• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۷ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 3318 -
  • ۱۳۹۴ دوشنبه ۲۶ مرداد

درباره واكنش‌هاي سازنده‌ مردم نسبت به تخلفات

به يكديگر تذكر بدهيم

روزنامه‌ها و مجلات ما پر شده از آسيب‌هاي اجتماعي و شهروندي. آسيب‌هايي كه انگار فقط دغدغه قشر خاص فرهنگ‌دوست جامعه است و ما هر روز در جرايد كشور، واكنش‌هاي آنها را نسبت به اين معضلات همراه با انتقاد از مسوولان مربوطه مي‌خوانيم.

اما مي‌توان حدس زد كه اين گفته‌ها چندان كاركرد منطقي ندارد و به نقدها و دغدغه‌هاي اين افراد پاسخ عملي داده نمي‌شود. مي‌توان براي پاسخگويي به دغدغه‌هاي اين‌چنيني‌ و براي حل اين معضلات از خود شروع كرد، يعني براي مبارزه با آسيب‌هاي اجتماعي كنش عملي نشان داد، كنشي كه صرفا ادبي و فرهنگي نباشد و از دل جامعه بيرون بيايد. با اينكه حرف زدن يك هنرمند يا ورزشكار در روزنامه درباره آسيب‌هاي اجتماعي تاثيرگذاري خوبي روي مخاطب دارد، اما اين تمام ماجرا نيست؛ نمي‌توان وقتي از كنار يك رويداد اجتماعي در كوچه و خيابان مي‌گذريم سكوت كرده و با بي‌حوصلگي فقط نگاه كنيم اما اينجا در روزنامه از همان پديده با نگراني و وسواس حرف بزنيم. حرف‌هايي كه در روزنامه‌ها هر روز تكرار مي‌شود، اما آنهايي كه بايد بخوانند حتي نيم‌نگاهي هم به آن نمي‌اندازند.

مخاطب روزنامه‌ها همان كساني‌ هستند كه دغدغه شهر و محيط زيست خود را دارند، در حالي كه مخاطب اصلي اين نوع حرف‌ها افراد ديگري از جامعه هستند كه با تاسف اهل مطالعه روزنامه نيستند. پس بايد براي حل مشكلات اجتماعي آنها را از راه‌هاي ديگر واقف كرد كه شايد دردي از جامعه را حل كنيم. پس من به عنوان يك شهروند، هنرمند و روشنفكر وقتي با يك رويداد اجتماعي آسيب‌زا در جامعه مواجه مي‌شوم كنش نشان مي‌دهم و درهمان لحظه براي برخورد با آن رويداد وارد عمل مي‌شوم.

اگر همه ما در جامعه از اين طريق دست به كار شويم، الگوهاي عملي خوبي خواهيم بود و مي‌توانيم براي حل‌كردن مشكلات شهرمان سهمي داشته باشيم. مثلا معمولا وقتي ما در يك تاكسي نشسته‌ايم و راننده آن از ما نرخ بيشتري نسبت به نرخ مصوب تاكسيراني طلب مي‌كند؛ ما يا به پرداخت اين نرخ تن مي‌دهيم يا با ادبيات زننده‌اي با آن فرد خاطي صحبت مي‌كنيم، كه هر دو رفتار نتيجه‌بخش نخواهد بود. مي‌توان در چنين شرايطي رفتار سومي بروز داد، كمي وقت گذاشت و به راننده گفت آن نرخي كه شما مطرح كرديد نرخ ثابت اين مسير نيست و من شماره پلاك شما را برمي‌دارم و اين رفتارتان را به شركت تاكسيراني گزارش مي‌دهم.

اگر اين گفت‌وگوي منطقي بين دو طرف برقرار شود، در صورتي‌كه درخواست راننده درباره آن نرخ بر حق نباشد، او مصالحه خواهد كرد و اگر رفتار اجتماعي آن فرد بر پايه ظلم و حق‌خوري باشد، قطعا مي‌گويد: برو و هر كاري دوست داري بكن. حالا اينجاست كه بايد به عنوان يك شهروند وظيفه‌شناس اين ماجرا را ادامه داد، براي حل اين رفتار نامناسب وقت گذاشت و به شركت تاكسيراني رفت و رفتار آن‌ راننده را گزارش داد؛ كه البته در اغلب اوقات ما اين وقت را نخواهيم گذاشت و ماجرا را ادامه نخواهيم داد. براي همين است كه افراد خاطي بدون هيچ هراسي هر رفتاري كه دوست دارند انجام مي‌دهند.

