بهار سرلك
آندره بازن، جوزف- ماري لو دوكا و ژاك دونيول والكروز كه از منتقدان و سينماگران سرشناس فرانسه به شمار ميروند، سال 1951 نشريه «كايه دو سينما» را منتشر كردند و از آن زمان اين نشريه به منزله مجلهاي كه به نقد فيلم استاندارد ميپردازد، شناخته شد. اين مجله هر سال فهرست 10 فيلم برتر خود را معرفي ميكند. در فهرست برترينهاي سال 2016، اغلب فيلمها محصول كشور فرانسه هستند و حداقل چهار فيلم محوريتي زنانه دارند. همچنين اين فهرست شامل فيلمهايي است كه اكران بينالمللي خود را در ماه مه و در جشنواره كن رقم زدند.
«توني اردمان» به كارگرداني مارن اده
داستان فيلم درباره زني است كه وقتي پدرش سرزده به خانه او ميرود، مجبور ميشود مدتي را با او سر كند. فيلم رابطه نامتعارف و ناكارآمد دختر و پدر را به نمايش ميگذارد. كمدي درام «توني اردمان» سومين ساخته مارن اده، فيلمساز زن آلماني اكران جهاني خود را در بخش رقابتي شصتونهمين جشنواره بينالمللي فيلم كن پشت سر گذاشت و جايزه فيپرشي اين جشنواره را از آن خود كرد. همچنين تمامي جوايز برتر جوايز فيلم اروپا را از آن خود كرد. 163 منتقد از سراسر جهان نيز در نظرسنجي مجله بريتانيايي «سايتاند ساوند» «توني اردمان» را بهترين فيلم 2016 انتخاب كردند. نيويورك تايمز اين فيلم را «خندهدارترين فيلم كمدي آلماني كه تا به حال ديدهايد» توصيف ميكند. كاتيا نيكودموس، منتقد هفتهنامه فيلم Die Zeit درباره اين فيلم مينويسد: «از نظر من، موضوعي كه «توني اردمان» را بينظير ميكند اين است كه اين فيلم تراژدي است، تراژدي كه در آن پدر كمدي را بازي ميكند.»
«او» به كارگرداني پاول ورهوفن
تريلر روانكاوانه «او» نخستين ساخته پاول ورهوفن، فيلمساز هلندي پس از فيلم «كتاب سياه» در سال 2006 و نخستين اثر او به زبان فرانسوي است. «او» زندگي زني به نام «ميشل لوبلان» (با بازي ايزابل اوپر) را تعقيب ميكند كه در خانهاش تحت آزار و اذيت جنسي فردي ناشناس قرار ميگيرد و پايش به خانه او باز ميشود. ميشل شخصيتي پستفمينيستي دارد كه افسار زندگي شخصي و حرفهاي را خود به دست گرفته است. اين فيلم در بخش رقابتي جشنواره بينالمللي كن 2016 شركت داشت كه با استقبال منتقدان روبهرو شد. اوپر براي بازي در نقش ميشل تحسين منتقدان را برانگيخت و اين شخصيت را يكي از بهترين بازيهاي او ناميدند.اي. او. اسكات، منتقد فيلم نيويورك تايمز درباره اين فيلم نوشته است: «نمايش شاهكاري از انحراف؛ فيلم مخاطب را در هزارتوهاي دقيق ابهام ميبرد و در هر لحظه فرضيات و انتظارات ما را به سخره ميگيرد.»
«شيطان نئوني» به كارگرداني نيكولاس ويندينگ رفن
«شيطان نئوني» فيلمي در ژانر وحشت روانشناختي به كارگرداني نيكولاس ويندينگ رفن، فيلمساز دانماركي است. داستان فيلم درباره مدل جواني است كه زيبايي و سرزندگياش اطرافيانش را مجذوب ميكند و حسادت آنها را برميانگيزد. اين فيلم نيز براي دستيابي به نخل طلاي جشنواره كن 2016 در بخش رقابتي اين جشنواره نمايش داده شد. اوون گليبرمن، منتقد نشريه ورايتي در معرفي اين فيلم مينويسد: «فيلم ژانر وحشت، چيزي است كه «شيطان نئوني» به نمايش ميگذارد. در دنياي مد لسآنجلس روي ميدهد و فيلمي است كه در آن مدلها شبيه به مانكنهايي هستند كه به اجساد فيلمهاي اسلشر شباهت دارند و اجساد شبيه به ابژههاي عشق هستند. زيبايي با گوشتهاي بريده شده آميخته شده و به نظر ميرسد هر تصوير جزيي جذاب از دل «قلههاي دوقلو: با من روي آتش قدم بزن» (ديويد لينچ) يا «درخشش» (استنلي كوبريك) بيرون آمده يا نسخهاي ناسالم از تبليغهاي كالوين كلاين است.
«برج دلو» به كارگرداني كلبر مندونسا فيليو
كلارا با بازي سونيا براگا، منتقد بازنشسته موسيقي 65 ساله و آخرين بازمانده ساختمان «برج دلو» مصمم است در مقابل تلاشهاي خريداران املاك براي خريد «برج دلو» مقاومت كند. آنها قصد دارند برجي مجلل به جاي اين
ساختمان بسازند. اين درام به كارگرداني كلبر مندونسا فيليو محصول كشورهاي برزيل و آلمان در بخش رقابتي جشنواره فيلم كن حضور داشت.
«برج دلو» پرترهاي از زندگي مدرن برزيلي را در داستاني كه اشاراتي به حفاظت از تاريخ، جامعه و سبك زندگي، سياست، طبقات اجتماعي، تقسيمبنديهاي نژادي، جنسيت، فرهنگ، خانواده، ارتباط ميان نسلها و... دارد، به
تصوير ميكشد.
«خليج سست» به كارگرداني برونو دومو
برونو دومو، فيلمساز فرانسوي در هشتمين ساخته خود «خليج سست»، به زندگي بورژوازي طعنه ميزند. داستان كمدي سياه «خليج سست» (در زبان فرانسه «Ma Loute!» كه اسم شخصيت محوري داستان است) در تابستان سال 1910 ميگذرد؛ در سواحل شمالي فرانسه و خليجهاي چشمنواز آن منطقه چند توريست به طور مرموزي ناپديد ميشوند. تحقيقات پليس به دو خانواده مادرسالار ميرسد كه متعلق به دو جناح مختلف هستند... فيلم تاريخي، اسلپاستيك و جنايي «خليج سست» با بازي فابريس لوكيني و ژوليت بينوش در بخش رقابتي شصتونهمين جشنواره كن نمايش داده شد و منتقدان، بازي بينوش در اين كمدي سياه را ستودند. منتقد هاليوودريپورتر درباره اين فيلم مينويسد: «اين كارگردان فرانسوي اسلپاستيك را با موسيقي غنايي تركيب كرده و نتيجه آن مسحوركننده است، نتيجهاي كه با ديوانگيهاي فيلم همسو است.»
«جوليتا» به كارگرداني پدرو آلمادوار
پدرو آلمادوار فيلم «جوليتا» را براساس سه داستان كوتاه از كتاب «فرار» نوشته آليس مونرو ساخته است. سه داستان كوتاه اين مجموعه با نامهاي «شانس»، «به زودي» و «سكوت» حول زندگي دختر جواني به نام جوليت ميچرخد. آلمادوار كه براي به تصوير كشيدن زندگي زنان به ويژه مادران مشهور است، با خواندن اين داستانها تصميم گرفت آنها را روي پرده نقرهاي بياورد. داستان نخست بر سفري سرنوشتساز از تورنتو به ونكوور با قطار متمركز است؛ جوليت در اين زمان دانشجوي دكترا است و براي نخستينبار با مرگ روبهرو ميشود و البته مردي را ملاقات ميكند كه بعدها عشق زندگياش ميشود و فرزندي از او به دنيا ميآورد. در داستان دوم، جوليت زماني كه مادري جوان است به خانه مادرياش ميرود و ميفهمد پدرش به مادر بيمارش خيانت ميكند. جوليت در داستان سوم زني مسن است كه مجري برنامهاي تلويزيوني در ونكور شده و دخترش او را ترك كرده است.
«عمودي ماندن» به كارگرداني آلن گيرودي
درام فرانسوي «عمودي ماندن» به كارگرداني آلن گيرودي داستان زندگي لئو، فيلمسازي را دنبال ميكند كه مجبور است به تنهايي فرزندش را بزرگ كند و به فكر الهام و ايدهاي در مورد فيلم تازهاش است. اين فيلم نيز در جشنواره كن 2016 و در بخش رقابتي حضور داشت. گيرودي پيش از اين و در سال 2013 با فيلم «غريبه كنار دريا» در جشنواره كن حضور داشت. منتقد نشريه ونيتي فر درباره اين فيلم مينويسد: «فيلم نامتعارف «عمودي ماندن» زيبايي، شگفتي و رازآميزي را در هر صحنه به نمايش ميكشد؛ در صحنه چشمانداز تپهها و گرگهاي وحشي؛ در صحنههاي تولد و مرگ؛ در صحنههاي آشفته و خارقالعاده اميال غريزي را به تصوير ميكشد. اين فيلم، اثري مابين سختگيريهاي نئو-بروسنيِ برونو دومو و كمديهاي خشك لويي بونوئل قرار دارد.»
