نگه داشتن اين صدا و ديگر صداهاي ماندگار همچنان ادامه دارد. چقدر جاي اين آثار فاخر و فراموش نشدني در روزگار پرهياهو و هويت باخته و خالي از مهر و شفقت ما خالي است.
٭مطلع يكي از تصنيف‌هاي قديمي با صداي قاسم جبلي

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون