سازنده تنديس كوهنورد ميدان دربند درگذشت
آثارهنري به زندگي مردم گره خورده است
طاهر شيخالحكمايي
مجسمهساز
مجسمهها، نقاشيها، كارهاي حجمي و در كل همه آثار هنري با روح و روان مردم سر و كار دارند. گاهي بعضي از اين آثار هنري حال بد شهروندي كه شهري پرهياهو در حال رفت و آمد است را خوب ميكند و گاهي يك نقاشي يا مجسمه ممكن است شهروندي را از دنيايي كه در آن زندگي ميكند براي چند دقيقهاي جدا كند و به فكر وا دارد. پس نميتوان نسبت به نقش و تاثيرگذاري آثار هنري بر مردم بيتفاوت بود.
برخي آثار هنري، از جمله مجسمههايي كه در نقاط مختلف شهر نصب ميشود هر روز توسط هزارن نفر مردم مشاهده ميشود. توريستها، افرادي كه به تهران سفر ميكنند، كارمندان و... با اين آثار سر و كار دارند و نبايد از كنار ديدن اين آثار به راحتي گذشت. چرا كه همانطور كه بيان شد برخي از اين آثار هنري به مردم آرامش ميدهند و باعث ميشوند كه تنشهاي روحي و رواني در طول روز در آنها ايجاد نشود. وجود برخي از اين آثار مانند قرصهاي آرامشبخش براي مردم شهرهاي شلوغ و پرهياهو است. اين موضوع تنها يكي از بخشهاي تاثيرگذاري آثار هنري در سطح شهر روي مردم است. به واقع آثار هنري كه در سطح شهر نصب ميشود، طبيعتا با زندگي مردم گره ميخورند و مردم با آن اثر هنري كه حالا ميتواند مجسمه يا نقاشي باشد ارتباط برقرار كنند و اين موضوع در روح، فكر و رفتار مردم آن شهر بهشدت تاثيرگذار است. بخش ديگر تاثيرگذاري آثار هنري از جمله مجسمهها روي مردم و شهر ايجاد هويت براي شهروندان و آن شهر است. هويتي كه معرف مردم و آن شهر به دنياست. هويتي كه باعث ميشود گردشگران خارجي و داخلي به آن شهر سفر كنند. بايد بگويم كه رابطهاي مستقيم بين فضاهاي شهري و آثار هنري وجود دارد، اما بايد تعريف درستي نيز براي نصب اين آثارهنري در شهر وجود داشته باشد. اين صحبت به اين معناست كه در ارتباط با آثار هنري فضايي كه قرار است اثرهنري در آن قرار بگيرد بايد تعريف شود و با دقت براي يك اثر هنري آن فضا انتخاب شود. اما متاسفانه در ايران خيلي كم اين اتفاق ميافتد و گاهي برخي آثار در فضاي نامناسبي قرار ميگيرند يا فضاي تعريف شده براي آن اثر به مرور زمان تغيير ميكند كه نمونههاي اين صحبت را ميتوان در سطح شهر مشاهده كرد. مثلا مجسمهاي در ميداني در سطح شهر نصب ميشود اما بعد از مدتي ساختمان بلندي در كنارش ساخته ميشود كه آن مجسمه را تحت تاثير قرار ميدهد و باعث ميشود كه تاثير منفي بر آن اثر هنري گذاشته شود يا مانند گذشته كانون توجه مردم نباشد. به همين دليل آثار هنري بايد حريم داشته باشند و حفظ شوند. نكته ديگر هم اين است كه اصل آثار هنري بايد در موزهها قرار بگيرند و بدل آنها بايد در فضاهاي شهري كار شود چرا كه اصل اين آثار در خطر آسيب هستند و بايد اين آثار براي آيندگان نيز حفظ شوند. بحث ديگري كه بايد بيان كنم اين است كه وجود مجسمه فردوسي در ميداني به همين اسم به حد زيادي در تبليغ شهر تهران در فيلمها و عكسهاي قديمي و جديد تاثيرگذار بوده است. توريستهايي كه از اين ميدان ديدن ميكنند بعدها اگر با حكيم ابوالقاسم فردوسي آشنايي نداشته باشند، راجع به او ميخوانند و متوجه هويت و تاريخ ايران ميشوند. نسلهاي آينده هم از طريق عكس و روايتهاي شفاهي با چنين آثاري آشنا ميشوند. روح استاد «ابوالحسن صديقي» شاد باشد كه مجسمه فردوسي را ساخت كه چندين سال است در فيلمها و عكسهاي قديمي كه ميخواهند روايتگر تهران باشند، حضور دارد. قطعا ياد چنين افرادي كه در ايجاد هويت و تاريخ شهر نقش داشتهاند در يادها زنده است. حالا هم كه «رضا لعل رياحي» چشم از جهان فرو بسته است. پيكرهتراش و نقاشي كه مجسمه كوهنوردي كه در ميدان دربند نصب شده، را در سال 1341 ساخت و حالا هر روزه توريستها و گردشگران زيادي وقتي ميخواهند به كوهنوردي بروند يا حتي به رستوراني در اين منطقه بروند، از كنار اين مجسمه ميگذرند و آن را ميبينند. اكثر، افراد زيادي كه براي نخستين بار به دربند ميروند در كنار اين مجسمه عكس ميگيرند و اين عكسها تبديل ميشود به خاطراتي در آلبوم اشخاص كه در آن مجسمه كوهنورد كه هويت تهران است هم حضور دارد. يكي از نكات مهم در مجسمه مرد كوهنورد دربند اين است كه اين اثر در جاي خوبي نصب شده و خوشبختانه موقعيت نصب اين مجسمه خيلي دچار تغيير نشده است كه بخواهد تاثير منفي روي مجسمه داشته باشد.
نميتوان گفت كه هنرمندان و به خصوص مجسمهسازان از يادها ميروند و به دست فراموشي سپرده ميشوند، بلكه مجسمهسازان قطعا در ذهن هنرمندان زنده هستند و مردم هم با ديدن آثار آنها و مطالعه در مورد آن مجسمه متوجه ميشوند كه پشت اين مجسمههايي كه به شهر هويت ميدهد چه افرادي قرار دارند.
در گذشت رضا لعل رياحي استاد مجسمهساز را كه سالها زحمت كشيد، به جامعه هنري تسليت ميگويم و انشاءالله روحشان شاد باشد. اما بايد بگويم كه ما در كشورمان اساتيد كاربلد، فرهيخته و مقتدري داريم كه بايد در حفظ و قدرداني از آنها كوشا باشيم. اميدوارم قدر سرمايههاي آينده اين مرز و بوم بيشتر دانسته شود و به آنها فضاي كار داد تا در آينده حسرت نخوريم كه اي كاش به اين افراد بيشتر فضاي عمل داده ميشد و از آنها كارهاي بيشتري به يادگار مانده بود. بازهم تاكيد ميكنم كه بايد فضا دهيم و عرصه را براي فعاليت آنها باز بگذاريم تا يك جامعه مفيد فرهنگي ايجاد شود.