«قانون جنگل» به كارگرداني آنتوني پرتجاتكو
وقتي دولت فرانسه تصميم ميگيرد شرايط جهانگردي زمستاني را در گوبان (واقع در شمال امريكاي جنوبي) توسعه دهد، مارك شتين، مامور بيدستوپاي وزارت مقررات و استاندارد را براي نظارت ساختارهاي پيست اسكي به اين منطقه ميفرستد. پس از اينكه مارك به امريكاي مركزي ميرسد، اين مامور اداري بيتجربه نه تنها بايد با سختيهاي جنگل بسازد بلكه بايد با همكاري جذاب و سمج كه رفتارش كاري از پيش نميبرد، سر كند. پرتجاتكو در اين فيلم با بهره گرفتن از بازيگران محبوبش ونسان ماكني و ويمالا پونز و همچنين بازگشت به كمدي، چالش وسعت بخشيدن به افقهاي شوخطبعياش را ميپذيرد؛ اين فيلم كه در قارهاي ديگر جلوي دوربين رفته است، چندين ژانر از جمله ماجراجويانه و رمانتيك را با آبوتاب و تجسمي نيشدار از پوچي همنوايي (كانفورميسم) كه بر دوران ما حاكم شده، تركيب كرده است.
«كارول» به كارگرداني تاد هينز
تاد هينز درام عاشقانه «كارول» را براساس فيلمنامهاي كه اقتباسي از رمان «بهاي نمك» (1952) نوشته پاتريشيا هاياسميت است، جلوي دوربين برد. «كارول» در جشنواره كن 2015 حضور داشت و مارا توانست جايزه بهترين بازيگري زن را به دست بياورد. داستان فيلم زندگي تِرز (روني مارا) دختر جواني را دنبال ميكند كه در فروشگاه اسباب بازي مشغول كار است. وقتي كارول (بلانشت) براي خريد اسباببازي به فروشگاهي كه ترز در آن كار ميكند، ميرود دستكش خود را در فروشگاه جا ميگذارد و ترز نيز تصميم ميگيرد دستكش را به خانه او بفرستد. كارول كه درگير ماجراي جدايي از همسرش هارج (كايل چندلر) و گرفتن حق حضانت دخترش است، در شرايط روحي نامساعدي به سر ميبرد. در اين اوضاع، ترِز به زندگي كارول وارد ميشود... منتقدان كارگرداني هينز، بازي بلانشت و مارا، تصويربرداري، طراحي لباس و موسيقي متن اين فيلم را ستودند و از اين فيلم به عنوان يك ملودرام غمگين و آرام ياد كردند.
«روياي جنگل از چه ساخته شده» به كارگرداني كلر سيمون
شبيه به قالبي دستيافتني از «بهشت گمشده» اثر جان ميلتون، سفرهاي آخر هفته به جنگل نيز پناه به طبيعت به شمار ميروند. مكاني كه همه جانداران از حق وجود لذت ميبرند، مكاني براي همه، فقير و دارا، فرانسوي يا خارجي، پير و جوان، به سبك روز يا قديمي. جنگل سرابي رويايي براي شهرنشينهاي به ستوه آمده است. تنها چيزي كه اين شهرنشينها را براي آمدن به جنگل ترغيب ميكند پيدا كردن پناه و آسايش در دنيايي آشتيجويانه است. در اين سرزمين معلق هر كس ميتواند مدينه فاضله خود را بسازد و از قضاوتهاي جامعه به دور باشد. فيلم «روياي جنگل از چه ساخته شده» به كارگرداني كلر سيمون، فيلمساز زنزاده لندن كه در بخش جنبي شصتوهشتمين جشنواره فيلم لوكارنو نمايش داده شد، دست مخاطب را ميگيرد و او را به دنياي صلحآميزي ميبرد كه در آن هر انساني حق ابراز ذات حقيقياش را دارد.