افزايش آمارها؛ طبيعي است يا مخرب؟
روزي روزگاري اعلام آمار مربوط به بحرانهاي اجتماعي در جامعه ايراني ممنوع بود. در سه سال گذشته آمارها همچنان بيتابي ميكنند و همچنان نرخ صعود آنها بيشتر از نرخ نزول و كاهش بحران است. اتفاقي كه باعث شد تا سراغ سه كارشناس برويم و از آنها بپرسيم اين روند طبيعي است يا مخرب و اينكه كدام خلأ باعث ميشود تا درصد اعداد در نمودار بحران اجتماعي به سمت سقوط پيش نرود؟
آمارها دماسنج اجتماع است
سيد حسن موسويچلك
رييس انجمن مددكاران اجتماعي ايران
آمارها نقش دماسنجي را دارند كه شدت دماي بدن انسان را نشان ميدهند. كساني كه با آن دماسنج مواجه ميشوند چون وضعيتشان را نشان ميدهند، طبيعتا نوع واكنش آنها نيز متفاوت است. ما هم در حوزه اجتماعي كشورمان نياز به اين دماسنج داريم، چون اين دماسنج اجتماعي برنامهريزيهاي ما را ميتواند با واقعيتهاي موجود جامعه هماهنگتر كند. و زماني كه ما بر اساس واقعيتهاي موجود برنامهريزي كنيم ميتوانيم اميدوار باشيم اين برنامهريزيها اثربخش باشد. اما به دليل نوع موضوعاتي كه ما با آنها در حوزه اجتماعي سر و كار داريم، اين دماسنجها هميشه دقيق نيستند و چون نظام رصد مسائل اجتماعي و معلوليتها را نداريم، برنامهريزي كردن در حوزه اجتماعي به مراتب سختتر از ديگر حوزهها است. چرا؟ چون از واقعيت حوزههاي اجتماعي آنگونه كه هست خبر نداريم. به همين دليل سلامت اجتماعي تا به امروز درست سنجيده نشده است. براي مثال در حوزه بيكاري هر سه ماه يك بار يك آماري داريم اما هرچقدر در بحث آمار به حوزه آسيبهاي اجتماعي نزديكتر ميشويم به دست آوردن اين آمار هم سختتر ميشود. چون نسبت به اين حوزه حساسيت وجود دارد و از طرفي شناسايي افراد درگير آسيبهاي اجتماعي هم به مراتب دشوارتر از برخي از شاخههاي ديگر مثل تورم، بيكاري و مرگومير است. به همين دليل آمارهايي كه در اين حوزه ارايه ميشود را بايد از اين منظر ديد كه اگر آمارها روند رو به رشد و وخامت را نشان ميدهند، بايد نسبت به اين وضعت حساسيت بيشتر و بررسي دقيقتري داشته باشيم. گاهي مواقع غلبه نگاه سياسي و حزبي به موضوعات اجتماعي موجب ميشود كه در حوزه آسيبها يا موضوعاتي كه حساسيت به آن بيشتر است كار پيچيدهتر و دشوارتر شود. اما به اعتقاد من در ارايه اين آمارها نبايد جانبداري سياسي داشته باشيم. چون اگر اين نوع نگاه را داشته باشيم حوزه آسيبهاي اجتماعي هم درگير مسائل سياسي ميشود و زماني كه سياسي شود، نميشود خوب به آن پرداخت و زيرزميني رشد ميكند.
آمار بالا در پديدههاي اجتماعي طبيعي است
حسين باهر
جامعه شناس و استاد دانشگاه
بالا بودن آمارهاي پديدههاي اجتماعي نشان از آن دارد كه ما در حال تجربه دوران گذار هستيم. يعني مردم ايران از قله سنت پريدهاند اما هنوز به قله صنعت نرسيدهاند و اين وضعيت آمارهاي بالا در حوزههاي اجتماعي، فرهنگي و... به همين دليل است. دوراني كه اروپا آن را حدود 400 سال گذراند، ما الان حدود 40 سال آن را تجربه كردهايم و هنوز بايد صبور باشيم تا اين دوران طي شود. در اين ميان نكتهاي كه بايد مد نظر قرار دهيم اين است كه از تجارب كشورهايي كه دوران گذر را پشت سرگذاشتهاند استفاده كنيم و به تجربههاي آنها تكيه كنيم. اين آمار و اعداد بالا در تحولات اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و... به نظرم تب و لرزي است كه توامان است. از طرفي طلاق يك پديده مدرن است و ما هر چه بيشتر وارد دوران مدرن ميشويم ممكن است اين پديده اجتماعي سير صعودي هم به خود بگيرد. طلاق گاهي نشانه آگاهي زوجين است و نبايد از آمار بالاي طلاق نگران شد. چون ما در دوران گذار هستيم و همه در حال مطلع شدن از حقوقشان هستند كه دست به اين كار ميزنند. در جامعه مدرن و صنعتي انسانها به اين نتيجه ميرسند كه جدايي بهتر از باهم بودن و ناهماهنگ بودن است. بايد به آينده اميدوار بود اما در اين ميان نبايد نقش رسانهها را در اين موضوع ناديده گرفت. رسانهها همانطور كه آمار وضعيت اجتماعي، فرهنگي و... را منتشر ميكنند بايد اين موضوع را هم به اطلاع مردم برسانند كه اين آمار با توجه به شرايط، دورهاي كه در آن در حال زندگي هستيم، سواد مردم، افزايش آگاهي و... طبيعي است و جاي نگراني ندارد.
پنهانكاري مشكلات را حل نميكند
هادي حقشناس
اقتصاددان
افزايش آمار در حوزههاي مختلف قطعا نگرانكننده است. آمار حاشيهنشيني شهرها، نرخ بيكاري، افزايش طلاق، افزايش زنداني يا هر نوع بزهكاري ديگر يقينا نگرانكننده است. بايد واقعيتها را بپذيريم چرا كه با پنهان كردن مشكلات، آنها قابل حل نيستند. بايد گفت و بيان كرد تا راهكار پيدا شود. گرچه ممكن است كه بيان آمارها، حاشيهسياسي داشته باشد ولي به نظر ميرسد كه اگر جامعه آگاه شود نه تنها سوءاستفادهاي انجام نميگيرد بلكه خود جامعه هم كمك ميكند كه مشكلات حل شود. در اين ميان ممكن است گفته شود علت اين افزايش به خاطر توسعه صنعتي و پيشرفت زيرساختها باشد اما طبيعي است كه رشد اقتصادي يا توسعه صنعتي نميتواند منجر به افزايش نرخهايي شود كه ذكر شد. همه كشورهاي پيشرفته يا در حال توسعه در عين حال كه به توسعه اقتصادي فكر ميكنند طبيعي است كه به توزيع عادلانه درآمد و اصلاح ضريب جيني هم فكر ميكنند. بخشي از بزهكاريهاي جامعه ناشي از مسائل اقتصادي است. به عنوان مثال بخشي از آمار افزايش نرخ سن ازدواج در جامعه ريشه در اقتصاد دارد يا حاشيهنشيني شهرها طبيعي است كه اگر حاشيهنشينها درآمد كافي داشتند به اين شكل زندگي نميكردند. لذا توسعه اقتصادي به هر قيمتي معنا و مفهوم ندارد. در كنار توسعه اقتصادي بحث عدالت اجتماعي و توزيع عادلانه درآمد هم ضرورتا بايد انجام شود.