با اين‌همه من خودم به تازگي تصميم جديد گرفته‌ام كه وقتي با چنين اتفاقاتي در جامعه روبه‌رو شدم حتما واكنش نشان دهم و تا آخر ماجرا از حقم دفاع كنم، به نظر مي‌رسد هر فردي كه آرامش و آسايش اجتماعي كه در آن زندگي مي‌كند برايش مهم است بايد اين رفتار سازنده را تمرين كند. وقتي درباره ماجراي تاكسي به شركت تاكسيراني مراجعه مي‌كنيم، هم مدير آن سازمان را متوجه اشتباهات راننده‌هايي كه در سطح شهر هستند مي‌كنيم، هم خودش را متوجه مسووليت رسيدگي به شكايات و انتقادات شهروندان مي‌كنيم كه او اين مسووليت را جدي‌تر پيگيري كند. بنابراين براي رسيدگي به اين قبيل تخلفات فردي را در آن سازمان قرار مي‌دهند كه رفتار راننده‌هاي تاكسي را رصد و آنها را ارزيابي كند.

صرف‌نظر از مواقعي كه در مواجهه با اين اتفاقات با سكوت و بي‌حوصلگي عبور كرده‌ام و رفته‌ام، اما مواقعي واكنش نشان دادم و بدون هيچ ترسي رفتار اشتباه فرد يا مسوولي را به او تذكر دادم، پاسخ دريافتي اين بوده كه آن فرد يا مسوول از رفتار اشتباه خود عذرخواهي كرده و همه‌چيز با آرامش حل شده و مي‌توان اميدوار بود كه اين رفتار اشتباه در موقعيت مشابه ديگري از او سر نخواهد زد و اين پيامد همان كنش سازنده شهروندي من است.

همين دو روز پيش بود كه براي طبيعت‌گردي به درياچه اروميه رفته بودم تا از هواي آنجا لذت ببرم كه با يكي از همين رويدادهاي اجتماعي آسيب‌زا روبه‌رو شدم؛ يك دختر بچه اصرار داشت پاهايش را درون آب درياچه كرده و بازي كند اما پدر و مادر مضطرب شده بودند كه الان پليس مي‌آيد و با ما برخورد مي‌كند، با اين حرف‌هاي پدر و مادر مي‌شد فهميد كه هم خودشان از موجوداتي به اسم پليس مي‌ترسند هم دارند بچه‌ را مي‌ترسانند.

من تصميم گرفتم به بچه آرامش دهم كه بازي‌اش را بكند؛ به او گفتم كمي بازي كن و اگر پليس آمد من با آنها صحبت مي‌كنم كه به تو اجازه دهند. دختربچه مشغول بازي‌اش شده بود كه پليس‌ها سر رسيدند و با لحن تند و زننده‌اي گفتند بيا بيرون مگر اينجا جاي اين‌كارها است كه دختر خانم شلوارش را بالا زده و رفته داخل آب.

من كه به دختر بچه قول داده بودم كه با پليس‌ها صحبت كنم، با آنها صحبت كرد كه با چه شهامتي به خودتان اجازه مي‌دهيد با مردم با اين ادبيات زشت صحبت كنيد، اينكه يك دختر چهار ساله شلوارش را تا زانو بالا زده كه خيس نشود مگر چه ايرادي دارد كه با او اين رفتار را مي‌كنيد. به جاي اين كار برويد و به مشكلات ديگر اينجا برسيد كه از مردم سه هزار تومان ورودي مي‌گيرند اما اجازه نمي‌دهند از طبيعت و آرامش اينجا به راحتي استفاده كنند و از پليس‌ها مي‌ترسند، در حالي كه حضور پليس‌ها بايد آرامش اينجا را تضمين كند، نه اينكه مردم را بترساند.

پس از اين اتفاق برخلاف چيزي كه هميشه فكر مي‌كنيم اگر به ماموران انتظامي واكنش نشان دهيم آنها با ما برخورد مي‌كنند، اتفاقا نه‌تنها آنها سكوت كردند بلكه وقتي مدتي از اين ماجرا گذشت به دختر بچه اجازه دادند در كنار خانواده‌اش به درياچه برود و بازي كند، آنها همانجا ايستادند و به بازي دختربچه نگاه مي‌كردند و مي‌خنديدند.

ماموران هم مثل ما از همين مردم هستند، با فرهنگ و رفتارهايي مشابه همه مردم، آنها هم بعضي وقت‌ها به تلنگر احتياج دارند و اگر با لحن درستي به آنها تذكر داده شود، پاسخ مناسب خواهند داد و اصلاح مي‌شوند. اما ما شهروندان بي‌حوصله اغلب اوقات از واكنش نشان دادن مي‌ترسيم و از اين اتفاقات به سادگي مي‌گذريم و با وجود اين‌همه رفتار اشتباه هيچكس رفتار اشتباه ديگري را به او تذكر نمي‌دهد.

گاهي مي‌توان با يك تذكر دنيا را زيباتر كرد. جامعه امروز ايراني بيش از نوشتن در روزنامه‌ها و مجلات به عمل كردن تك تك شهروندان نياز دارد. شهرونداني كه هر كدام در زندگي در طول زندگي روزمره با اين معضلات درگير هستند و هر روز بارها از كنار اين رويدادها مي‌گذارند. رفتارهاي سازنده شهروندان براي جامعه امروز يك نياز جدي است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون